آخرین اخبار
۲۱ دی ۱۴۰۲ - ۰۹:۲۹
بازدید:۲۵۷
صد آنلاین |   فرانسوی‌ها که در استعمارگری از انگلستان عقب افتاده بودند، نه به قصد کمک به دموکراسی که برای ضربه به انگلستان از استقلال‌طلبی مردم آمریکا حمایت کردند. انگلستان هم با دامن‌زدن به انقلاب فرانسه انتقام گرفت.
کد خبر : ۶۴۲۴۰

به گزارش صد آنلاین ، در سده‌های پانزدهم و شانزدهم میلادی، استعمارگران اروپایی عمدتا در جنوب غربی این قاره قرار داشتند. پرتغال و اسپانیا و ونیز سه دولت استعمارگر برجسته بودند. ولی از قرن هفدهم کشورهای شمال غربی اروپا هم به قافله اضافه شدند و حتی تا حدی استعمارگران کلاسیک جنوبی قارۀ سبز را عقب زدند.

 

 


در قرن هفدهم، استعمارگران اروپایی، بویژه شمالی‌ها، با تجارتِ حمایت‌شده یا مرکانتیلیسم به تسخیر مناطق جدید و تداوم سلطه بر مستعمرات قدیمی می‌پرداختند. انگلستان و هلند جزو همین کشورهای شمالی بودند.

از اواسط قرن هجدهم، انگلستان تقریبا استعمارگر اول قارۀ اروپا شد. پشتوانۀ این برتری، ثبات و عقلانیت سیاسی بیشتر در این کشور نسبت به سایر کشورهای اروپایی بود. انگلستان در نیمۀ دوم قرن هفدهم به سلطنت مشروطه رسیده بود و سلطنت دموکراتیک نقش مهمی در شکل‌گیری عقلانیت و ثبات سیاسی این کشور ایفا کرده بود.

از سوی دیگر، رشد بورژوازی تجاری در انگلستان به افزایش ثروت در این کشور منتهی شده بود. این ترقی اقتصادی البته ماهیت عادلانه‌ای نداشت چراکه مبتنی بر استثمارِ نهفته در استعمار بود ولی ثمراتش به شکلی نسبتا عادلانه در انگلستان توزیع می‌شد زیرا مشروط و محدود شدن قدرت پادشاه، تا حد زیادی جلوی فساد دربار را گرفته بود.

 

در واقع جامعۀ مدنی انگلستان، به علت تحقق دموکراسی در این کشور، قدرت روزافزونی را تجربه می‌کرد. اگرچه جامعۀ مدنی انگلیس نسبت به پایمال شدن حقوق مردم کشورهای مستعمره حساسیت چندانی نداشت، ولی نسبت به نقض شدن حقوق خودش بسیار حساس بود و درباریان و اشراف در این کشور نمی‌توانستند همانند دربار و اشراف فرانسۀ غیردموکراتیک، عمل کنند.

در فرانسه، پس از لوئی چهاردهم، استبداد کارآمد جای خود را به استبداد ناکارآمد داده بود و نتیجه این شد که در دوران حکمرانی لوئی پانزدهم و لوئی شانزدهم، فرانسه به تدریج در رقابت استعماری از انگلستان عقب ماند.

در آن دوران، یعنی در سده‌های هفدهم و هجدهم، اقیانوس هند و اقیانوس اطلس مورد توجه استعمارگران اروپایی بودند. اروپایی‌ها به ادویه‌جات، پارچه‌های پنبه‌ای، اشیاء و کالاهای لوکس، گیاهان دارویی ایران و هند، قصه‌های هزار و یک شب، افسانۀ اصفهان، شهرهای چین و هند، و خلاصه شرق پر رمز و راز علاقۀ ویژه‌ای داشتند.

مثلا زنان دربار لوئی پانزدهم برای جلب توجه رفتار زنان چینی را تقلید می‌کردند و منتسکیو، فیلسوف سیاسی فرانسوی، در کتاب "نامه‌های ایرانی"، فیلسوف فرانسوی، از زبان دو اصفهانی به انتقاد از جامعۀ فرانسه پرداخت.

 

  با وجود این مجذوبیت فرانسوی نسبت به شرق، انگلیسی‌ها موفق شدند هند را از آن خود کنند و زمینۀ نفوذ خود را در سرزمین‌های اطراف هند، یعنی ایران و افغانستان و تبت، مهیا سازند.

  در حوزۀ اقیانوس اطلس هم نواحی امروزی ایالات متحدۀ آمریکا و کانادا به شدت مورد توجه اروپاییان بود. وضعیت جغرافیایی این مناطق باعث مهاجرت اروپاییان به آن‌جا می‌شد. در قرن هجدهم، علم پزشکی هم پیشرفت قابل توجهی پیدا کرده بود و همین موجب افزایش جمعیت قارۀ اروپا بویژه در سرزمین‌های مرفه‌تر شده بود. در نتیجه، "افزایش جمعیت" به مسئله‌ای اجتماعی بدل شده بود و "مهاجرت" یکی از راه‌های علاج آن بود.

