به گزارش صد آنلاین ، پریسا و همسرش سیاوش تصمیم به جدایی گرفتهاند.
پریسا که بسیار متاثر است و این جدایی روی او تاثیر زیادی گذاشته میگوید دیگر به زندگی با سیاوش باز نمیگردد.پریسا از دلایل این جدایی میگوید.
*چند سال با همسرت زندگی کردی؟
11 سال است ازدواج کردهایم و من واقعا شوهرم را خیلی دوست داشتم و عاشقانه کنارش بودم.
*چطور با همسرت آشنا شدی؟
از طریق یک دوست مشترک با هم آشنا شدیم و ازدواج کردیم. ما در چند مهمانی و سفر با هم بودیم.
*در سالهایی که با هم زندگی کردید، آیا اختلافی هم داشتید؟
ما هم مثل زوجهای دیگر اختلاف داشتیم اما کار آخری که سیاوش کرد من را از زندگی مشترک ناامید کرد و تصمیم گرفتم طلاق بگیرم.
*چه اتفاقی افتاد؟
سیاوش طلاهای من را دزدید!
*یعنی همسرت از تو دزدی کرده است؟
بله او طلاهای من را دزدید و فروخت تا بدهیهایش را بدهد فقط به این خاطر که من به او گفته بودم دیگر گندکاریهای مالیاش به من مربوط نیست.
*شوهرت شکست مالی داشت؟
ما هر دو کار میکردیم و هر آنچه در زندگی به دست آوردیم مشترک بود. چندبار به خاطر ریسکهای احمقانهاش دچار بحران مالی شدیم و من با حقوق و پساندازم جبران کردم. آخرین بار به سیاوش گفتم دیگر روی من حساب نکن. او هم در تنگنا بود و طلاهای من را سرقت کرد.
*چطور متوجه شدی؟
طلاها گم شده بود. دزدی هم به خانه نیامده بود. ما در طبقه بالای خانه مادرم زندگی میکنیم. وقتی طلاها پیدا نشد من به پلیس اطلاع داد. پلیس هم گفت که یک آشنا آنها را برداشته است. مطمئن بودم مادرم این کار را نکرده است. سیاوش زیر بار نمیرفت تا اینکه متوجه شدم ماشین را هم فروخته و بعد که او را تحت فشار گذاشتم اعتراف کرد طلاها را از من دزدیده است.
*بچه هم دارید؟
بله. ما دو دختر داریم که کلاس اول و دوم هستند.
*بعد از جدایی شما بچهها چه میشوند؟
تصمیم گرفتیم با من زندگی کنند. اینطور هم بچهها راضیتر هستند، هم پدرشان.
*راه برگشتی نیست؟
من نمیتوانم با سیاوش زندگی کنم، هرچند او را خیلی دوست دارم.