آخرین اخبار
۰۸ خرداد ۱۴۰۳ - ۰۷:۴۰
بازدید:۸۰۹۷
صد آنلاین | پنج ماه پیش یک زن شیطان صفت پس از قتل یک دختر بچه ۷ساله در کرج جسد او را در بیابان رها کرد.
کد خبر : ۸۸۶۲۵

به گزارش صد آنلاین ، پنج ماه پیش بود که با انتشار عکس دختر بچه ۷ ساله ای به نام فاطمه زهرا که اعلام شده بود مقابل خانه اشان هنگام سوار شدن به سرویس مدرسه ناپدید شده است.

 

 

 

 

 

 

درحالیکه مردم به دنبال او بودند خبر تکان دهنده‌ای از پیدا شدن جسم خون آلود دختر بچه در بیابانهای هشتگرد همه را شوکه کرد. خروج خودروی پراید مشکی از داخل پارکینگ خانه تنها سرنخ کارآگاهان جنایی البرز بودبه این ترتیب نوک پیکان اتهام سمت راننده پراید نشانه رفت. راننده پراید مشکی، زن جوانی حدود ۳۵ ساله که از حدود دو سال قبل یکی از آپارتمان‌های مسکونی واقع در ساختمان محل سکونت خانواده فاطمه زهرا را از پدربزرگ او اجاره کرده و در واقع مستاجر پدربزرگ دخترک بود.

پدر فاطمه زهرا که با گذشت ۵ ماه هنوز که هنوز است سیاه پوش دختر شیرین زبان خانه است و غم از دست دادن آن خانواده‌اش را افسرده وغصه دار کرده گفت: چند ماهی است درست مانند پرنده ای پر کنده به دنبال پرونده دخترم هستم بسیاری از نامه هایی که باید از پزشکی قانونی به زندان و از زندان به دادسرا منتقل شود را دستی میبرم درحالی که درحال حاضر اوراق قضایی به صورت الکترونیکی ردو بدل می شود چند ماه است که پروسه تحقیقات بازپرسی در دادسرا زمان برده و نمیدانم چرا اینهمه طول کشیده است متهم هربار سناریوهای عجیبی را مطرح میکند واخرین بار مدعی شده دست یاری داشته که وقتی آن زن دیگر در مضان اتهام مورد تحقیق قرار گرفت مشخص شد که درهمان ساعت در شرکت محل کارش حضور داشته است و این ادعای اونیز کاملا رد شد.

پدر فاطمه زهرا درباره ی پرونده دخترش توضیح داد:من فروشنده لباس در بازار تهران هستم. صبح روز جنایت که دخترم ناگهان ناپدید شد، عازم تهران بودم. دخترم هر روز با سرویس به مدرسه می‌رفت و صبح روز حادثه هم مادرش او را آماده کرده و می‌خواست پایین برود و فاطمه زهرا را سوار سرویس کند. فاطمه زهرا به مادرش می گوید :می‌روم تا تو چادرت را بپوشی و بیایی. شاید کل فاصله زمانی رفتن او تا پایین رفتن همسرم یک دقیقه هم نشد. وقتی همسرم به پارکینگ رسید دید که فاطمه زهرا نیست! و دخترمان ناپدید شده بود.... سراغ راننده سرویس رفت که او گفته بود دخترتان از خانه بیرون نیامد اما دیده بود که یک خودروی پراید هاچ بک نوک مدادی با سرعت از پارکینگ خارج شد.

راننده سرویس مدرسه می‌گفت : خودروی پراید چنان سرعتی داشت که ابتدا به در پارکینگ برخورد کرد بعد دنده عقب گرفت و با همان سرعت خارج شد طوری که نتوانست از روی پل رد شود و خودرو از جدول پرید! وقتی همسرم به من اطلاع داد که بچه گم شده من به سرعت از سمت مترو که به تهران میرفتم به خانه برگشتم. فکر می‌کردیم شاید در چاله آسانسور افتاده باشد و آنجا را بررسی کردیم اما تنها شکی که باقی ماند این بود که مستاجر پدرم در ربودن فاطمه زهرا دست داشته باشد... چون مشخصات خودرویی که راننده سرویس می‌گفت مربوط به خودروی این زن بود. برای همین با پلیس تماس گرفتیم و وقتی کارآگاهان پلیس آگاهی به خانه‌مان آمدند زن و شوهر جوان را که صاحب خودرو بودند احضار کردند. مرد جوان گفت که همسرش صبح با ماشین به محل کارش رفته است که از او خواستند به همسرش زنگ زده و بخواهد که برای پاسخ به سوالات پلیس به خانه بیاید.این زن علت را پرسید و بهانه آورد و بعد از حدود ۳ ساعت بالاخره پیدایش شد.

شوهر زن مستاجر می گفت که اخلاق زنش تغییر کرده و با توجه به اینکه حق طلاق دارد قصد جدایی گرفته است. زمانیکه زن همسایه به خانه بازگشته بود من در پلیس آگاهی بودم اما همسرم می‌گفت که این زن جانی با ظاهرسازی سمت همسرم رفته و او را در آغوش کشیده بود. بعد گفته بود نگرانی همسرم را درک می‌کند و با او همدردی کرده بود.به حدی رفتارش طبیعی بود که اقوام ما می‌گفتند این زن خیلی با شخصیت است و کار او نیست! متهم حسابدار یک کارخانه بزرگ بود و دوماهی بود که از محل کارش اخراج شده بود . بعد از پیدا شدن جسد دخترم متهم گفته بود به خاطر حسادت و عقده‌های شخصی دست به قتل دخترم زده بود. گفته بود خودم نمی‌توانستم بچه‌دار شوم، به گمانم این جنایت را با برنامه‌ریزی رقم زده است. اما آنطور که فهمیدم این متهم ۴۰ نوع اعتراف را انجام داده و هنوز دقیقا انگیزه واقعی او مشخص نشده است ؟؟ فرزند ۱۳ ساله برادرم می‌گفت چند روز بود که موقع رفتن به مدرسه می‌دید که این زن در خودروی روشن خوابیده و یک پتو هم در ماشین بوده است.

از طرفی درست روز قبل از حادثه این زن مقابل آپارتمان ما آمده و گفته می‌خواهد دخترم را ببیند. وقتی دخترم مقابل در آمده بود به او دو کتاب هدیه داده و دخترم را در آغوش کشیده و گفته بود که خیلی فاطمه زهرا را دوست دارد. انگار می‌خواست اعتماد دخترم را جلب کند تا موقع ربودنش بچه سر و صدایی نکند. دخترم در راه مدرسه رفتن جانش را گرفتند و او شهید محسوب میشود از دستگاه قضایی می‌خواهم هرچه زودتر سرنوشت پرونده قتل دخترم را مشخص کند. او حافظ قرآن بود و دختر تیزهوش و شیرین زبانی بود. جسد دخترم را وقتی دربیابانهای هشتگرد پیدا کردند سرش دراثر سنگی که به سرش برخورد کرده بود زخمی شده بود دخترم آنطور که پزشکی قانونی اعلام کرده دراثر ضربه مغزی جان باخته است. جمجمه دخترم در سرش خورد شده بود.انطور که متوجه شدن این زن مدعی بوده کسی به فرمان داده تا دخترم را بکشد البته آن فرد شیطان است او به دنبال حسادت های شیطانی دخترم را که حافظ قرآن بود و شیرین زبان ساختمان بود به قتل رساند.

منبع: رکنا

 

اشتراک گذاری:
برچسب ها :
ارسال نظر
تازه‌ها
پربیننده‌ها پربحث‌ها