به گزارش صد آنلاین ، مرد جوان که در جریان درگیری با دوستش، با ضربه چوبدستی او به کما رفته بود بعد از پنج ماه فوت کرد و ضارب در برابر اتهام قتل قرار گرفت. همسر باردار متهم وقتی فهمید پزشکان از مصدوم قطع امید کردهاند، سکته کرد و فوت شد. اوایل آبان امسال یکی از ماموران انتظامی در تماس با بازپرس کشیک قتل دادسرای جنایی تهران اطلاع داد مرد ۲۹ سالهای که از پنج ماه پیش در کما بوده در بیمارستان فوت کرده است. با نبود صلاحیت رسیدگی، این پرونده به دادسرای جنایی تهران ارسال شد.
دربررسی اولیه پرونده مشخص شد ضارب مردجوان پس از این درگیری ازسوی بازپرس دادسرای محلاتی بازداشت و به زندان منتقل شده بود. فرشید، متهم ۳۵ساله دیروز، شنبه در تحقیقات در دادسرای جنایی تهران گفت: دوستم مشروب مصرف کرده و حالش خوب نبود. پیش من و دوستانم آمد تا به او مشروب بدهیم که با هم جر وبحث کردیم. به مادرم فحاشی کرد که عصبانی شدم و با برداشتن چوبدستی ضربهای به سر او زدم که به کما رفت و بعد از پنج ماه فوت شد. محمدمهدی براعه، بازپرس شعبه سوم دادسرای جنایی تهران با تایید این خبر گفت: با اعتراف متهم تحقیقات از او در اداره دهم پلیس آگاهی تهران ادامه دارد. مرد جوان به پهنای صورت اشک میریخت و باورش نمیشد یک دعوای معمولی جان دوستش را بگیرد و باعث شد همسر باردارش که طاقت زندانیبودن او را نداشت، فوت شود. درحاشیه جلسه بازپرسی گفتوگویی با متهم داشتیم که در ادامه میخوانید. از زندگیات بگو. تازه ازدواج کرده بودم و همسرم نیز باردار بود. گاهی شیشه میکشیدم اما بیشتر اهل مشروب بودم. چه شد دوستت را کشتی؟ شامگاه دهم خرداد امسال با دوستانم در محلهمان در جنوب شهر مشروب میخوردیم که سهیل آمد و حالش خوب نبود. خواست از ما مشروب بگیرد که مانعش شدم. او رفت و چند دقیقه بعد برگشت و از سوپرمارکت سرکوچه دو شیشه نوشابه برداشت و به سرش زد که شکستند. میگفت تو و همسرت را میکشم. نام مادرم را آورد و به او فحاشی کرد که عصبانیتر شدم و با برداشتن چوبدستیای که در فضای سبز محله افتاده بود به سرش ضربه زدم. چطور بازداشت شدی؟ روز بعد دستگیر و زندانی شدم. دعا میکردم زنده بماند. در این پنج ماه همسر باردارم مدام بیمارستان میرفت و پیگیر حال او بود. دلداریام میداد که او زنده میماند اما اینطور نشد. سه روز قبل از مرگ سهیل همسر باردارم به بیمارستان رفت و فهمید دکترها از او قطع امید کردهاند. نتوانست این خبر را در زندان به من برساند، سکته کرد و فوت شد و بچهام هم ازبینرفت. مرگ دوستم از یک طرف و مرگ همسر و بچه از طرف دیگر عذابوجدانی به من دادهاند که تمامی ندارد.
4461/س