به گزارش صد آنلاین، مرد محکوم به قصاص زمانی متوجه این خیانت شد که همسرش مونا تغییر رفتار داد و دیگر به ملاقات او نرفت.
پیمان، مرد محکوم به قصاص، با طرح شکایتی در شعبه 8 دادگاه کیفری استان تهران درخواست اعدام همسرش و لغو حق حضانت او شد.
پیمان در شکایت خود به قضات دادگاه گفت: چند سال قبل به اتهام قتل بازداشت شدم. در یک درگیری دسته جمعی شرکت کرده بودم و چون قمه داشتم من را محارب تشخیص دادند و در دادگاه انقلاب محاکمه شدم؛ اما بعد وقتی مشخص شد درگیری ما به خاطر اختلاف شخصی بوده است از این اتهام تبرئه شدم و دوباره به اتهام قتل در دادگاه کیفری پای میز محاکمه رفتم و با درخواست قصاص از سوی اولیایدم این بار به قصاص محکوم شدم.
متهم که حالا در جایگاه شاکی ایستاده بود، گفت: همسرم مونا را دوست داشتم و دوست دارم. ما یک دختر داریم و در تمام این سالها همسرم به تنهایی از دخترم مراقبت کرده است. او زنی 30 ساله و جوان است و من میدانم زیبایی و جوانیاش را به پای من گذاشت؛ اما خیانت کرد.
او عکسهایی از همسرش به دادگاه ارائه داد و گفت: همسرم هر هفته به ملاقاتم میآمد و رابطه ما خیلی خوب بود. بعد از چند سال او دیگر به ملاقات من نیامد و هربار که تلفنی از او میپرسیدم چرا به ملاقات نمیآید میگفت به خاطر خستگی نمیتوانید بیاید؛ اما من متوجه شدم دروغ میگوید. از خواهرم خواستم او را تعیقب کند. خواهرم مونا را تعقیب کرد و عکسهایی از او برایم گرفت. معلوم شد مونا مدتی است با مردی غریبه قرار میگذارد. مونا 24 ساعت در خانه آن مرد بود خواهرم از زمان ورود و خروج او عکس گرفته است.
مرد اعدامی گفت: من عاشق همسرم بودم. دوستش داشتم و حاضر نبودم به هیچ وجهی او را از دست بدهم. میدانم یک زن جوان با شوهر زندانی چقدر عذاب میکشد؛ اما میتوانست از من جدا شود و بعد با فرد دیگری رابطه داشته باشد. دوست ندارم دخترم با زنی زندگی کند که با مرد غریبه رابطه دارد؛ حتی اگر این زن مادرش باشد. من درخواست لغو حضانت مادر را هم دارم.
وقتی مونا در جایگاه قرار گرفت، گفت: یک مرد بنگاهی را چندباری دیدم و دلیلش هم این بود که میخواستم درباره مساله کاری با او صحبت کنم. من هیچ خیانتی به شوهرم نکردم.
سپس یکی از شاهدان که صاحب سوپرمارکت مقابل خانه مرد غریبه بود در جایگاه شهود ایستاد و گفت: من مرد بنگاهی را میشناسم. او مقابل سوپرمارکتم خانه مجردی دارد و افراد زیادی به خانهاش رفت و آمد دارند. من قسم میخورم زن جوان را دیدم که به خانه مرد غریبه رفت و صبح روز بعد از آنجا خارج شد.
دو شاهد دیگر نیز حرفهای وی را تایید کردند.
محمد شمس، وکیل شاکی پرونده هم گفت: موکل من مدارکی به دادگاه ارائه داده و متهم نیز قبول دارد که به خانه مرد بنگاهی رفته است. بنابراین اتهام بر او وارد است.
با پایان جلسه دادگاه قضات ادامه رسیدگی را به بعد موکول کردند.