  از 4 میلیون نفر جمعیت آمریکا در سال 1790 تقریبا 3 میلیون و 250 هزار نفر سفیدپوست بودند و 80 درصد آن‌ها را مهاجران انگلیسی و سپس مهاجران هلندی، سوئدی، پروتستان‌های فرانسوی، آلمانی‌ها، یهودی‌ها و اندکی ایرلندی تشکیل می‌دادند که همۀ آن‌ها در فرهنگ انگلوساکسونی و فرهنگ پروتستانی ادغام شدند.

  در جنگ هفت‌ساله، انگلیسی‌ها بر بیش از 90 درصد مناطق آمریکا تسلط یافتند. اما همین جنگ، چنانکه پیشتر گفته شد، انگلستان را با مشکل مالی روبرو ساخت. برای رفع این مشکل، دولت انگلستان مالیات سنگینی را به سیزده کلونی آمریکا تحمیل کرد.

  قسمتی از این مالیات‌ها مربوط به قانون تمبر می‌شد که بر اساس آن مردم آمریکا برای هر فعالیت اقتصادی مجبور به ابطال تمبر و پرداخت وجه آن می‌شدند. این قانون در سال 1766 با شکست مواجه شد زیرا مردم به شدت با آن مخالفت کردند.

  پارلمان پس از لغو قانون تمبر حق وضع مالیات را به خود اختصاص داد (ژوئن 1767) و تعرفۀ جدیدی بر کالاهای صادره به آمریکا وضع کرد. این قانون هم پس از سه سال درگیری مابین انگلیسی‌ها و آمریکایی‌ها لغو شد ولی مالیات چای به قوت خود باقی ماند.

  مردم آمریکا در دسامبر 1773 با لباس سرخپوست‌ها به کشتی حامل چای در بندر بوستون حمله و محمولۀ آن را به دریا ریختند. این عمل سرآغاز درگیری‌های خشونت‌باری بود که در نهایت به اعلامیۀ استقلال آمریکا منجر شد.

  به دنبال شورش بوستون کالاهای انگلیسی در سرزمین آمریکا تحریم شد؛ بویژه کالاهایی که از سوی شرکت هند شرقی عرضه می‌شد. انگلستان در پاسخ، بندر بوستون را بست و آزادی‌های مردم را مورد تهدید قرار داد.

  اما هر چه سخت‌گیری انگلستان بیشتر می‌شد، واکنش مردم آمریکا هم شدیدتر می‌شد. ساموئل آدامز، یکی از بنیانگذاران ایالات متحده، سازمانی به نام "پسران آزادی" بوجود آورد و کمیتۀ ارتباطاتی تشکیل شد تا حرکت‌های پراکنده را به هم پیوند دهد.

  اولین کنگرۀ نمایندگان مردم آمریکا در سال 1774 در شهر فیلادلفیا برگزار شد. نمایندگان اعلام کردند که تاج‌وتخت ملکۀ انگلستان را قبول دارند اما دیگر پارلمان انگلستان را نمایندۀ خود نمی‌دانند و مصوباتش را اجرا نخواهند کرد.

  کنگرۀ دوم دستور تشکیل ارتش آزادیبخش را صادر و فرماندهی آن را به جرج واشنگتن سپرد که بعدا اولین رئیس جمهور آمریکا شد. کنگرۀ نمایندگان در 2 ژوئیه 1776 با الهام از آرای فیلسوفان سیاسی لیبرال و دموکرات، یعنی کسانی چون جان لاک، منتسکیو  و ژان ژاک روسو، اعلامیۀ استقلال آمریکا را صادر کرد که با اقبال عمومی روبرو شد. در این اعلامیه بر آزادی و مساوات ابناء بشر و رعایت حقوق بشر ضامن سعادت انسان‌ها قلمداد شده بود.

 

  انگلستان به ناچار در سال 1782 استقلال آمریکا را به رسمیت شناخت و پیمان پاریس در سال 1783 پشتوانۀ آن قرار گرفت. قانون اساسی آمریکا که در سال 1787 تدوین شده بود در 7 مارس 1789 به اجرا گذاشته شد. در همین سال جرج واشنگتن به عنوان اولین رئیس جمهور آمریکا انتخاب شد.

  فرانسوی‌ها که در استعمارگری از انگلستان عقب افتاده بودند، نه به قصد کمک به دموکراسی آمریکایی بلکه برای ضربه زدن به انگلستان به شدت از حرکت استقلال‌طلبانۀ مردم آمریکا حمایت کردند و حمایتشان نیز در پیروزی انقلاب آمریکا موثر بود. اگرچه انگلستان هم انتقام خود را از طریق دامن‌زدن به انقلاب فرانسه از رژیم سلطنتی این کشور گرفت.   

4561/ی
اشتراک گذاری:
برچسب ها :
ارسال نظر
تازه‌ها
پربیننده‌ها پربحث‌ها