به گزارش صد انلاین ، به نقل از روزنامه همشهری، پیش از آنکه خورشید در روز چهارشنبه اول آذرماه طلوع کند، 9قاتل که محکوم به قصاص شده و حکم مرگشان به تأیید قضات دیوان عالی کشور رسیده بود، پای چوبه دار رفتند تا مجازات شوند. پرونده آنها به ایستگاه پایانی رسیده بود، با وجود این آخرین تلاشهای تیم صلح و سازش دادسرای جنایی تهران برای نجات این افراد از قصاص ادامه داشت.
هر یک از این قاتلان که در پروندههای جداگانه مرتکب جنایت شده بودند از 24ساعت قبلتر به قرنطینه منتقل شده بودند. آنها سحرگاه دیروز یکی پس از دیگری به سالن اجرای زندان منتقل شدند اما در میان آنها، تنها 2 قاتل به دار مجازات آویخته شدند. 7 قاتل دیگر نیز با تلاش تیم صلح و سازش دادسرای جنایی تهران که پیش از طلوع خورشید در محوطه زندان حاضر شده بودند از مجازات مرگ رهایی یافتند و توانستند از اولیای دم مهلت بگیرند و فرصت زندگی کردن بهدست آورند.
نخستین قاتلی که پای چوبه دار رفت و قصاص شد، مردی بود که 17فروردین سال 90جان همسر برادرش را گرفته بود. این پرونده جنایی از روز نوزدهم فروردین سال 90با پیدا شدن جسد زنی جوان در منطقه رضیآباد واقع در شهریار گشوده شد. آن روز شهروندان به پلیس زنگ زدند و اعلام کردند که جسد زنی را داخل چاه مزرعهای مشاهده کردهاند.
دقایقی از اعلام این گزارش میگذشت که کارآگاهان جنایی در محل حادثه حاضر شدند.با مشاهده جسد، آتشنشانان نیز راهی آنجا شدند و جسد را از درون چاه بیرون کشیدند. با انجام معاینههای اولیه از جسد، مشخص شد که 2 روز از مرگ زن جوان میگذرد و علت مرگ نیز خفگی بوده است. با وجود این بازپرس جنایی، دستور انتقال جسد به پزشکی قانونی را داد تا با انجام معاینات علت اصلی مرگ مشخص شود.
درحالیکه تحقیقات برای شناسایی هویت جسد و رمزگشایی از قتل وی شروع شده بود، یک هفته بعد از کشف جسد، مردی به پلیس آگاهی مراجعه کرد و از ناپدید شدن همسر جوانش خبر داد.این مرد گفت: من و همسرم ساکن یکی از شهرهای غربی کشور هستیم. مدتی قبل من برای کار به تهران آمدم و تقریبا هرماه برای او پول میفرستادم.
مرد جوان افزود: آخرین بار هفدهم فروردین، 21میلیون تومان پول موجود در حساب بانکیام را برداشت کرده و در کیف همسرم گذاشتم و هر دو به تهران سفر کردیم. روز بعد در پایانه غرب تهران منتظر یکی از دوستان قدیمی بودم تا او را ببینم و سپس با همسرم به شهر شیراز نزد خانوادهاش برویم.
وی ادامه داد: هرچه منتظر ماندیم، خبری از دوستم نشد. بنابراین از همسرم خواستم در پایانه بماند تا من به گیشه فروش بلیت بروم. 20دقیقه بعد وقتی برگشتم، خبری از همسرم و ساک پول نبود. چند ساعتی در پایانه مسافربری به جستوجو پرداختم اما او را پیدا نکردم.
مشخصاتی که او از همسر گمشدهاش میداد با جسد کشف شده در چاه مزرعه مطابقت داشت. به همین دلیل وی در پزشکی قانونی حضور یافت و جسد همسرش را شناسایی کرد.
با مشخص شدن هویت مقتول، مأموران به تحقیق دوباره از شوهر وی پرداختند اما او مدعی بود که با همسرش اختلافی نداشته و احتمال میدهد همسرش قربانی سرقت 21میلیون تومان پولی که به همراه داشته، شده است.مرد جوان بهعنوان تنها مظنون پرونده بازداشت شد و تحقیقات از او ادامه داشت تا اینکه بعد از گذشت 5ماه وی اسرار قتل همسرش را فاش کرد و گفت برادرش قاتل اصلی است.
متهم به قتل گفت: چند وقتی میشد که با همسرم دچار اختلاف شده بودم. دعوا و مشاجرهمان هر روز بیشتر میشد تا اینکه همسرم مرا تهدید کرد که اگر به این اختلافها پایان ندهم، با مراجعه به دادگاه خانواده ابتدا مهریهاش را از من میگیرد و بعد تقاضای طلاق میکند.این مرد ادامه داد: ابتدا حرفهای همسرم را جدی نگرفتم اما بعد از چند روز متوجه شدم او به دادگاه خانواده رفته و مهریهاش را اجرا گذاشته است.این را که شنیدم خیلی عصبانی شدم و تصمیم به قتل او گرفتم. برای اجرای این نقشه، موضوع را با یکی از برادرانم که معتاد است در میان گذاشتم که او قول داد برای اجرای این نقشه با من همکاری کند.
وی افزود: یک روز پیش از حادثه در گفتوگو با همسرم خواستم ابتدا به ملاقات خانوادهاش برود و بعد از بازگشت 2نفری به دادگاه خانواده برویم.
نیمه شب حادثه در پایانه غرب تهران برادر معتادم به ما ملحق شد و خواست به همراه وی به خانه اجارهایاش در شهریار برویم تا او با برداشتن وسایلش همراه ما به سفر بیاید. به این ترتیب خودروی پرایدی را بهطور دربستی کرایه کرده و از تهران به شهریار رفتیم. در منطقه رضیآباد از راننده خواستیم توقف کند و 3نفری از خودرو پیاده شدیم.
ابتدا با مشت ضربهای به سر همسرم زدم و بعد برادرم کمربند را به دور گردنش انداخت و او را خفه کرد. با اطمینان از مرگ همسرم جسد را درون چاه مزرعه انداختم و با برداشت ساک پول متواری شدیم. در میانه راه مبلغی از پولهایم را به برادرم دادم تا فرار کند و بعد از آن با مراجعه به خانواده همسرم در شیراز گمشدن دخترشان را به آنها اطلاع دادم.