به گزارش صد انلاین ، از پرونده قتل با پرداخت دیه ۱۵ میلیارد تومانی آزاد شدم اما حالا بابت کار نکرده و پرونده کلاهبرداری داخل زندان ماندم. این گزارش بر اساس صحبتهای یک زندانی که از زندان قزلحصار تنظیم شده است.
همچنین نام مصاحبهشونده به خواست او در گزارش عنوان شده است. امید است مراجع قضایی و قوه قضاییه رسیدگی لازم را جهت پرونده تشکیل شده برای این زندانی انجام دهند. مدارک و مستندات مبنی بر صحبتهای این زندانی نزد روزنامه محفوظ است. «از پرونده قتل و کارِ کرده خلاص و آزاد شدم، اما برای کار نکرده ماندم اینجا! (زندان) . بیشتر از یک دهه جوانیام در زندان گذشت. من قبلا زیر حکم اعدام بودم هیچی برایم مهم نبود، اما حالا اولیای دم مرا بخشیدند و من ۱۵ میلیارد تومان دیه پرداخت کردم و امید به زندگی پیدا کردم. این محیط زندان است! اگر خدای ناکرده یک اتفاق برای من بیفتد چه کسی جوابگوی خانواده من است؟ قوه قضاییه گردن میگیرد؟ زندان محیط ناآرامی است؛ اگر جر و بحث شود من سرم را پایین میاندازم و می روم، اما یک بیعقل هست که سرش برای دعوا درد میکند. وسط دعوا که نمیتوانم برای آن زندانی توضیح بدهم من از پرونده قتل خلاص شدم و گرفتار پرونده کلاهبرداری شدم؟! من داخل زندان بودم چطور میتوانم چک کشیده باشم؟ از سراسر ایران شکایت دارم. قوه قضاییه با یک استعلام ساده میتواند این را اثبات کند، اما هیچ کس صدای مرا نمیشنود. اگر این وضع ادامه پیدا کند، اعتصاب غذا خواهم کرد.» بخشی از صحبتهای «بهنام ایمانی» زندانی زندان قزلحصار است. این زندانی سال ۱۳۹۲ مرتکب قتل شده و حالا با گذشت ده، یازده سال با رضایت اولیای دم و با پرداخت دیه ۱۵ میلیارد تومانی بخشیده شده است. او دیماه ۱۴۰۲ با رضایت اولیای دم باید از زندان آزاد میشد، اما به خاطر پرونده کلاهبرداری ۸۰ میلیارد تومانی در زندان است. به گفته این زندانی او حتی یک بار هم در این مدت ده، یازده ساله از زندان مرخصی نگرفته است. بهنام ایمانی زندانی است که قبلا در زندان رجاییشهر بوده، اما حالا به دلیل تعطیلی زندان رجاییشهر در واحد سه زندان قزلحصار به سر می برد. او از جزییات پرونده قتلی که قبلا مرتکب شده ولی با رضایت اولیای دم بخشیده و همچنین پرونده کلاهبرداری که برایش تشکیل شده توضیحاتی را ارایه می دهد. سازمان زندانها و مسوولان تایید کردند که 10سال از زندان خارج نشدم این زندانی میگوید: «آذر ماه ۱۳۹۲ در یک نزاع خیابانی در محله نازیآباد تهران مرتکب قتل شدم. دو ماه بعد بازداشت شدم. بعد از چند سال تحمل حبس دادگاه حکم قصاص برایم صادر کرد، اما قبل از نوروز ۱۴۰۳ توانستیم رضایت اولیای دم را جلب کنیم. ۱۵ میلیارد تومان دیه پرداخت کردم و اولیای دم رضایت داد. چند روز مانده به سال ۱۴۰۳ آزادی من به زندان ابلاغ شد، اما در همین حین که زندان بودم، متوجه شدم پرونده کلاهبرداری علیه من تشکیل شده است؛ پدرم با من تماس گرفت و گفت بهنام به کسی پول دادی یا دسته چک کشیدی؟ گفتم نه! گفت برخی از مدارک تو سوءاستفاده و شرکت تاسیس کردند و تمامی چکها به نام تو بوده است؛ یعنی این افراد به نام من ملک خریداری کردند، به نام من زن گرفتند، به نام من چند ماشین خریدند و چیزی بالغ بر ۸۰ میلیارد تومان کلاهبرداری کردند. از شهریور ۱۴۰۱ شاکیها به در خانه ما میرفتند و پدرم به آنها می گفت پسرم طبق حکم دادگاه الان در زندان است. شاکی ها هم مرتب خانوادهام را تهدید میکردند. خلاصه آنها مرا در زندان پیدا کردند و به همه گفتند ما بهنام ایمانی را پیدا کردیم و در زندان است. من در این ده سال یک بار هم مرخصی نرفتم، حتی برای یک ثانیه! فقط مراکز درمانی و مراکز قضایی رفتم آن هم تحت نظر مسوولان زندان با همراهی ماموران زندان رفتیم و برگشتیم.
