نویسنده: محمد گل افروز، دکترای جغرافیای سیاسی دانشگاه علوم و تحقیقات تهران و مدرس علوم سیاسی دانشگاه دولتی گیلان- رشت
اکنون اهمیت قرار گرفتن غرب آسیا، در استراتژی ژئوپلتیکی اروپا و ایالات متحده امریکا در جهت نفوذ بر خاورمیانه و حمایت همه جانبه آنها از اسرائیل، در کنار استراتژی متفاوت و اعلامی جمهوری اسلامی ایران در سیاست خارجی (مانند: کاهش نفوذ بیگانگان، نابودی اسرائیل، از بین بردن تروریسم، نفی سلطه و حق تعیین سرنوشت ملتها و...) به همراه استراتژی میدان (مانند: نفوذ نظامی و مستشاری، تقویت عناصر نیابتی، کمک های تسلیحاتی و...)، و اصرار دو طرف درگیر در این استراتژی ها، آنها را به سمت عدم توازن جهانی و بن بست استراتژیک برده است. لذا اکنون ذهن ژئوپلتسین های بزرگ دنیا به این سو رفته که غرب آسیا به یقین در منطقه شکننده ژئوپلتیک جهان قرار گرفته است، به عنوان مثال در آخرین وضعیت بن بست استراتژیک غرب آسیا داریم: ترور مقام ارشد ایرانی در سوریه و مقام ارشد حماس در قلب بیروت از سوی اسرائیل، بیانگر این موضوع است که، اسرائیل آماده جنگ همه جانبه است. در این صورت، واکنش ایران و نیروهای نیابتی با چند سناریو قابل تحلیل خواهد بود.
اهمیتی ترین سناریو (البته به احتمال کمتر از سناریوهای دیگر)، حمله موشکی حزب الله لبنان به تلاویو و مکان های حساس خاک اسرائیل و... و به دنبال آن حمله اسرائیل به لبنان و گسترش جنگ به سمت ایران و پاسخ ایران و گروه های نیابتی آن است که به جنگ منطقه ای منجر می شود. در چنین شرایطی، می توان گفت که کشورهای منطقه به بن بست استراتژیک رسیده اند و یا نزدیک شده اند. از این رو، به یقین غرب آسیا در منطقه شکننده ژئوپلتیکی قرار می گیرد و یا در آستانه ورود به آن خواهد بود. به تعبیر دیگر، در صورت عدم اصلاح تفکر (فعلی) استراتژیک کشورهای ذی نفع و نیز توجه نکردن به توازن جهانی، احتمال رویارویی طرفین، بالا خواهد بود.
اما به طور خلاصه یک راهکار برای برون رفت وجود خواهد داشت راهکار: توجه به دو ایده اصل وابستگی استراتژیک و ایجاد سیاست متوازن راهکار خوبی به نظر می رسد. در این دیدگاه، توجه به این دو اصل راهی است برای سیاست خارجی تمامی کشورهایی که موافق توازن جهانی هستند. در این صورت ابتدا نباید اجازه داد که به بن بست استراتژیک رسید. به عنوان مثال: در خارج از منطقه غرب آسیا می توان به جنگ روسیه با اوکراین و غرب اشاره کرد که در شرایط فعلی به بن بست استراتژیک رسیده اند. از این رو، در ابتدا توصیه می شود تا راهی برای برون رفت از بن بست استراتژیک پیدا شود از این زاویه، یکی از این راه ها، توجه به وابستگی استراتژیک و قدم نهادن در عرصه توسعه اقتصادی و تجارت در جهان است. لذا عنوان ژئواکونومی در جهت حرکت های اقتصادی و منطبق شدن بر تفکر ژئواستراتژی در این راستا بیان شده است.
از طرفی دیگر، کشورها در صورت داشتن سیاست متوازن جهانی و تعامل با شرق و غرب به این ریل جهانی می رسند که: ۱- هیچ صاحب قدرت و عنصر تاثیرگذاری در رقابت های ژئوپلتیکی شرق و غرب جهان از دایره تعامل بین المللی حذف نخواهد شد. ۲- از تمامی ابعاد اساسی ژئوپلتیک کشورها از جمله: ژپ جغرافیای تمدن، ژپ انرژی، ژپ موقعیت، و... تواما بهره برداری می شود و برای هر یک از آنها برنامه مشخصی وجود خواهد داشت، بنابراین به نظر خواهد رسید، در صورت قرار گرفتن کشورها در منگنه دو نوع استراتزی متفاوت، رعایت دو اصل سیاست متوازن و اصل وابستگی استراتژیکی، آنها را از بن بست استراتژیک بیرون خواهد کشید و منطقه آنها را از وضعیت شکنندگی ژئوپلتیک خارج خواهد کرد.
همچنین، به نظر می رسد، در شرایط فعلی برای تمامی واحدهای سیاسی غرب آسیا، این راهکار (توجه به اصل وابستگی استراتژیک و سیاست متوازن) در جهت برون رفت از بن بست استراتژیکی و خارج کردن منطقه از وضعیت شکنندگی ژئوپلتیکی مناسب باشد.