به گزارش صد آنلاین ، مردی که زنی را کشت و هفت کیلو طلایش را سرقت کرد پیش از آنکه برای دومین بار پای چوبه دار برود از سوی اولیایدم بخشیده شد و از قصاص نجات پیدا کرد.
آبان ماه سال 1389 ساکنان یکی از محلات تهران در تماس با پلیس از غیبت عجیب همسایه خود خبر دادند. آنها به ماموران پلیس گفتند: همسایه ما زنی 50 ساله است که به خاطر فرزندانش به ژاپن میرفت و میآمد، اما الان چند روزی است که از او خبری نیست. او پنج روز پیش مقداری از اسباب و اثاثهاش را برد ولی خبری از خودش نیست. چند روز پیش هم چند مرد سوار بر ماشین و موتور از خانهاش خارج شدند.
با طرح این موضوعات ماموران در محل حضور یافتند و پس از ورود به خانه زن تنها با جسد او در اتاق خواب روبرو شدند. این در حالی بود شرایط جسد از وقوع قتل خبر میداد و خون آلود بودن پیکر بی جان زن 50 ساله که دور گردنش هم پارچهای پیچیده شده بود، جای تردیدی باقی نمیگذاشت که جنایتی رخ داده است. به این ترتیب بازپرس جنایی و تیم تحقق جنایی وارد عمل شدند و در تحقیقاتی که انجام دادند پی بردند این زن با ضربه شمعدانی به سرش کشته شده است . همچنین معاینات حکایت از آن داشت که پنج روز از مرگش گذشته است.
به این ترتیب تحقیقات در مورد خانواده او آغاز و مشخص شد چهار فرزند داشت که یکی از آنها فوت کرد و سه فرزندش که دو پسر و یک دختر هستند همه در ژاپن زندگی میکنند. مدتی پس از شروع تحقیقات دختر مقتول از ژاپن به ایران آمد و پس از جضور در خانه مادرش گفت: 400 میلیون تومان پول نقد و 7 کیلو طلا که شامل سکه، ساعت، گوشواره و... بود، از خانه مادر م سرقت شده است.
این دختر همچین گفت: آخرین باری که با مادرم صحبت کردم قرار بود مردی به نام کامبیز به خانهاش بیاید . این مرد برای مادرم کار میکرد. مادرم گفت از او طلبکارم و پول به او قرض دادهام. قرار است بیاید در کارها کمکم کند و در مورد طلبم هم حرف بزنیم.
در حالی که دختر مقتول سرنخی در مورد کامبیز را به ماموران داده بود پلیس موفق به دستگیری فردی شد که مقداری از طلاهای مسروقه را برای فروش به یک طلافروشی برده بود. مرد دستگیر شده در بازجوییها گفت: من این طلاها را از کامبیز خریدم.
به این ترتیب کامبیز شناسایی و دستگیر اما در آغاز بازجوییها منکر هرگونه دخالتی در قتل و سرقت شد.در نهایت کامبیز لب به اعتراف گشود و گفت: روز قتل من با همسرم به خانه مقتول رفته بودم، از آنجایی که می دانستم وضع مالی خوبی دارد و من هم به او بدهکار بودم وسوسه شدم و در چای او داروی داروی ریختم، بعد از آن به زنم گفتم برو اتاق. مقتول وقتی چای را خورد تلو تلو خوران راه میرفت که من با شمعدانی به سرش زدم، بعد زمین خورد و دوباره بلند شد. به همین خاطر دوباره با شمعدانی به سرش کوبیدم و او خورد زمین. آن موقع بود که دست و پایش را بستم و دستمال دور گردنش پیچیدم تا خفهاش کنم.
کامبیز بعد از محاکمه به قصاص محکوم و حکم در دیوان عالی کشور تایید شد. از این رو پرونده برای اجرای حکم به دادسرای جنایی تهران فرستاده شد. در این سالها کامبیز یک بار پای چوبه دار رفت تا حکم قصاصش اجرا شود. همچنین همسرش هم به 15 سال حبس محکوم شد که در این سالها حبسش را در زندان تحمل میکرد.
در روزهای گذشته قرار بود این متهم برای دومین بار پای چوبه دار برود که اولیایدم حاضر شدند از قصاص او گذشت کنند.