آخرین اخبار
۱۳ آبان ۱۴۰۲ - ۱۰:۲۴
نبردی که پیچیدگی های خود را دارد

واقعیت های موجود جنگ غزه

بازدید:۸۳۶
علی موسوی خلخالی در یادداشتی می نویسد: حمله زمینی به یکی از متراکمترین نقاط جهان با ۲.۵ میلیون نفر جمعیت شهروندان عادی، کار بسیار دشواری است که معلوم نیست نتایج آن چه خواهد بود. دولتمردان اسرائیلی شاید به پشتوانه سلاح های غربی و امریکایی از روی احساسات برترپنداری درصدد برآیند گزینه حمله نظامی را انتخاب کنند اما این واقعیت را نمی توان پنهان کرد که چنین جنگی جنگ چریکی و پارتیزانی خواهد بود و نبردهای این چنینی عموما طولانی، پیچیده و پرتلفات و بی نتیجه خواهند شد.
کد خبر : ۵۱۱۳۷

 اکنون نزدیک به یک ماه از حمله حماس به اسرائیل می گذرد و همان طور که پیش بینی می شد هنوز اسرائیل نتوانسته است وعده ای که در ابتدا برای یورش همه جانبه به غزه داده بود را عملی کند. البته بمباران های کور مناطق مسکونی همچنان ادامه دارد و اسرائیل از روی خشم در حال کشتن مردم بیگناه است بدون اینکه بتواند عملا کاری علیه محور مقاومت فلسطینی پیش ببرد. 

 

 

 

حمله زمینی به یکی از متراکمترین نقاط جهان با 2.5 میلیون نفر جمعیت شهروندان عادی، کار بسیار دشواری است که معلوم نیست نتایج آن چه خواهد بود. دولتمردان اسرائیلی شاید به پشتوانه سلاح های غربی و امریکایی از روی احساسات برترپنداری درصدد برآیند گزینه حمله نظامی را انتخاب کنند اما این واقعیت را نمی توان پنهان کرد که چنین جنگی جنگ چریکی و پارتیزانی خواهد بود و نبردهای این چنینی عموما طولانی، پیچیده و پرتلفات و بی نتیجه خواهند شد. این واقعیتی است که مقامات اسرائیلی که تجربه جنگ داشته اند، مثل بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل به خوبی درک می کند اما عناصر تندروی کابینه او که بسیاری از آنها تجربه مبارزه میدانی نداشته اند، نمی توانند آن را درک کنند. 

 

 


نکته دیگری که باید در اینجا به آن اشاره کرد، حمایت جهانی است. نتانیاهو با همه تندروی هایش از آنجا که خود دیپلمات بوده و سابقه طولانی اجرایی داشته است خوب می داند بدون حمایت قدرتمند خارجی به هیچ وجه نمی تواند کاری از پیش ببرد، در حالی که اعضای تندروی کابینه او این واقعیت را درک نمی کنند و گمان می کنند می توانند جامعه غربی را در عمل انجام شده قرار دهند و آنها را به حمایت از خود وادار کنند. آنها هنوز روی احساسات موهوم وجدان دردی غربی ها در بعد از جنگ جهانی دوم حساب می کنند. در حالی که اگرچه تا کنون غربی ها به طور لفظی از اسرائیل حمایت کرده اند و حتی امریکا و برخی کشورهای اروپایی از جمله آلمان و فرانسه و انگلیس و بلژیک برای ارتش اسرائیل مهمات فرستاده اند اما هنوز اعلام نکرده اند که از جنگ زمینی اسرائیل در غزه حمایت می کنند و برای آن کنار اسرائیل می ایستند، بلکه بر خلاف آن، هم فرانسه و هم ایالات متحده امریکا، تاکید دارند که باید روی گزینه های دیگر فکر کرد و گزینه یورش زمینی نمی تواند گزینه مطلوبی باشد. امانوئل مکرون، رئیس جمهوری فرانسه حتی از ورود ائتلاف بین المللی مبارزه با داعش به فرماندهی امریکا صحبت کرده که به نظر می رسد بیشتر تقلایی برای راضی کردن اسرائیل است و رفع مسئولیت از اروپا تا خود را درگیر این جنگ نکند؛ چرا که اروپا تمایلی ندارد به نبردی دیگر وارد شود در حالی که نبرد حل نشده اوکراین به قوت خود باقی است. عدم استقبال از پیشنهاد رئیس جمهوری فرانسه نزد غربی ها شاهدی بر این ادعاست. 

