نویسنده: ابوالفضل خرمروز، دانشجوی کارشناسی ارشد دیپلماسی و سازمانهای بینالمللی
طی پنج جنگ قبلی که بین اعراب و اسرائیل در گرفت، خصوصا جنگ شش روزه ۱۹۶۷ و جنگ یوم کیپور یا رمضان ۱۹۷۳، اسرائیل پیروزیهای چشمگیری علیه ناسیونالیسم عرب کسب کرد. بلندیهای جولان، صحرای سینا و کرانهی باختری از غنائم اسرائیل در جنگ شش روزه بودند. از این پس تمام تلاش سازمان ملل و ملل عرب بیرون راندن اسرائیل از این مناطق بود. قطعنامه ۲۴۲ در شورای امنیت که در ۱۹۶۷ به تصویب رسید، خواهان خروج اسرائیل از مناطق یادشده و پایبندی به رویکرد دو دولت باشد. این اتفاق رخ نمیدهد. در جنگ اکتبر ۱۹۷۳ این گره با این که به قطعنامه ۳۳۸ ختم میشود کورتر میشود. اعراب ناامیدتر از همیشه بودند. ناصرگرایی شکست خورده بود. دیگر آن تحلیلهای احساسی رنگی نداشت و برتری نظامی اسرائیل با آن جمعیت کم در مقابل چندین کشور عربی ثابت شده بود.
پس از پیمانهای اسلو در زمان اسحق رابین و تشکیل دولت خودگردان فلسطین به رهبری یاسر عرفات، قرار شد اسرائیل ظرف ۵ سال از نوار غزه و کرانهی باختری رود اردن خارج شود. نکتهای که در اینجا حائز اهمیت است این است که هم در فلسطین و هم در اسرائیل گروههایی مخالف این پیمانها بودند. صهیونیستهای مذهبی در اسرائیل اعتقاد داشتند که این توافقات در واقع باعث از دست رفتن سرزمین مادری اسرائیلیان از دستشان میشود. جایی که اعتقاد دارند حضرت مسیح قرار است ظهور کند. در فلسطین هم گروهی شکل گرفت که اعتقاد داشت اسرائیل کلا باید از سرزمینشان خارج شود و آنچه در توافقات اسلو _ سال ۱۹۹۳ _ مورد توافق قرار گرفته سازشکاری و خیانت به فلسطینیان است. این گروه حماس بود.
حماس در ابتدا مخالفت خود را با بمبگذاریهای انتحاری در دهه ۹۰ ابراز کرد. در نتیجهی این حملات انتحاری اسحق رابین دید چارهای ندارد مگر اینکه ایست بازرسیهای سفت و سخت برقرار کند و برای مقابله و حمله دستور بدهد؛ چیزی که در توافقات اسلو منتفی اعلام شده بود.
بعدها در سال ۱۹۹۹ وقتی نتانیاهو سر کار میآید تمامی توافقات قبلی را زیر پا میگذارد و شروع به شهرک سازی در بلندیهای جولان میکند. نتانیاهو با فشار آمریکا مجبور میشود شهر حبرون یا الخلیل را به فلسطینیان در کرانه باختری پس بدهد. همین باعث میشود دور بعدی رای نیاورد و آریل شارون جای او را بگیرد.
در زمان آریل شارون بین شبهنظامیان حماس و اسرائیلی مسلح به جنگده و تانک جنگی رخ میدهد که این جنگ خود در کنار عوامل دیگر سبب انتفاضه دوم میشود. این انتفاضه مثل انتفاضه اول در سال ۱۹۸۷ جرقهای را میزند که هر گونه راه حلی در مورد مسئلهی فلسطین را تاکنون با بنبست مواجه ساخته است. اسرائیل به شهرکسازی خود و اسکان صهیونیستها پرداخت تا جایی که امکان معامله بر سر تخلیهی این شهرکها نیست.
در دهه ۹۰ با وقوع اسلو، کشورهای عربی کم کم آمادگی خود را برای عادیسازی روابطشان با رژیم اشغالگر قدس اعلام کردند. قطر اعلام کرد که حاضر است گاز به اسرائیل صادر کند _ همانطور که الآن تهدید کرده که گازش را به روی جهان میبندد _ عمان و مراکش دفتر رابط در تل آویو تاسیس کردند. ملت فلسطین دریافتند که سرنوشتشان فقط و فقط به دست خودشان رقم میخورد نه دولتهای غربی _ عربی که ولع منافع مادی عادیسازی وسوسهشان کرده بود.
