به گزارش صد آنلاین ، سریع تلفنش را از جیبش بیرون آورد و شروع کرد به شماره گرفتن. ۱،۱،۰.«الو۱۱۰ اینجا یه جنازه داخل گونی رها شده.»دقایقی بعد تیم جنایی در محل حاضر شده و تحقیقات خود را آغاز کردند.
گرچه هیچ مدرکی که هویت مقتول را برملا کند همراه جسد نبود، با این حال بازپرس در بررسیهای میدانی متوجه رد خونی شد که آنها را به خانهای سه طبقه در ۱۰۰متری محل کشف جسد رساند. صاحبخانه که مردی مسن بود به محض دیدن جسد گفت: این پسرم کوروش است که ۱۱روز قبل ناپدید شده بود. ماموران در ادامه دریافتند، پدر کوروش چندی قبل برای سومینبار با زنی ازدواج کرده بود. این زن به نام مهناز با کوروش اختلافاتی داشت که احتمال قتل به دست او مطرح شد و ماموران او را دستگیر کردند. مهناز ۱۰ روز در برابر بازجوییها مقاومت کرد اما در ادامه به قتل اعتراف کرد. متهم مدعی شد، پسر خواندهاش از او فیلم سیاه گرفته بود و به همین خاطر او را با میله آهنی کشته بود. او در دادگاه منکر قتل شد اما قضات دادگاه با توجه به اظهاراتش و شواهد پرونده حکم به قصاص او دادند که این رأی تایید شد تا شمارش معکوس برای قصاصش آغاز شود.
این خلاصه پروندهای است که در جلسه پروندهخوانی در دانشگاه علوم قضایی با حضور دکتر علی دلداری، رئیس شعبه دوم دادگاه کیفری استان تهران که مهناز را محاکمه کرد و دکتر حمید رحیمی، دادیار اظهارنظر پرونده در دادسرای جنایی علل و انگیزه جنایت مرور و تحلیل شد. در این جلسه دانشجویان و کارآموزان حقوقی هم حضور داشتند تا با تحلیل پروندههای قتل آشنا شوند.
در ابتدای این جلسه، رحیمی دادیار وقت اظهارنظر پرونده با اشارهای کوتاه به روند پروندههای جنایی دردادسرا گفت:«در دادسرای جنایی تعدادی بازپرس جنایی داریم که کشیک روزانه هستند و با گزارش قتل یا فوت مشکوک، دستورات قضایی را صادر میکنند و خودشان راهی محل میشوند. حفظ صحنه جرم، حضور تیمهای تشخیص هویت و پزشکی قانونی و انتقال جسد به پزشکی قانونی از جمله دستورات بازپرس در صحنه کشف جسد است. در ادامه با شناسایی متهم و دستگیری او، بازپرس از او تحقیق میکند. پس از احراز وقوع قتل از سوی متهم و ثبت شکایت اولیایدم، برای او قرار جلب دادرسی صادر میکند. پرونده سپس برای دادیار اظهارنظر ارسال شده، او کیفرخواست صادر میکند و پرونده از طریق شعبه بازپرسی به دادگاه کیفری یک استان تهران ارسال میشود.»وی سپس به پرونده مهناز اشاره کرد و ادامه داد: «ساعت۱۱شب چهارم دی ماه سال۱۴۰۰ عوامل شهرداری با گونیای روبهرو شدند که دست انسانی از آن بیرون آمده بود. با تماس آنها با پلیس، بازپرس جنایی همراه تیمهای ویژه قتل در محل حاضر شده و با خارج کردن جسد از گونی مشخص شد، قاتل بعد از کشتن مرد ناشناس بدن او را سه تکه کرده و داخل کیسه پلاستیکی و بعد گونی قرار داده بود. بازپرس رد خونی که روی زمین دیده میشد را دنبال کرد و به خانهای سه طبقه رسید. در طبقه سوم خانه کسی نبود. در طبقه دوم زن و شوهری مستاجر بودند که کارشان جمع کردن استخوان از مغازههای قصابی بود. که در نگاه اول به نظر میرسید قتل توسط آنها رخ داده باشد اما تحقیقات نشان داد نقشی در ماجرا نداشتند.»