اروپا عموما تاب ورود به هیچ جنگی را ندارد و طی دهه های اخیر نیز اگر تنهایی به نبردی وارد شده ناکام از آن خارج شده است؛ تحولات آفریقا در مبارزه با داعش در مالی و نیجریه و قبل از آن جنگ لیبی برای سرنگونی معمر قذافی، که فرانسه و انگلیس خود را جلو انداخته بودند، اما در نهایت امریکا را وارد میدان کردند و خود عقب نشستند، شاهدی بر این ادعاست. حتی در کودتاهای اخیر کشورهای آفریقایی، اروپایی ها حاضر نشدند هزینه دهند و قبول شکست و خالی کردن صحنه را انتخاب کردند. 

وانگهی اروپا از اینکه توجه ها از اوکراین به خاورمیانه معطوف شود به شدت نگران است و برای همین احساس می کند امنیتش در معرض خطر قرار می گیرد. ایالات متحده نیز نمی خواهد با ورود به جنگ اسرائیل، هم پتانسیل رویارویی اش با چین تضعیف شود و هم از کمک به اوکراین در جنگ با روسیه ناتوان شود، و هم از تفاهم احتمالی با ایران در منطقه بازبماند برای همین علی رغم ارسال سلاح و ناو به سوی اسرائیل همچنان هر گونه آغاز نبرد زمینی در غزه را نابه‌هنگام و پرهزینه می بیند، به ویژه که افکار عمومی غرب تحت تاثیر بمباران های کور اسرائیل علیه غزه به شدت علیه این رژیم واکنش نشان داده است و این موضوع می تواند برای امریکا در انتخابات پیش رو که حدود یک سال دیگر برگزار می شود، گران تمام شود.

مسائل اقتصادی نیز مطرح است، در حالی که غرب تازه دارد با تبعات اقتصادی جنگ اوکراین خو می گیرد، آغاز جنگی جدید در خاورمیانه می تواند بی ثباتی اقتصادی را در سطح جهانی دامن بزند. به ویژه در موضوع انرژی که زمستان نیز در راه است. مساله اقتصادی می تواند برای دولت بایدن که خود را برای ورود به انتخابات آماده می کند نیز هزینه ساز شود.
 
در این میان البته کشورهایی هستند که تمایل دارند جنگ در غزه سر بگیرد؛ یکی از آنها قطعا روسیه است که از این جنگ می تواند فرصت خلق کند و هم در جبهه اوکراین گشایش هایی را رقم بزند و هم در چانه زنی هایش با غرب برای تحمیل خواسته هایش بر آن، برگه های تازه ای را در خاورمیانه جست وجو کند. و البته در معنای دیگر، چین نیز بی میل نیست غرب را در زمین خاورمیانه سرگرم کند. از لابه لای حرف های رجب طیب اردوغان، رئیس جمهوری ترکیه که در ابتدا رجزخوانی علیه اسرائیل از آنها برداشت می شود، می توان دریافت که او نیز به فکر دوختن نمدی برای خود در غزه است، با این تصور که چه بسا روزی که صحبت از آتش بس شد و استقرار نیروهای حافظ صلح، همانند قفقاز در غزه نیز نیروهای ترکیه حضور یابند. شاید اظهارات اردوغان که ترک ها را به یاد قلمرو عثمانی که تا غزه گسترش یافته بود، انداخت در همین راستا باشد. و البته برای ایران نیز می تواند یک فرصتی برای به دام انداختن اسرائیل و متحدان غربی اش ازجمله امریکا باشد تا همان طور که از اشغال امریکا در عراق و افغانستان بهره های بسیار برد و امتیاز گرفت در اینجا نیز فرصتی مشابه بیابد. 

