نویسندگان: احمدرضا تمدن، کارشناسی ارشد مطالعات اروپا از دانشگاه خوارزمی و سید حسین ضامنی
اسراییل با اتکا به تحرکاتی مانند صلح ابراهیم که در حقیقت ابعاد و دستاورد بزرگی حداقل در سطح رسانه برای این رژیم به همراه داشت به دنبال استحکام و بلکه گره زدن ریشه های کوتاه خود به دیگر اقوام و ملل منطقه بود. ترامپ در دوران زمامداری خود با برهم زدن معادلات انتخاباتی در ایالات متحده برخلاف بسیاری از نظرسنجی ها موفق به کسب کرسی ریاست جمهوری شد و پس لرزه های این انتخاب تا به امروز گریبانگیر دموکرات ها و حتی بسیاری از کشورهای جهان بوده است.
در تاریخ ایالات متحده تقریبا تمامی رؤسای جمهور معاصر، سرسپردگی خاص خود به یهود و بالاخص آژانس آیپک و دولت حاکم بر اسراییل را به طرق مختلف به اثبات رسانده اند.
در این میان ترامپ که به راستی برخلاف پیش بینی ها بر مسند قدرت نشست به خوبی دریافت چاره ای به جز باج دادن تاریخی به اسراییل و آیپک ندارد. وی دست به اقداماتی از جمله انتقال سفارت آمریکا به بیت المقدس زد که تا پیش از آن هیچ یک از همقطاران او، چه دموکرات و چه جمهوری¬خواه، از انجام آن شانه خالی کرده، جرأت اجرای آن را نداشتند.
علی رغم تمام این ابتکارات سیاسی، اقدام به راستی شگفت انگیز حماس در انجام عملیات هفت اکتبر و به دنبال آن ورود جدی و مستمر دیگر بازیگران همچون حزب الله و انصارالله به عرصه نبرد میدانی، معادلات پیچیده و مستمر سیاسی را به شدت تحت شعاع خود قرار داد. متعاقباّ اسراییل در وضعیتی قرار گرفت که فریاد کمک برای بریدن سر مار در تهران را سر کشید.
با در نظر گرفتن شرایط میدانی و تحت فشار نظامی بودن از چند جبهه، اسراییل به شدت به دنبال وارد کردن ایالات متحده به رویارویی مستقیم با جمهوری اسلامی ایران است.
در جنگ جهانی دوم زمانی که شوروی به شدت درگیر متوقف کردن ماشین نظامی سهمگین نازی ها بود، بریتانیا و ایالات متحده در جبهه غربی اروپا مشغول رویارویی نظامی با آلمان ها بودند. درحالی که نازی ها در جبهه شوروی بیش از 6 میلیون سرباز خود را از دست دادند، در جبهه غرب در مواجهه با بریتانیا و آمریکا این عدد نزدیک به 1 میلیون سرباز بود. در واقع بریتانیا و ایالات متحده تصمیم گرفتند عملا شوروی را با آلمان تنها بگذارند و خود کمترین خسارت و تلفات ممکن را متحمل شوند. شوروی تنها در شهر استالینگراد بیش از 1 میلیون کشته داد و طبق برخی برآوردها 27 میلیون شهروند نظامی و غیرنظامی شوروی در جنگ جان خود را از دست دادند. این درحالی است که تعداد کشته های نظامی ایالات متحده در همین جنگ کمتر از 410 هزار نفر بوده است. این واقعیات مبیّن این موضوع است که جبهه غرب در ورود به جنگ احساسی عمل نکرده و کاملا هوشیارانه به دنبال بیشترین منفعت با کمترین هزینه است. در حالی که شوروی متحمل بیشترین هزینه انسانی و مالی در برابر نازی ها شد و ماشین نظامی ژرمن ها را به گل نشاند، در نهایت این ایالات متحده بود که به عنوان ناجی اصلی به دنیا معرفی شد.
اکنون نیز با تمام فشارهای صهیونیسم جهانی، باز هم ایالات متحده و دیگر شرکا از جمله بریتانیا به سمت کم هزینه ترین جبهه یعنی انصارالله رفته و سعی در به عقب راندن آن با کمترین دخالت نظامی را دارند و به این ترتیب از هرگونه درگیری مستقیم و پرهزینه با ایران، به زعم اسراییل سر مار، خودداری کرده اند.
در این بحبوحه، اسراییل با درک این واقعیات و مشاهده سستی ایالات متحده و دیگران، قدم به قدم خود را در برابر انتخاب هایی بس دشوار اما اجتناب ناپذیر می بیند. انتخاب هایی همچون پیکار جدی تر با حزب الله لبنان در مرزهای شمالی. انتخابی که بدون شک سردمداران اسراییل مطمئن از پیروزی قطعی در آن نیستند اما برای استمرار ماهیّت سیاسی اجتماعی اسراییل مفرّی جز رویارویی با آن پیش روی خود نمی بینند.