۲۷ دی ۱۴۰۲ - ۱۴:۱۹
بازدید:۵۲۲
صد آنلاین | پسر جوان با وسوسه‌های همسر پدرخوانده‌اش‌، سناریوی هولناکی را اجرا کرد. او بعد از قتل پیرمرد جسد او را در باغ دفن کرد. یکی از کارآگاهان بازنشسته پلیس آگاهی‌، این پرونده را برای تپش روایت کرده است.
کد خبر : ۶۵۴۳۰

 

 
به گزارش صد آنلاین ،  مرد میلیاردری ناپدید شد وکارآگاهان درجریان تحقیقات به فرزندخوانده و همسر دوم این مرد مشکوک شدند. زن جوان دربازجویی مدعی شد قاتل، فرزندخوانده مرد پولدار بودکه با کشتن پدرخوانده خود قصد ازدواج با این زن را داشته است! باشناسایی محل مخفی شدن فرزند‌خوانده مقتول، کارآگاهان با راهنمایی زن جوان توانستندمخفیگاه متهم را درویلایی درشمال تهران شناسایی کنند.
 
 
 
 



​​​​​​​درهمان ویلا شروع به بازجویی رامین کردیم. به او گفتم، جای کتمان و پنهان‌کاری وجود ندارد و خواستم که محل مخفی کردن جنازه را به ما نشان دهد.
رامین گفت: «من پدرخوانده‌ام را نکشته‌ام.»
گفتیم: «باشه؛ تو بچه خوبی هستی حرفت قبول است؛ فقط جایی که جنازه را پنهان کرده‌ای بگو.»
رامین در توهم بود. گفت: «اگر بگم کاریم ندارید؟»
گفتیم: «نه؛ خیالت راحت، آزادت می‌کنیم بری.»
گفت: «بریم بهتون نشون بدم.»
 
کجا بریم‌؟
- برو سمت ورامین داخل باغ خودمون. ولی من پدرخوانده‌ام رو نکشتم. من عاشق او بودم.
با هماهنگی دادستان محل دستگیری رامین، اجازه انتقال وی به تهران داده شد. با راهنمایی رامین به سمت باغ پدری رفتیم.
باغی حدود ۳۰۰۰ متری که نگهبان اشتراکی با سایر باغ‌های مجاور داشت. در گوشه‌ای از انتهای باغ مشخص بود مقداری خاک تازه جابه جا شده. بوی فساد نعشی، نشان می‌داد آدرس را درست آمده‌ایم.
مشغول حفاری شدیم. جنازه پس از حدود ۷۰سانت حفاری مشخص شد. درملحفه و پلاستیکی جدا گذاشته شده بود. سرِ مرحوم از تنش جدا شده بود و کنار پهلویش قرارگرفته بود.
رامین گریه می‌کرد: «بابا...باباااااا...غلط کردم.»
پس ازانجام تشریفات قانونی جنازه با دستور بازپرس به سردخانه منتقل شد. با انتقال متهمان به اداره آگاهی، رامین به علت توهمات ناشی ازمصرف شیشه، چرت و پرت می‌گفت.
گفت: «چند داعشی سرپدرم را بریدند و فیلم گرفتند. من با آنها درگیر شدم ولی آنها فرار کردند؛ منم ناچار جنازه پدرم را بردم خاک کردم.»
رامین ارتباطش با واقعیت قطع شده بود و قادر به بازجویی نبود. با انتقال به بهداری و تجویز چند داروی آرامبخش دوباره به اداره آگاهی منتقل شد. یک هفته بعد که رامین تا حدودی هوشیاری‌اش را به دست آورد، مورد بازجویی قرار گرفت.
رامین در بازجویی‌ها گفت: «زن پدرم جوان بود و موقعی که پدرم نبود با من درد‌دل می‌کرد و می‌گفت: پدرت پیر و ناتوان است و من دوستش ندارم و شروع کرد به من ابراز محبت کردن. با هم مشروب می‌خوردیم و داستان از آنجا شروع شد. من گول حرف‌های زنِ پدرم را خوردم.»

در مورد قتل بگو؟
- زن پدرم پیشنهاد قتل پدرم را داد و گفت تنها راهی که من وتومی‌توانیم به هم برسیم، همین است. من هم قبول کردم،اما نمی‌دانستم چطور ناپدری‌ام رابکشم. چندبارتصمیم گرفتم او راخفه کنم اما نتوانستم. ایام عید بود؛ من و زن پدرم تصمیم قطعی گرفتیم این کار را بکنیم. من ابتدا به باغ ناپدری‌ام در ورامین رفتم و قبر او را کندم. بعد به خانه آمدم و به پدرم گفتم: «پدر امشب مهمان من‌هستید.» پدرم قبول کرد. بعد ازاینکه وارد آپارتمان شد،دهانش را ازپشت گرفتم و با چاقو گلویش را بریدم.»
 
زن پدرت در زمان قتل آنجا حضور داشت؟
- بله حضور داشت.
بین رامین و زن پدرش مواجهه حضوری به عمل آمد.‌ مشخص شد که همسر مقتول در زمان قتل شاهد جنایت بوده و قصد انکار ماجرا را داشته است.رامین در ادامه توضیح داد که به کمک زن پدرش جنازه را داخل ماشین برده‌اند و خودش به تنهایی جنازه را در باغ ورامین به خاک سپرده است.با اعترافات تکان‌دهنده رامین وهمسر مقتول، بازسازی صحنه قتل در محل وقوع قتل با حضور بازپرس جنایی انجام شد و پرونده بسته شد.رامین به جرم قتل عمد و زن پدرش به جرم معاونت در قتل عمد روانه زندان شدند.
اشتراک گذاری:
ارسال نظر
تازه‌ها
پربیننده‌ها پربحث‌ها