به کسی هم جز وکلایم وکالت نداده بودم و فقط برای رسیدگی به پرونده قتل وکالت داده بودم. اصل مدارک هم پیش خودم بود و به هیچ بنیبشری مدارکم را نداده بودم. از زمانی که ابلاغیهها به زندان ارسال میشود تا الان حدود ۵۰ میلیون تومان بابت سامانه ثنا و ارسال لایحه دفاعی هزینه کردم. اکثر قاضیها اهمیتی ندادند، ببینند حرف من داخل زندان چیست و چرا چنین لایحهای تنظیم شده است! حدود شانزده مدرک دارم؛ یکی از مدارکم مربوط به سازمان زندانها و داخل خود زندان است؛ تمامی مسوولان زندان تایید کردند از لحظهای که بازداشت بودم تا الان خروجی از زندان نداشتم. پدرم به بازپرسی شعبه ۶ ناحیه ۳ تهران رفت و شکایت ثبت کرد. بازپرس شعبه ۶ ناحیه ۳ هم دستور مسدود شدن حسابها را صادر کرد. این بازپرس به بانکهای مادر دستور کتبی صادر کرد که هر حساب یا چکی به نام بهنام ایمانی وجود دارد، مسدود شود. این افراد کلاهبردار به نام من در ۱۹ بانک بالای ۲۰۰ فقره چک گرفتند. یکی دیگر از مدارکم مربوط به کارشناس رسمی دادگستری سرهنگ «ع.ق» است که به زندان آمد و از من امضا، اثر انگشت و خط گرفت و رای به نفع من صادر شد. آدرس دفتر پیشخوانی که مدارک مرا صادر کرده موجود است. کپی مدارک شخصی که بهنام ایمانی جعلی را به بانکها معرفی کرده بود هم دارم. نامه آگهی تاسیس شرکت که این افراد به روزنامه داده بودند، دارم. قولنامه خرید یک ملک در سعادتآباد هم موجود است که به نام من خریده و آنجا ساکن بودند. قولنامه هم از سازمان ثبت معاملات مستغلات کشور گرفتیم. نامهای هم از شعبه ۱۶ بازپرسی قم دارم که قاضی تمامی مدارک مرا تایید کرده و متوجه شده که بهنام ایمانی جعلی این اقدامات را انجام داده است. در این میان شخصی هم در زندان لاکان رشت زندانی است که حالا دقیق نمیدانم او در این پرونده متهم است یا مثل من مدارکش را جعل کردند...»
بیگناه، بیاطلاع و کاملا غیرقانونی در زندان هستم این زندانی در ادامه میگوید: در حال حاضر بیست حکم و قرار قضایی برای من در زندان ابلاغ شده و این بیست حکم و قرار قضایی چیزی بالغ بر ۴ میلیارد و دویست میلیون تومان است. در حال حاضر همین ۴ میلیارد و خردهای مانع آزادیام از زندان شده است. به خاطر این پرونده، بیگناه و بیاطلاع در زندان هستم. سالیان سال است که در زندانم و ۱۵ میلیارد تومان هم دیه دادم از کجا باید بیاورم که خرج این پرونده جدید کنم؟ چند روز پیش ۵ نامه به قوه قضاییه ارسال کردم و یک میلیون و ۹۰۰ هزار تومان هزینه کردم. چرا باید این همه هزینه کنم؟ چرا باید برای کار نکرده داخل زندان باشم؟ من سر پرونده قتل زندان بودم و اشد مجازات هم تحمل کردم و تمام شد. برای قوه قضاییه یک استعلام ساده کافی است، چون متوجه میشود من در این سالها زندان بودم و این خودش بزرگترین مدرک است. غیر از استعلام قوه قضاییه ۱۶ نامه هم خودم بابت اثبات این مساله دارم که بیگناهم. مسوولان زندان گفتند هر کاری که فکر می کنی به آزادیت کمک میکند انجام بده، اما موضوع اینجاست که قوه قضاییه صدای مرا نمیشنود. من از زندان هر چی هوار بزنم کسی صدای مرا نمی شنود. ماندم چه کار کنم! پرونده قتلی که مرتکب شده بودم تا دقیقه ۹۰ برای اجرای حکم رفته بود، اما خوشبختانه اولیای دم رضایت دادند و از پرونده قتل و کارِ کرده خلاص و آزاد شدم، اما برای کار نکرده ماندم اینجا! (زندان) . بیشتر از یک دهه جوانیام در زندان گذشت. من قبلا زیر حکم اعدام بودم هیچی برایم مهم نبود، اما حالا اولیای دم مرا بخشیدند و من ۱۵ میلیارد تومان دیه پرداخت کردم و امید به زندگی پیدا کردم. این محیط زندان است! اگر خدای ناکرده یک اتفاق برای من بیفتد چه کسی جوابگوی خانواده من است؟ قوه قضاییه گردن میگیرد؟ زندان محیط ناآرامی است؛ اگر جر و بحث شود من سرم را پایین میاندازم و میروم، اما یک بیعقل هست که سرش برای دعوا درد میکند. وسط دعوا که نمیتوانم برای آن زندانی توضیح بدهم من از پرونده قتل خلاص شدم و گرفتار پرونده کلاهبرداری شدم؟! من داخل زندان بودم چطور میتوانم چک کشیده باشم؟ از سراسر ایران شکایت دارم. قوه قضاییه با یک استعلام ساده میتواند این را اثبات کند، اما هیچ کس صدای مرا نمیشنود. اگر این وضع ادامه پیدا کند، اعتصاب غذا خواهم کرد.» توضیح ضروری: گفتنی است چاپ چنین مطلبی به معنای تبرئه این متهم نیست رویه ادعای کلاهبرداری به نام او قاعدتا باید بررسی و راستی آزمایی شود و این امر از وظایف عدلیه کشور است و روزنامه نظری در آن ندارد.
حادثه 24
561/ب