رسانه ای شدن دسترسی ایران به هفتاد هزار سند محرمانه و فوق محرمانه قضایی رژیم اسرائیل، جنگ اطلاعاتی و رسانه ای بین ایران و این رژیم را وارد مرحله تازه کرده است. بی شک این اطلاعات در حال بررسی و تحلیل از سوی کارشناسان امنیتی ایران هستند و ارائه قطره چکانی و درز هدفمند آن به رسانه ها با محوریت پرونده های قضایی نتانیاهو ارسال پیامی زهرآگین به سران این رژیم علی الخصوص بنیامین نتانیاهو است. در شرایطی که نا آرامی های داخلی، جامعه مدنی اسرائیل به مثابه ماگمای جوشان است افشای این رخنه اطلاعاتی و رونمایی از سندهای مورد اشاره می تواند بر لهیب تلاطم های موجود و عمیق تر کردن مغاک های موجود در بدنه این نظام منجر شود.
زمان و نحوه دسترسی ایران به اسناد مذکور و همچنین ترکیب اسناد نامشخص است، طبعاً گمانه زنی ها در خصوص ماهیت اسناد ادامه دارد. اعلام این موضوع از رسانه لبنانی و همچنین یکی از روزنامه های داخلی به صورت محدود و مبهم تکنیکی رسانه ای است که بر پیچیدگی های آن افزوده است زیرا بر خلاف سیاست های رسانه ای و پروپاگاندا و شبکه ی جهان شمول رسانه های تحت سیطره صهیونیسم بین الملل، ایران در خصوص عملیات این چنین تبلیغات گسترده ای را انجام نخواهد داد زیرا بر خلاف عملیات مورد ادعای اسرائیل در تورقوزآباد و سرقت اسناد با موضوعیت اتمی و نمایش رسانه ای نتانیاهو از لوح های فشرده و زونکن مدارک، اسناد در اختیار ایران معطوف به یک موضوع نیست و طیف گسترده ای از افراد دارای پرونده قضایی را در برخواهد گرفت، بنابراین دلیلی بر نشر اسناد و تبلیغات رسانه ای و اطلاع رسانی به افکار عمومی، احساس نمی شود بی شک پس از بررسی و استخراج نام افراد دارای پرونده قضایی توسط سیستم اطلاعاتی ایران، فرایند های امنیتی شامل ارتباط گیری با اشخاص دارای پرونده قضایی به واسطه اسناد در اختیار، اجرای ترفندهای اطلاعاتی برای جذب، همکاری جبری و ایجاد منابع جدید در بدنه اجتماعی و سیاسی اسرائیل، انجام خواهد گرفت، پروسه ای که به بهره مندی دستگاه امنیتی به اطلاعات ارزشمند و ذی قیمت با کمترین هزینه مالی و انسانی، منجر خواهد شد.
در این بین به صورت هوشمندانه تنها نام بنیامین نتانیاهو و دسترسی به پرونده پزشکی وی در رسانه ها طرح شده است، مسئله ای که با شرایط سیاسی و اجتماعی کنونی حاکم بر اسرائیل به صورت مستقیم ارتباط دارد. بنابراین دور از منطق است که در صورت وجود هر گونه سند یا اسناد راهبردی (هم وزن با اسناد مرتبط با نتانیاهو)، فرایند رسانه ای کردن آن انجام شود چرا که تضاد و جدال ایران و اسرائیل به وجود و عدم وجود نتانیاهو در صحنه سیاسی اسرائیل محدود نیست و در صورت سقوط نتانیاهو و حضور هر یک از افراد سیاسی اسرائیل بر مسند قدرت، این تخاصم ها تداوم خواهد یافت فلذا بسیار معقول خواهد بود که اسناد در اختیار به صورت موشکافانه بررسی و حداکثر استفاده از محتوای اسناد، در هر سطح ارزش اطلاعاتی انجام شود.
بنیامین نتانیاهو مهمترین شخصیت صحنه سیاسی اسرائیل در آغاز هزاره جدید به شمار می رود. زیرا تداوم حضور وی در قدرت و استمرار سیاست های مطلوب وی، تاثیر شگرفی در شکل دادن به رفتار و تصمیمات سیاست خارجی این رژیم در صحنه بین المللی داشته است. سبک رهبری و اتخاذ رویکرد هجومی نتانیاهو در دیپلماسی بوده است که نشان آن را می توان در رفتار سیاست خارجی و امنیتی اسرائیل تحت رهبری وی در قبال موضوعات منطقه ای بویژه برنامه هسته ای ایران و نظریه تشکیل دولت مستقل فلسطینی، مشاهده کرد.
