به گزارش صد آنلاین ، بعد از آن که از سوی پسری تهدید شدم که تاکنون فکر میکردم به من علاقهمند است و قصد ازدواج با مرا دارد، تازه فهمیدم که این عشق های خیابانی هیچ چیزی جز فریب و هوس نیست چرا که ….
روزنامه خراسان، اینها بخشی از اظهارات دختر16 سالهای است که مدعی بود از این همه اشتباه در زندگی خسته شده و میخواهد با فراموش کردن گذشته، مسیر درست زندگی را انتخاب کند. این دختر دانشآموز که در کلاس نهم دبیرستان تحصیل می کند، درباره ماجرای تلخی که او را به مرکز انتظامی کشانده بود، به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری امام رضا(ع)مشهد گفت: فرزند بزرگ خانواده هستم و خواهری کوچکتر از خودم دارم اما روزگار تلخ من از 4سال قبل زمانی آغاز شد که مدام به منزل پدربزرگم رفت وآمد می کردم و در واقع آن جا به منزل دوم من تبدیل شده بود. پدر ومادرم نیز هیچ گونه سختگیری در این زمینه نمیکردند؛ چرا که آن ها هم دوست داشتند من اوقاتم را درخانه پدربزرگم سپری کنم ولی من به خاطر یکی از بستگان نزدیکم به آن جا می رفتم که او نیز مدام به خانه پدربزرگم می آمد.
روابط بین من و«حمید» به گونه ای پیش رفت که او از من سوءاستفاده می کرد ولی نمی توانستم این موضوع را برای اطرافیانم بازگو کنم. «حمید»پسر جوانی بود که بسیاری از بستگان وفامیل به او احترام می گذاشتند و معتقد بودند که او پسری درسخوان و مودب است.آرام آرام طوری از «حمید» نفرت پیدا کردم که دیگر به خانه پدربزرگم نیز نرفتم اما همواره درگیری ذهنی داشتم و از این موضوع بسیار رنج می بردم. از سوی دیگر هم نمی فهمیدم که چرا پدر ومادرم این گونه و با خیال راحت مرا رها می کنند وکسی به این فکر نمی کند که در خانه پدربزرگم چه می گذرد؟! از طرف دیگر هم کنجکاوی بیشتر وآزاد بودن در خانواده،مرا به سوی ارتباط با پسری جوان کشاند که با او در ایستگاه مترو آشنا شدم. او که کتاب و کیف مدرسه ام را دیده بود،ادعا کرد که کتاب های آموزشی دارد که همه سوالات امتحانی را پاسخ داده است.
همین موضوع به آشنایی و ارتباط بین من و«ارسطو» انجامید و من بدون تامل درباره عواقب دوستی های خیابانی به ارتباط تلفنی با او ادامه دادم و گاهی نیز در خیابان یا فضای سبز با یکدیگر قرار ملاقات می گذاشتیم. اما او روزی با حیله و نیرنگ مرا به منزلشان کشاند که پدر و مادرش در خانه نبودند.«ارسطو» که مدعی بود قصد ازدواج با مرا دارد و به زودی به خواستگاری ام می آید، از من خواست تا حجاب از سر بردارم و کنار او راحت باشم. در همین حال اگر چه من سعی کردم فاصله ام را با او حفظ کنم ولی «ارسطو» به طور پنهانی از من عکس و فیلم گرفته است و حالا که فهمیده ام این گونه روابط خیابانی فرجام تلخی دارد و نمی خواهم دیگر به این ارتباط غیراخلاقی ادامه بدهم، تهدیدم می کند که تصاویرم را برای پدرم می فرستد و من هم از رسوایی وآبروریزی می ترسم چرا که پدرم موقعیت اجتماعی دارد. اما ای کاش…
با توجه به اهمیت موضوع و با صدور دستوری از سوی سرهنگ غلامعلی تیموری(رئیس کلانتری امام رضا(ع)) بررسی های قانونی برای احضار پسر جوان و اقدامات روانشناختی درباره عکس های سیاه و بازگشت دختر نوجوان به مسیر صحیح زندگی، در دایره مددکاری اجتماعی کلانتری آغاز شد.