نویسنده: رضا توکلی، کارشناس اندیشکده دیپلماسی اقتصادی
کارنامه دکتر حسین امیرعبداللهیان در سایه مدیریتی آیتالله رئیسی اختلاف معناداری با عملکرد وزارت امور خارجه در همه ادوار گذشته دارد. هر چند مفتخر به آشنایی و احترام به شخصیت حقیقی عموم وزرای سابق امور خارجه و زحمات آنان هستم اما اینبار بیهیچ ابا و لکنت دیپلماتیک و با جرئت از بررسی صدها گزارش سیاستی و کتاب و مقالات متمرکز بر حوزه موضوعی دیپلماسی تحدی میکنم که آقای دکتر حسین امیرعبداللهیان با اختلاف معناداری نسبت به سایرین وزارت امور خارجه را بهطور مطلوبتری اداره کرد.
آنچه از حوادث و تحولات داخلی، منطقهای و جهانی در طول سالهای ۱۴۰۰ تا ۱۴۰۳ رخ داد فرصت را از بسیاری مدیران میگیرد که در سیاسی ترین نهاد دولت حتی تصور خروج از واکنش منفعلانه و گذران روزمره را کنند. روابط سرد با منطقه همسایگی تا قطع رابطه رسمی با ترکمنستان و تاجیکستان و پادشاهی سعودی و بحرین در ضمن باقی بودن بحران سوریه و آغاز تحرکهای تنش آفرین در جمهوری آذربایجان از سویی و رویکار آمدن طالبان در افغانستان، جنگ قرهباغ، جنگ روسیه و اوکراین، حمله موشکی به مواضع جاسوسی در اقلیم کردستان، طوفانالاقصی در فلسطین اشغالی، حمله موشکی به مواضع تروریستهای ساکن در پاکستان و در نهایت عملیات وعده صادق هر یک توان استعفای یک وزیر خارجه و قهر و خانهنشینی را داشت.
در دوران او شانگهای به پایان رسیده را تثبیت کرد. بریکس دور افتاده از آن را فعالانه عضو شد. روابط ایران و عربستان از سر گرفته شد. بخش قابل توجهی از منابع ارزی بلوک شده در چرخه آزادسازی قرار گرفت. سفرهای رئیس جمهوری شهید عزیز در اندونزی و مالزی و تاجیکستان و پاکستان و عراق آبرو آورد. اقتصاد از یک کار همیشه بزک شده به متن سیاستها و مذاکرات دیپلماتیک جمهوری اسلامی ایران آمد. بر موضع فلسطین آزاد پافشاری شد. به هتک حرمت قرآن در مجمع ملل متحد تاخته شد. جواز عضویت ایران در اتحادیه گمرکی اوراسیا را گرفت. مذاکرات هستهای برجام متوقف نشد (که هرچند نتیجه نیافت) و نگذاشت جمهوری آذربایجان با همهی نفوذ پنهان اما پیدایش تبدیل به بحران شود.
چه ساختار و چه مدیران منتخب او قریب به اتفاق از عنصر کارآمدی و بر جای مناسب خود نشستن برخوردار بودند. میراث قریب به ۱۰۰ ساله دانشکده روابط بینالملل وزارت امور خارجه را از نادانیهای اداری استخدامی مصونیت داد. در یک تنوع متفاوت از همیشه فراخوان جذب و استخدام وزارت امور خارجه را فعال کرد و یادم هست که در قائله زن زندگی آزادی متحمل بار زحمتی از کمکاری نهادهای فرهنگی و شبکههای تلویزیونی برونمرزی هم شد.
ساده و بی آلایش اما باهوش و سنجیده بود. در برخورد با من که افتخار دانشجوییاش را هم نداشتم بی تکلف و افاده بود اما حتی حواس جمع به پای گستاخ اجنبی بر خط مرزی یا پای روی پای بعضی دیگر بود. در انفکاک میدان و دیپلماسی گام نگذاشت. لب وا نکرد و گمانهای را القا نکرد. شأن وزارت امور خارجه را در سپهر سیاسی ایران ارتقا بخشید. به هر چیز با ربط و بی ربطی با چند برابر بزرگنمایی تحریم را نمیچسباند. اما مذاکرات احیای برجام را هم هیچوقت متوقف نکرد. به آنچه متن انقلاب اسلامی و خط و خطوط رهبری بود خودش باور داشت و نیاز به ادای مراعات انقلابی بودن و بتدریج ریای شاخدار نبود. خلاف خواست بدخواهان ایران حرف میزد و سیاستهایش را تنظیم میکرد. بسیار مودب بود. حتی برای یک دعوتنامه با ما تماس گرفت و از نیامدنش عذرخواهی کرد و به نیابت کسی را معرفی کرد. خدا به پاداش سجایایش فرصت نشست و برخاست و دیدن چشم در چشم خیلی از خوبهای زمانه خودش مثل آقا مثل سید نصرالله، مثل سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی را هم به او داد. همین چندماه هم وقتی اسرائیل با همه رذالتهایش بر صحنه تماشای جهان ایستاد، توفیق داشت تا زبان آزادی فلسطین در مجامع جهانی بشود. پر سفر بود. بازدیدهای مکرر منطقهای داشت. بعد از چند سال پای رئیس جمهور اسلامی ایران را از روی اقبال و رغبت به خاک آمریکای لاتین و آفریقا رساند و تقریبا هیچ ایده کارشناسی مطلوب در دیپلماسی اقتصادی نبود که او را مشغول به آن نبینم.
هرگز او هم بی نقص نبود اما وظیفه داشتم که قلم را به سفیدی کاغد برای تمجید از او که برگزیده برای چنین فقدان شهادت گونهای بود بچرخانم. او که از اولین نسلهای مدیرانی است که صفر تا صد در ایران آموزش دید و نماد ماحصل نظام تربیت دیپلماتیک جمهوری اسلامی بود. همهاش را در این دو واژه میشود جمع کرد که فعال بود. یعنی مبتکر بود و منفعل نبود. مجاهد بود. یعنی تلاشی که بی جهت نبود. همسو با خواست جمهوری اسلامی و خلاف بدخواهان جمهوری اسلامی ایران بود.
در آخرین پرده از داستان این دنیایی نیز حسین امیرعبداللهیان عزت را از خدا گرفت. عزیز شد.
یادش ماندگار