زمانی که نتانیاهو در دهه ۸۰ میلادی به عنوان سفیر رژیم صهیونیستی در سازمان ملل متحد فعالیت می کرد مصر به عنوان قوی ترین کشور عربی، به دلیل فشار و سرخوردگی از شکست های مکرر، با اسرائیل از در صلح درآمده بود. سایر ملت های عرب مترصد بروز فرصتی برای نابودی این رژیم بودند لکن پشتیبانی تمام قد غرب از این رژیم و وابستگی های بنیادین این دوّل به ایالات متحده مانع از این امر بود. عراق و سوریه به دلیل نزدیکی به بلوک شرق به عنوان جدی ترین تهدیدات متعارف علیه اسرائیل محسوب می شدند، ایران انقلابی بر خلاف رژیم سابق به نماد مصمم مسلمین علیه دولت یهود تبدیل شده بود لکن به دلیل نوپا بودن و وجود اختلافات داخلی و تحمیل جنگ با عراق، قادر به عملی کردن تئوری های انقلابی اش در خصوص امت اسلام و مسئله فلسطین نبود، عربستان سعودی همچنان ژست دشمن قسم خورده را حفظ کرده بود و به اردن به عنوان گذرگاه احتمالی تهاجم از سمت شرق نگریسته می شد.
از زمان به قدرت رسیدن دوباره در سال ۲۰۰۹ تهدیدات وجودی اسرائیل به عنوان بنیان اصلی جهان بینی نتانیاهو تا حدود زیادی تغییر یافته زیرا عراق فرسوده و جنگ طلب طی تهاجم نظامی جهانی علیه صدام به رهبری آمریکا در سال ۲۰۰۳ از فهرست تهدیدات وجودی اسرائیل حذف شده، سوریه به دلیل جنگ داخلی پس از بهار عربی نه تنها تهدید جدی بحساب نمی آید بلکه به محلی برای تسویه حساب اسرائیل با ایران تبدیل شده است، سودان و لیبی دچار تغییر نظام، جنگ داخلی و تجزیه شده اند، عربستان سعودی بعنوان اصلی ترین متحد آمریکا در جهان عرب نه تنها دیگر تهدیدی علیه اسرائیل محسوب نمی شود بلکه مسیر به رسمیت شناختن این رژیم و عادی سازی روابط با آن را در پیش گرفته است و زمزمه این فرایند به مانند برخی دیگر از دوّل عربی بگوش می رسد. و اما ایران، جمهوری اسلامی همچنان نقش دشمن اصلی را در جهان بینی مبتنی بر تهدید وجودی نتانیاهو ایفا می کند. به طوری که وی خود را متعهد می داند که به هر قیمت و هر وسیله ای مشتمل بر ترور فیزیکی، تهدید به حمله هوایی، خرابکاری، لابی سیاسی، پروپاگاندای وسیع رسانه ای، ایران هراسی، فشار بر کشورها و نهادهای بین المللی، تحریک و تشویق به جنگ قدرت های جهانی با ایران، توطئه برای تغییر نظام، حمایت از گروه های معارض، تجربه طلب و تروریست تلاش کرده است ایران را معدوم و برنامه هسته ای کشور را متوقف و منکوب کند. به هر روی لفاظی های مکرر نتانیاهو و تهدید به انجام حملات یکجانبه علیه تأسیسات هسته ای ایران سیر صعودی داشته است. او بارها و در هر فرصتی به شهروندان اسرائیل گوشزد می کند که ایران قصد نابودی اسرائیل را دارد و او تنها رهبری است که توانسته است جامعه بین المللی را برای بقای اسرائیل ترغیب و تشریک و از این نابودی ممانعت کند.
به نظر می رسد گزاره تهدید ایران در شاکله ذهنی نتانیاهو بیش از آنکه ماهیتی اعتقادی و حقیقی داشته باشد، دارای بعدی روانی و با هدف تثبیت موقعیت و جایگاه سیاسی وی در رأس هرم قدرت اسرائیل از یک سو و جلب حداکثری صهیونیسم بین الملل و حمایت های سیاسی، اقتصادی و امنیتی دولت های غربی از رژیم اسرائیل از سوی دیگر است.
ایران و اسرائیل فارغ از تحولات منطقه ای، کماکان بدون رویارویی مستقیم منافع هم را در تمام منطقه مورد هجوم قرار خواهند داد، حال که اسنادی دال بر عدم صلاحیت نتانیاهو برای نخست وزیری در اختیار ایران است، موقع آن فرا رسیده تا با افشا و ارائه این اسناد به رسانه ها، هم قدرت اطلاعاتی خود را نمایش دهد و هم منجر به فوران نیروی های مخالف سیاسی و فوج انسانی علیه نتانیاهو و سقوط احتمالی او شود. این امر به مثابه فرصت تنفسی است تا ایران مواضع اش در منطقه را تقویت، از یارگیری اسرائیل در منطقه ممانعت و خود را برای دفاع در برابر هجمه های بعدی این رژیم آماده کند.