به گزارش صد آنلاین ، طلافروش ورشکسته که با دعوت دوست طلافروشش در مغازه وی مشغول به کار شدهبود، با سرقت ۲۰ میلیارد طلای وی قصد زندگی در اروپا را داشت که بازداشت شد.
ساعت ۱۰ صبح روز دوشنبه مأموران پلیس تهران با تماس مرد طلافروشی از سرقت مغازه طلافروشی در شرق تهران باخبر و راهی محل شدند.
وقتی مأموران به محل حادثه رسیدند مرد طلافروش به مأموران گفت: «چند سالی است در این محل مغازه طلافروشی دارم. لحظاتی قبل وقتی در مغازهام را باز کردم با صحنه عجیبی روبهرو شدم. در گاوصندوق مغازه باز بود و هر چه طلا، سکه جواهر و پول داشتم به سرقت رفتهبود. با دیدن این صحنه شوکه شدم به طوری که دقایقی حالم بد شد و حتی توان حرف زد و هیچ حرکتی نداشتم. سارق تمام دار و ندارم را که بیش از ۲۰میلیارد تومان ارزش داشت برده و مغازهام را جارو زدهاست.»
مأموران پلیس در نخستین گام دریافتند سارق فرد آشنایی بوده که با کلید وارد مغازه شده و حتی به سیستمهای هشدار اضطراری هم دسترسی داشته و پس از سرقت تمامی طلا و جواهرات دوربینهای مداربسته را هم سرقت کردهاست تا هیچ ردی از خود به جای نگذارد.
از سوی دیگر گفتههای شاکی هم حکایت از آن داشت علاوه بر خودش یکی از دوستان قدیمیاش به نام جهانگیر همراه او در مغازه طلافروشی کار میکرده و کلید مغازه را هم داشتهاست. مأموران پلیس در ادامه به سراغ دوربینهای مداربسته مغازههای اطراف رفتند و پس از بررسی فیلمهای دوربین دریافتند سارق طلافروشی جهانگیر است که ساعت ۷ صبح با دو ساک ورزشی وارد مغازه میشود و دقایقی بعد هم با دو ساک پر از طلا از مغازه بیرون میرود و از محل دور میشود.
بدین ترتیب با شناسایی سارق تیمی از کارآگاهان زبده به دستور سرهنگ رضا حاتمی فرمانده پایگاه یازدهم پلیس آگاهی تهران برای دستگیری وی وارد عمل شدند. بررسیها نشان داد سارق طلافروشی پس از حادثه محل زندگیاش را تغییر داده و به مکان نامعلومی گریخته است. در حالی که تحقیقات برای دستگیری متهم ادامه داشت، مأموران متوجه شدند وی پس از سرقت از تهران خارج نشده و در خانه یکی از دوستانش در خیابانهای شرقی مخفی شدهاست.
سردار علی ولیپور گودرزی، رئیس پلیس آگاهی پایتخت به خبرنگار ما گفت: با به دست آمدن این اطلاعات مأموران به مخفیگاه متهم رفتند و وی را بازداشت کردند که با اعتراف متهم مشخص شد بیش از هشت نفر دیگر هم در این سرقت با او همکاری داشتهاند و مأموران هم متهمان را یکییکی بازداشت کردند. همچنین در بازرسی از مخفیگاه متهم طلاهای مسروقه که مقداری از آنها را به شمش تبدیل کرده بود، همراه مقداری دلار و پول کشف کردند.
سارق مرد ۵۰ سالهای است که سابقه سرقت در پروندهاش ندارد. او در گفتگو با خبرنگار ما اظهار پشیمانی میکند و میگوید این حق دوستم نبود، اما من میخواستم پولدار شوم و به روزهای قبلیام برگردم و به همین دلیل میگویم نمک خوردم و نمکدان شکستم.
نه من سابقه سرقت ندارم. اگر سارق بودم که صاحب طلافروشی مرا به عنوان همکار در مغازهاش راه نمیداد. البته زندان رفتهام آن هم به خاطر اینکه ورشکست شدم و طلبکاران مرا به زندان انداختند.
مغازه طلافروشی داشتم و وضع مالیام خوب بود، اما چند سال قبل ورشکست شدم و چکهایم برگشت خورد و به زندان افتادم. در واقع از عرش به فرش رسیدم و زندگیام نابود شد به طوری که همسرم با تنها فرزندم مرا تنها گذاشت و از من جدا شد.
شاکی همصنف خودم بود و او را از قبل میشناختم. وقتی از زندان آزاد شدم به سراغ دوستان قدیمیام رفتم و آنها هم در جریان بودند که چقدر سختی کشیدهام و چه بلایی سر زندگیام آمدهاست. با آنها معامله میکردم تا اینکه شاکی از من خواست در مغازهاش به صورت درصدی شروع به کار کنم و من هم قبول کردم. الان که فکر میکنم من نمک خوردم و نمکدان شکستم و خیلی پشیمان هستم، اما مجبور شدم طلاهای او را سرقت کنم.
کسی مرا مجبور نکرد، اما میخواستم مثل قبل پولدار شوم و برای ادامه زندگی به خارج از کشور بروم. از بیپولی خسته شدهبودم و طمع کردم و میخواستم با پول دیگران خوشگذرانی کنم. البته همسر سابقم هم تشویقم کرد.
بله شش سال قبل جدا شدهبودیم، اما من برای دیدن دخترم به خانه او رفت و آمد داشتم و یک شب به او گفتم که دوستم به من اعتماد دارد و کلید مغازه و گاوصندوق را به من دادهاست و میتوانم طلاهای او را سرقت کنم. او هم مرا تشویق کرد تا طلاها را سرقت کنم و بعد همراه او و فرزندم به خارج برویم. به هر حال نقشه را همراه همسرم و تعدادی از بستگانم اجرا کردم.
حدود دو ماه قبل.
درباره روز سرقت توضیح بده؟
آن روز دو ساک ورزشی برداشتم و راهی مغازه شدم. میدانستم چه ساعتی صاحب مغازه میرسد و قبل از ورود او مغازه را خالی کردم. دوربینهای مداربسته را هم با خودم بردم و فکر میکردم به این سادگی شناسایی نشوم. سپس به شهر محمودآباد مازندران رفتم و در آنجا ویلایی اجاره کردم. تصمیم گرفتم با طلاهای سرقتی ویلا و زمین بخرم، اما فروشنده قبول نکرد و احتمال دادم به من مشکوکشده و به تهران برگشتم.
بله برنامهمان بود که همراه همسر سابقم و دخترم به خارج برویم، اما فهمیدم ممنوعالخروج شدهام و دنبال فردی بودم که بتواند ما را غیرقانونی از کشور خارج کند که دستگیر شدیم.
حدود نیم کیلو طلا را دلار خریدم تا برای رفتن پول داشتهباشم و مابقی طلاها را هم به شمش طلا تبدیل کردم. همراه همسر سابقم شمش را داخل قرنیز دیوار و مبلمان جاسازی کردیم تا وقتی خواستیم از ایران خارج شویم با خودمان ببریم.