آخرین اخبار
۳۰ مهر ۱۴۰۲ - ۰۴:۵۲
بازدید:۸۰۲
برای گرفتن فال حافظ و تعبیر و تفسیر آن باید علم و سواد کافی داشت. به همین دلیل تصمیم گرفته‌ایم تا هر روز تفسیر یکی از غزل های حافظ شیرازی را برایتان بگذاریم.
کد خبر : ۴۸۱۲۱

 برای گرفتن فال حافظ و تعبیر و تفسیر آن باید علم و سواد کافی داشت. به همین دلیل تصمیم گرفته‌ایم تا هر روز تفسیری یکی از غزل های حافظ شیرازی را برایتان بگذاریم. امروز ۳۰مهر غزل شماره ۷۲ می‌پردازیم:

 


راهی است راه عشق که هیچش کناره نیست / آنجا جز آنکه جان بسپارند چاره نیست
هر گه که دل به عشق دهی خوش دَمی بُوَد / در کار خیر حاجتِ هیچ استخاره نیست

ما را ز منعِ عقل مترسان و می بیار / کان شحنه در ولایتِ ما هیچ کاره نیست
از چشم خود بپرس که ما را که می کشد  / جانا گناهِ طالع و جُرمِ ستاره نیست

او را به چشم پاک توان دید چون هلال / هر دیده جایِ جلوۀ آن ماه پاره نیست
فرصت شمر طریقۀ رندی که این نشان / چون راهِ گنج بر همه کس آشکاره نیست

نگرفت در تو گریه حافظ به هیچ رو / حیرانِ آن دلم که کم از سنگِ خاره نیست

شرح و تفسیر غزل شماره ۷۲ دیوان حافظ شیرازی

شرح و تفسیر بیت یکم

راهی است راه عشق که هیچش کناره نیست / آنجا جز آنکه جان بسپارند چاره نیست

راهِ عشق، راهی است که هیچگونه نهایت و پایانی ندارد و در این راه جز تسلیم جان ، چاره نیست . یعنی کسی که به راهِ عشق قدم نهاد باید از جان بگذرد تا به مطلوب واصل گردد . [ کناره = در اینجا یعنی پایان و انتها / بسپارند = تسلیم شدن / چاره = علاج و درمان ]

شرح و تفسیر بیت دوم

هر گه که دل به عشق دهی خوش دَمی بُوَد / در کار خیر حاجتِ هیچ استخاره نیست

هر وقت دل به عشق بسپاری ، آن زمان ، زمانِ خوش است یعنی آن دمی که عاشق می شوی بهترین کار است و در کارِی که خیر است حاجتِ به هیچ استخاره ای نیست . حاصل کلام : دل به عشق دادن یک مصلحت خیر است و در این باره معطلی برای استخاره و تأخیر جایز نیست . [ گه = مخفف گاه به معنی وقت / استخاره = طلب خیر و خوبی یک چیزی ]

شرح و تفسیر بیت سوم

ما را ز منعِ عقل مترسان و می بیار / کان شحنه در ولایتِ ما هیچ کاره نیست

ما را از اینکه عقل مانعِ عاشق شدن است و عشق را منع می کند نترسان . می بیار که در ولایت ما عقل ، شحنه ای است که لیاقت و شایستگی کار را ندارد یعنی هیچ کاره است . یعنی مراد این است که در کارخانۀ عشق ، عقل نفوذ ندارد .

خواجه عقل را شحنه گفته و خسرو دهلوی عشق را :

عشق تو شحنه ای است که سلطان عقل را / موی جبین گرفته به چاوشی آورد

یعنی عشق و عقل از اضدادند . زیرا عشق جری و بی پروا است اما عقل خایف و وهام . عاشق کارش از روی عقل نیست بلکه هر چه مقتضای عشق باشد ، عاشق عاملِ آن است .

شرح و تفسیر بیت چهارم

از چشم خود بپرس که ما را که می کشد  / جانا گناهِ طالع و جُرمِ ستاره نیست

از چشم خود سؤال کن که ما را که می کشد یعنی آن که ما را هلاک می کند چشم تو است . نه طالع گناهی دارد و نه ستاره جرمی مرتکب شده . پس این همه شکایت ما از چشم تو است نه از طالع و ستاره . [ جُرم = گناه / که = چه کسی ]

شرح و تفسیر بیت پنجم

او را به چشم پاک توان دید چون هلال / هر دیده جایِ جلوۀ آن ماه پاره نیست

آن جانان را چون هلال با چشمِ پاک می توان دید پس هر چشم جلوه گاهِ آن ماه پاره نیست یعنی جای جلوۀ او نیست . خلاصه او جسم لطیف است و برای دیدن جسمِ لطیف ، چشمِ لطیف بایست . [ دید = دیدن / دیده = چشم / جلوه = با ناز و فخر راه رفتن ( منظومه لامعی چلبی ) ]

شرح و تفسیر بیت ششم

فرصت شمر طریقۀ رندی که این نشان / چون راهِ گنج بر همه کس آشکاره نیست

طریقه رندی را فرصت بشمار زیرا این نشانِ رندی چون راهِ گنج برای همه کس واضح و آشکار نیست یعنی این یک سعادت است که چون دفینه برای هر کس میسر نمی شود .

شرح و تفسیر بیت هفتم

نگرفت در تو گریه حافظ به هیچ رو / حیرانِ آن دلم که کم از سنگِ خاره نیست

گریه حافظ به هیچ وجه به تو تأثیر نکرد . حیرانم از آن دل که در سختی کمتر از سنگ خارا نیست . [ نگرفت = تأثیر نکرد / روی = در اینجا به معنای طریق و وجه آمده / خاره = سنگ سیاره را گویند ]

اشتراک گذاری:
برچسب ها :
ارسال نظر
تازه‌ها
پربیننده‌ها پربحث‌ها