 

 

بنابراین می توان گفت که طرف های بسیاری هستند که از جنگ اسرائیل در غزه گریزانند، اما عوامل بسیاری هستند که در آن دخیلند و در عین حال به آن نیم نگاهی به عنوان فرصت می نگرند. در اینجا شاید همه به سمتی کشیده شوند که اگرچه از جنگ اکراه دارند اما فضایی به وجود آید که برای به ورود به آن ناگزیر باشند. اگر جنگ در بگیرد قطعا امریکا مجبور است حمایت همه جانبه خود را از اسرائیل اعمال کند. دولت جو بایدن می داند که لابی یهودی ها اگر در صورت وقوع جنگ کنار اسرائیل نیاید، چه نقشه های شومی را در آینده برای او خواهد کشید. و احتمالا به همین دلیل است که به عراقی ها پیام می دهد که از جنگ اسرائیل در غزه دوری کنند که اگر خود وارد شود سخت واکنش نشان خواهد داد. شاید بتوان گفت جو بایدن خود را در موقعیت سخت چمبرلن می بیند که تلاش می کرد جنگ جهانی دوم رقم نخورد اما در نهایت رقم خورد و او بازنده شد و انگلیس ناچار شد وارد جنگ شود. به ویژه که قبل از همه، این اسرائیل است که در چارچوب سیاست افراطی خود اصرار دارد امریکا به جنگی تمام عیار در منطقه برای رویارویی نهایی با ایران وارد شود. 

در اینجا رویداد بد سیاسی که افق سیاسی خاورمیانه را تیره کرده، تلاقی تندروهای اسرائیلی با تندروهای امریکایی و رسیدن به یک مخرج مشترک است که می تواند دولت امریکا را وادار کند حتی اگر به تصمیم های سخت تن ندهد مجبور شود با سیاست های غیرمنطقی اسرائیل همراه شود. اسرائیل به عنوان طرف زخم خورده ای که غرورش به شدت شکسته شده، تلاش می کند هزینه این شکست را با طرف های دیگر تقسیم کند که بی شک نزدیکترین آنها امریکا و متحدان اروپایی اش هستند. 

در این میان اروپا در یک مکش درونی گرفتار است که مشکلات بیرونی هر روز دردسر تازه ای برایش می آفریند. این مساله سبب شده است تا اروپایی ها در یک نوع سردرگمی و اصطلاحا آچمز سیاسی خود را گرفتار ببینند.

ورود زمینی اسرائیل به غزه و احتمال ورود دیگر بازیگران به این جنگ آینده ای مبهم، پردردسر و سخت را رقم خواهد زد. نه نتانیاهو و نه هیچ کس دیگر نمی تواند هیچ جریان ریشه داری را در منطقه برکند. ریشه گروه هایی مانند حماس در میان نوجوانان داغ دیده ای است که وقتی بزرگ می شوند برای انتقام از متجاوز به جمع گروه های مقاومت می پیوندند.

اگر جنگ اسرائیل در غزه بیش از یک زمان معقول به طول انجامد، مشکل بزرگ دیگری را نیز به وجود خواهد آورد، و آن ورود شرکت های اسلحه سازی به ویژه در امریکا به این جنگ است که با هیچ دین و آیینی جز جنگ آشنایی ندارند، اگر پای آنها به جنگ باز شود قطعا برای فروش بیشتر خود نقشه تطویل شدن جنگ را خواهند کشید تا سود بیشتری به جیب بزنند. 

اشتراک گذاری:
ارسال نظر
تازه‌ها
پربیننده‌ها پربحث‌ها