آخرین اخبار
۱۲ خرداد ۱۴۰۳ - ۲۰:۴۳
بازدید:۱۵۰۹
محمدرضا سپهوند در یادداشتی می نویسد: هرچند با نگاه دقیق تر می توان پی برد که جایگاه و وزن کشورها به خصوص چین درون نظم جهانی در حال تغییر است و این کشور و چند کشور دیگر در آینده نقش پررنگ تری را در تحولات جهانی ایفا خواهند کرد، اما ساز و کارهای نظم لیبرال به قوت خود باقی است. این وضعیت بیشتر نشان از آن دارد که کشورهای با قدرت محدود تر ازین پس دارای فرصت های متنوع تری برای پیشبرد منافع و اهداف خود هستند.
کد خبر : ۸۹۶۲۰

نویسنده: محمدرضا سپهوند دانشجوی دکتری روابط بین الملل دانشگاه شهیدبهشتی

 

 


رقابت و منازعه میان قدرت های بزرگ به دلیل گستردگی منافع و زمین بازی آن ها، می تواند وضعیت هایی را به وجود آورد که بسیاری از کشورهای دیگر با جایگاه های متفاوت در سلسله مراتب قدرت جهانی، به درون آن منازعه و رقابت کشیده شوند که جنگ سرد نمونه آشنا و مشهور آن است.

در این میان کشورهایی هستند که تلاش دارند منافع ژئوپلتیکی و یا منازعه های سیاسی خود با رقبایشان را درون منازعات بزرگ تر ابرقدرت ها تعریف کنند و جا دهند. علت این کار هم سعی در کسب حمایت بیشتر و توجیه و مشروعیت بخشی به منازعه و منافع خود است. برای نمونه در زمان پهلوی دوم، با بهره بردن از فضای جنگ سرد و بکارگیری ادبیات آن و همچنین با تکیه بر روابط خوب نیکسون، رئیس جمهوری آمریکا و کسینجر مشاور امنیت ملی با شخص محمدرضا شاه، ایران سعی کرد که منازعه ژئوپلتیکی خود با عراق را درون وضعیت جنگ سرد و رقابت غرب و شرق قرار دهد و بدین سان منافع خود را پیش ببرد. (شرح مبسوط آن در کتاب «نیکسون،کسینجر و شاه» پژوهش رهام الوندی آمده است.)

حال پرسشی که در اینجا مطرح می شود این است که آیا جمهوری اسلامی ایران می تواند منازعه سیاسی خود با آمریکا را درون رقابت آمریکا و چین و آیا آمریکا و روسیه قرار دهد و بدین طریق حمایت لازم را به دست بیاورد؟

در ابتدا باید به این پرداخت که چگونه رقابت دو ابر قدرت فراگیر شده و پای دیگران را هم به درون خود می کشاند. یک قدرت جهانی در صورتی تبدیل به یک قطب می شود که از هر سه لحاظ قدرت نظامی، قدرت اقتصادی و قدرت گفتمانی دارای ظرفیت خاص خود باشد و این ظرفیت امکان انتشار و گسترش نیز داشته باشد. در حال حاضر چین و روسیه هر یک با وجود دارا بودن جنبه هایی از قدرت و توانمندی، در اندازه یک قطب نتوانسته اند ظهور پیدا کنند. روسیه که تنها قدرت نظامی (حتی شاید بتوان گفت تنها قدرت اتمی) آن در سطح جهانی چشم‌گیر است و چین نیز با وجود قدرت نظامی و اقتصادی بالا و فراگیر به واقع هنوز گفتمان سیاسی مشخص و منحصر به فردی را در سطح جهانی عرضه نکرده است. همچنین شاهد این نیز هستیم که رقابت میان آمریکا و چین بیشتر در حوزه اقتصادی متمرکز بوده و به حوزه سیاسی و نظامی چندان تسری نیافته است.

ظهور چین به عنوان قدرت بزرگ جهانی در سال های اخیر به منزله اضمحلال نظم جهانی پیشین نیست و خود این کشور نیز درون نظم جهانی لیبرال -که گفتمان سیاست بین المللی آمریکای پس از جنگ دوم جهانی است- رشد و قدرت یافته است.

هرچند با نگاه دقیق تر می توان پی برد که جایگاه و وزن کشورها به خصوص چین درون نظم جهانی در حال تغییر است و این کشور و چند کشور دیگر در آینده نقش پررنگ تری را در تحولات جهانی ایفا خواهند کرد، اما ساز و کارهای نظم لیبرال به قوت خود باقی است. این وضعیت بیشتر نشان از آن دارد که کشورهای با قدرت محدود تر ازین پس دارای فرصت های متنوع تری برای پیشبرد منافع و اهداف خود هستند.

پس می توان این گونه نتیجه گرفت که اگر جمهوری اسلامی ایران به دنبال آن است که با قرار دادن منازعه خود درون رقابت جهانی آمریکا و چین و یا آمریکا و روسیه اهداف خود را دنبال کند، این راهبرد راه به جایی نخواهد برد و حتی می تواند به از دست رفتن همان فرصت های متنوع هم بینجامد. چرا که خود چین بارها اعلام کرده که تنها از طریق سیستم های مالی جهانی می تواند با ایران همکاری داشته باشد و حتی از ایران خواسته است که زودتر تکلیف تحریم های خود را مشخص کند!

اشتراک گذاری:
ارسال نظر
پربیننده‌ها پربحث‌ها