نویسنده: دکترعلی رضوان پور، مدرس دانشگاه و تحلیل گر مسائل بین الملل
گسترش اعتراضات علیه سیاست هایی که فاجعه انسانی کنونی را در نوار غزه به وجود آورده، تا کنون قابل توجه بوده است. این جنبش اعتراضی که در ابتدا در دانشگاه کلمبیا در نیویورک شروع شد، به سرعت سایر محوطه های دانشگاهی در ایالات متحده را فرا گرفته و اکنون الهام بخش اقدامات مشابه در سراسر جهان شده است. محرک فوری تظاهرات، رنج گسترده مردم غزه در بحبوحه حمله و محاصره رژیم صهیونیستی این منطقه بوده است. اما ابراز خشم نسبت به آنچه در طول هفت ماه گذشته در نوار غزه رخ داده باید شامل مخالفت گستردهتر با سیاستهایی باشد که حقوق اساسی جمعیت فلسطینی های تحت اشغال این رژیم را سلب کرده است. این تظاهرات یکی از بزرگترین و برجستهترین تحرکات مخالفت با انقیاد فلسطینیان توسط اسرائیل و سیاستهای ایالات متحده آمریکاست که سالهای متمادی رهبران هر دو حزب حاکم آمریکا، عملاً از اقدامات رژیم اسرائیل چشم پوشی کرده اند. به این ترتیب، اعتراضات می تواند روزنه امید برای حرکت به سمت اتخاذ دیپلماسی در این موضوع و شاید اقدام واقعی برای حل مناقشه ویرانگر رژیم صهیونیستی بر علیه مردم فلسطین باشد.
در این رابطه، پیتر بینارت، یکی از ناظران مسائل مربوط به رژیم صهیونیستی و فلسطین در ایالات متحده امریکا، با دلایل موجه در مورد جنبش اعتراضی اظهار نظر می کند. او معتقد است این جنبش یک «فرصت فوقالعاده» است که «امکان پایان دادن به همدستی آمریکا با ظلم و ستم مردم فلسطین را به گونهای که هیچ جنبشی در آمریکا تا بحال تجربه نکرده باشد» در زمان فعلی احیا کند. مطمئناً این فرصت وجود دارد، اما متأسفانه، نحوه شکلگیری اعتراضات، همراه با برخی واقعیتهای سیاسی متضاد، به معنای از دست رفتن فرصت است. تظاهرات ممکن است حداقل به همان اندازه که به ظلم و ستم خاتمه می دهد، آسیب هائی را نیز ایجاد کند.
اعتراضات خود، از بسیاری جهات، بخش بزرگتری از داستان شده، همانطور که توسط مطبوعات پوشش داده شده است. این به معنای جلب همدردی و حمایت از پیامی است که معترضان سعی در ارسال آن دارند. این پویایی به ویژه تا حدی غالب شده است که از بیان کاملاً مسالمتآمیز دیدگاهها فراتر میرود و شروع به اتخاذ اعمال فیزیکی و ایجاد اختلال میکند. در کلمبیا، اعتراضات زمانی اتفاق افتاد که معترضان دیگر فقط روی چمن تجمع نکردند و در عوض ساختمان بزرگ دانشگاه را تصرف و آن را اشغال کردند. برخی از روسای دانشگاهها، در کلمبیا و جاهای دیگر، به دلیل فراخوان سریع پلیس برای مبارزه با معترضین، مستحق انتقاد هستند.
اعتراضات همچنین از عدم امکان سنجی یا شفافیت در اهداف اعلام شده رنج می برد. از یک سو، بیشترین درخواستی که شنیده میشود این است که روسای دانشگاهها را از هرگونه سرمایهگذاری که شامل رژیم صهیونیستی میشود، منصرف کنند.
از سوی دیگر، برخی از معترضان از مجموعهای از اهداف حمایت میکنند که حتی فراتر از موضوع اسرائیل و فلسطینیها است. این نشان میدهد که چگونه بحران غزه، با بسیج یک ائتلاف متنوع در چپ سیاسی، به طور طبیعی فعالانی را به خود جذب میکند که موضوعات دیگری را نیز در ذهن خود دارند.
تقریباً هر جنبش اعتراضی، هر چقدر هم که علت اصلی باشد، موضوعاتی غیرقابل توجیه را بردارد و در این مورد، فقط به اندازه کافی شعارهایی شنیده میشود که میتواند به طور منطقی برای مخالفان به عنوان یهود ستیزی تلقی شود تا کل جنبش را ناعادلانه به برچسب یهودستیزی آغشته کنند. تا آنجایی که معترضان واقعاً حسادت دهه 1960 را دارند، بهتر است در مورد نتایج اعتراضات ضد جنگ ویتنام در آن دوران تأمل کنند. اعتراضات جنگ را کوتاه نکرد. اعتراضات با کمک به تفرقه و هرج و مرج در حزب دموکرات، به چشم انداز انتخاباتی هوبرت هامفری، نامزد دموکرات ریاست جمهوری در سال 1968 لطمه زد.
فاجعه در نوار غزه قبلاً یک موضوع سیاسی برای جو بایدن تلقی می شد آن هم تا حدی به دلیل احترام اولیه او به اسرائیل و نخست وزیر آن، بنیامین نتانیاهو. اکنون، اعتراضات به یک مسئولیت سیاسی برای بایدن تبدیل شده است. مهمترین پیامد اعتراضات ممکن است تغییر در سیاستهای عمیقاً ریشه دار ضد فلسطینی دولت راست گرای اسرائیل نباشد، بلکه کمک به بازگشت دونالد ترامپ به کاخ سفید باشد. با توجه به معیارهای خود معترضان – و با توجه به سوابق دور اول ترامپ در آزاد گذاشتن دولت اسرائیل به هر آنچه میخواهد مرتکب شود و کنار زدن هر گونه تفکری در مورد خودمختاری فلسطینیان – این یک گام به عقب خواهد بود.