این قاضی جنایی درباره شناسایی متهم گفت: «در طبقه اول ساختمان زنی همراه دختر۱۱ساله، شوهرش و مادرشوهرش که توانایی راه رفتن نداشت زندگی میکردند. مرد میانسال از حدود یک هفته قبل اعلام کرده بود پسر جوانش ناپدید شده است. این مرد با مشاهده جسد تکهتکه شده، پسرش را شناسایی کرد. بررسیها نشان داد، این مرد چندی قبل با این زن ازدواج کرده و مقتول با پدر و نامادریاش زندگی میکرد. بازپرس به این زن به نام مهناز مشکوک شد و تحقیقات را روی او متمرکز کرد. مهناز در ابتدا ادعا کرده بود از گوشی مقتول برایش پیامکهایی آمده که او را ربودهاند. این احتمال مطرح شد که او بعد از قتل با گوشی پسر جوان برای خودش پیامک داده تا مسیر تحقیقات را تغییر دهد. بازجوییها از او ادامه داشت تا اینکه به قتل اعتراف کرد.»
یکی از موضوعاتی که این پرونده را از دیگر پروندههای قتل متمایز کرده بود ادعای متهم درباره قتل پسرخواندهاش بود. اغلب نامادریهای متهم به قتل، به دلیل اینکه نمیتوانند با فرزند همسرشان در خانه کنار بیایند او را میکشند اما در اینجا براساس ادعای متهم، قضیه فرق داشت.
آنطور که رحیمی در این جلسه روایت کرد: «متهم در جریان تحقیقات گفته بود که یک روز همراه دخترم به حمام رفته و بعد بیرون آمدیم تا لباس بپوشیم. پسر شوهرم از این صحنه فیلم گرفته بود و با آن مرا تهدید میکرد. روز حادثه به طبقهای که پسر جوان زندگی میکرد رفتم که دیدم در حال فیلم دیدن است. میلهای آهنی را برداشتم و با آن سه ضربه به سرش زدم که باعث مرگش شد. او بعد جسد را مثله کرده و داخل کیسههایی در حیاط گذاشت. بعد هم با پول دادن به کارتنخوابی از او خواست گونی را در سطل زباله بیندازد.»
قاضی علی دلداری که متهم را همراه قاضی مستشار محاکمه کرده بود، در ادامه این جلسه گفت: «در پروندههای مشابه شاهد هستیم ناپدری یا نامادری از کودک سوءاستفاده کرده و از آنها برای تکدیگری یا جابهجایی موادمخدر استفاده میکنند. گاهی نیز آنها را مورد اذیت و آزار قرار داده که باعث مرگ کودک میشود. در این دست از پروندهها کودکان در معرض مخاطرات جنسی یا جسمی قرار دارند اما در این پرونده ماجرا برعکس بود.»
