اخوانالمسلمین با حکومت پادشاهی اردن از بدو تأسیس روابط حسنهای با همدیگر داشتهاند و هر چقدر از تأسیس این جنبش میگذرد روابط حسنه به تیرگی میگراید و علت آن را باید در خواستهها و مطالباتی که اخوانالمسلمین از حکومت دارند، و متقابلاً طبقه حاکم این خواستهها را در تعارض با خود میبیند، جویا باشیم.
آنچه را در بررسی محدوده زمانی در این کتاب مورد بررسی قرار میگیرد از سالهای 2011 به بعد است. درست زمانی که بیداری اسلامی در اواخر سال 2010 کشورهای غرب آسیا و شمال آفریقا را در بر میگیرد و از این تاریخ به بعد اخوانالمسلمین اردن با شرکت در اعتراضات، تحریم انتخابات و اتهامزنی به حکومت به عنوان یک جریان مخالف در برابر حکومت قد علم میکند و موج جدیدی از روابط خصمانه با حکومت را آغاز میکند.
شاخه سیاسی جنبش یعنی جبهه عمل اسلامی با شرکت در انتخابات به ایفای نقش در عرصه سیاسی میپردازد و این در حالی است که ما میبینیم اخوانیها همچنان متعهد به حکومت و پادشاه هستند و به عنوان یک اپوزیسیون وفادار عمل میکنند ولی در مقابل پادشاهی اردن به جای برخورد مستقیم از قبیل روشهایی نظیر خشونت، زور و سرکوب این گروه را از درون تکهتکه میکند.