دیری نپایید که دم خروس دولت خودگردان فلسطین بیرون زد. در گزارشی که در سال ۱۹۹۷ به استناد کتاب تاریخ خاورمیانه پیتر منسفیلد منتشر شده، حدود یک سوم از ۸۰۰ میلیون دلار دارایی این دولت که اکثرش هم کمک خارجی بود اختلاس شد. این دولت به یک دولت خودکامه تبدیل شده بود که هر صدای مخالفی را در فلسطین خفه میکرد. همین باز مزید بر علت فعالیت گروههای اسلامگرا خصوصا حماس شد.
کشور اردن هاشمی که زمانی داعیه دار دفاع از حقوق فلسطینیان در قبال گرفتن حاکمیت آنها در کرانهی باختری بود _ کرانهی باختری بخشی از اردن بود که در سال ۱۹۶۷ از حاکمیت آن دست کشید _ در ژوئن ۱۹۹۴ پیمان صلح وادی عربه را با اسرائیل امضا میکند و روابطش را عادیسازی میکند. اکنون فلسطین تنهاتر از همیشه می شود.
پیمان صلح ابراهیم بین اسرائیل و امارات و بحرین این احساس فقدان را چه در فلسطین چه در افکار عمومی جهان اسلام شدیدتر کرده است.
به هرحال حملهی کنونی حماس به اسرائیل نتیجهی سال ها ظلم و تعدی این رژیم متخاصم به مردم مظلوم فلسطین است. اسرائیلیها وقتی یاسر عرفات در ۱۹۷۴ به کنست رفت تا سخنرانی کند، وقتی صحبت از آزاد سازی اراضی اشغالی کرد به او فهماندند که شما فلسطینیان در بهترین حالت _ مهمان _ هستید در زمین ما. هیچ کدام از روسای جمهوری آمریکا، از کارتر گرفته تا ریگان، از بوش پدر تا کلینتون، از بوش پسر که یکی از پایههای دکترین نظم نوین جهانیاش حل مسئلهی فلسطین بود، تا باراک اوباما، هیچ کدام نتوانستند مسئلهی فلسطین را حل کنند.
جنگ کنونی که بین حماس و اسرائیل شکل گرفته است به نظر نگارنده چند پیشبینی را در بر میگیرد؛
1. یکی از کشورهای منطقه از جمله مصر، ترکیه، قطر، عربستان به عنوان برادر بزرگتر عربی یا چین و نهایتا سازمان ملل وظیفهی میانجیگری را به عهده میگیرد و در قبال توافق برای تبادل اسرا به طور موقت مثل جنگهای قبلی این بحران فروکش خواهد کرد.
2. اسرائیل حتما در زمان و مکان مناسب انتقام این حمله را از عصای موسی _ ایران _ میگیرد. حالا چه به صورت خرابکاری در تاسیسات هستهای و فنی چه به صورت ترور مقامات جمهوری اسلامی ایران.
3. در صورت ورود جامع حزبالله و سوریه به جنگ حتما آمریکا با شدت و حدت بیشتری کمکهایش را به اسرائیل روانه میکند و جنگ از اینی که هست بسیار شعلهورتر خواهد شد که هر دو طرف را به شدت متحمل خسارت میکند.
4. عربستان اکنون برادر بزرگ اعراب است. همانطور که دیدیم مذاکراتش را به طور نمادین با اسرائیل قطع کرد. اینکه فشار از سوی عربستان بر روی اسرائیل و کشورهای غربی خصوصا آمریکا برای راضی کردن اسرائیل برای به پای میز مذاکره نشستن و حتی امتیاز دادن به طرف فلسطینی صورت بگیرد بسیار محتمل است. به هرحال قیمت نفت دارد بالا میرود و همین برگ برنده را به دست عربستان میدهد.
به هر حال فلسطین واقعا چیزی برای از دست دادن ندارد، تحولات آیندهی میدان جنگ مشخص خواهد کرد که آیا مثل جنگ _ شمشیر قدس _ بحران پایان میگیرد یا ۱۹۷۳ دیگری، اما این دفعه با ابعاد دیگری درصدد وقوع است.