وی تاکید کرد: «در پروندههای قتل هنر بازپرس این است که مرده با او حرف میزند. با بررسی جسد مشخص میشود گلوله چطور وارد شده یا ضربه چاقو به کجا اصابت کرده است و چه مدت از مرگ میگذرد تا بتواند به قاتل برسد.»رئیس شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران با اشاره به روند رسیدگی به پروندهها در دادگاه کیفری یک گفت: «پس از صدور کیفرخواست و ارسال پرونده به دادگاه کیفری یک استان، بررسیهای قضایی روی پرونده انجام میشود و اگر تحقیقات تکمیل و صلاحیت رسیدگی هم وجود داشته باشد، محاکمه آغاز میشود. در ابتدای جلسه نماینده دادستان کیفرخواست را قرائت کرده و بعد اولیایدم درخواست خود را مطرح میکنند. سپس نوبت به دفاعیات متهم و وکیلش میرسد.»دلداری به دادگاه مهناز اشاره کرد و ادامه داد: «در جلسه دادگاه اولیایدم برای این زن قصاص خواستند. بعد متهم در جایگاه قرار گرفت و اتهامش را انکار کرد و مدعی شد اعترافاتش تحت فشار بازجویی بوده است. از او پرسیدم نزد بازپرس هم تحت فشار بودی که در جواب گفت؛ «تحت فشار نبودم اما نمیخواستم حرفم را عوض کنم.» بخشی از مراحل انتقال جسد توسط دوربینهای مداربسته ضبط شده بود که قبول کرد جسد را منتقل کرده اما منکر قتل شد و عنوان کرد؛ حدود ساعت هفت صبح به حیاط آمدم و با گونی کنار موتورسیکلت روبهرو شدم. داخلش را نگاه کردم و شلوار خونی پسر شوهرم را دیدم. ترسیدم و گونی را بیرون بردم تا مردم جسد را پیدا کنند و به پلیس بگویند. چند بار سر زدم ببینم جسد پیدا شده یا نه؟»این قاضی باتجربه افزود: «متهم ادعا میکرد برگهای روی جسد بوده و روی آن نوشته بودند جسد را به بیرون انتقال بده. این در حالی بود که او سواد نداشت. عین جمله را روی برگه نوشتم و به متهم دادم تا بخواند که با دیدن آن نتوانست نوشته را بخواند و غش کرد. در پایان با توجه به اینکه دلیلی بر بیاعتباری اقرار خود نیاورده بود، آثار جنایت در محل سکونت متهم کشف شده بود، ادعای نوشته روی کیسه، تشریح جزئیات قتل در دادسرا و… مهناز به قصاص محکوم شد. به خاطر جنایت بر میت هم به ۱۰درصد دیه محکوم شد. متهم و وکیلش از رأی فرجامخواهی کردند که در شعبه هفتم دیوان عالی کشور عین رأی تایید شد.»
دلداری در پایان تاکید کرد: «برخی قاتلان با مثلهکردن جسد سعی میکنند شناسایی هویت او را با مشکل روبهرو کنند اما با پیشرفت علم شناسایی هویت مقتول آسان شده است. به طوری که در پرونده خرمدین اول دو دست کشف شد و بازپرس با ضریب هوشی بالا در یک ساعت از همین دو دست به قاتل رسید. با اثرانگشت خیلی زود میتوان به هویت فرد و آدرسش رسید. تیمهای جنایی برای کشف جرایم از روشهای علمی و مستند استفاده میکنند که این روشها کشف جرم را سرعت بخشیده است.»
حرف نامادری یا ناپدری که میآید، یاد کودکآزاری و قتل میافتیم و فراموش میکنیم درصد کمی از کودکانی که با ناپدری و نامادری زندگی میکنند، مورد سوءاستفاده و آزار قرارمیگیرند. تعداد پروندههایی که درخصوص کودکآزاری ناپدری و نامادریها تشکیل میشود، در قیاس با تعداد زندگیهای موفق این افراد در کنار هم بسیار کمتر است اما اخبار این حوادث به خاطر اینکه قربانیان اغلب کودکان هستند، در فضای جامعه جنجالی و داغ میشود و باعث شده دیدگاه بدی نسبت به نام نامادری و ناپدری برای برخی افراد به وجود بیاید.یکی از مواردی که باعث بروز این اتفاقات تلخ میشود، بیتوجهی به بایدها و نبایدهای ازدواج با افرادی است که فرزند دارند. این افراد تصور میکنند خیلی زود میتوانند رابطهای عاطفی با فرزندهمسر برقرار کنند اما وقتی با سرسختی او روبهرو میشوند، بدون اینکه به خود و فرزند همسر فرصتی برای اعتمادسازی بدهند، واکنشهای عصبی همراه با خشم بروز میدهند که این وضعیت را وخیمتر میکند. در اتفاقاتی نادر هم مانند این پرونده تفاوت سنی کم فرزند همسر با نامادری، اتفاقاتی تلخ را رقم میزند. کارشناسان معتقدند این گروه از افراد قبل از ازدواج باید شرایط را بهخوبی سنجیده و احساسی تصمیم نگیرند. آنها میتوانند از نظر مشاوران خانواده یا روانشناسان برای تصمیمگیری استفاده کنند.