به گزارش صد آنلاین ، مناقشهی قرهباغ پیشینهی صد ساله دارد. جمهوری آذربایجان و جمهوری ارمنستان در داخل اتحاد جماهیر شوروی بر سر حاکمیت بر قره باغ در نزاع بودند تا اینکه در ۱۹۲۳ یعنی صد سال پیش، مقامات شوروی منطقهی خودمختار قرهباغ را ذیل حاکمیت جمهوری آذربایجان رسما اعلام کرد
. این مناقشه بعد از فروپاشی شوروی، بین جمهوری آذربایجان و ارمنستان از سرگرفته شد و به درگیری و جنگ دو طرف در سال ۱۹۹۳ تا ۱۹۹۴ انجامید. در قطعنامهها و کنسوانسیونهای بینالمللی چه از طرف شورای امنیت سازمان ملل و چه نهادهای اروپایی از قرهباغ به عنوان بخشی از جمهوری آذربایجان نامبرده شده است. بنابراین از نظر حقوقی قرهباغ بخشی از خاک آذربایجان قلمداد میشود. در جنگ اول قرهباغ بخشی از خاک جمهوری آذربایجان به تصرف ارمنستان در آمد و در حدود سیسال تحت کنترل غیرمستقیم ارمنستان بود. اما جنگ ۲۰۲۰ میان جمهوری آذربایجان و ارمنستان شرایط را تغییرداد و جمهوری آذربایجان بخش عمده مناطق اشغال شده را آزاد کرد و در نهایت با میانجیگری روسیه در ده نوامبر ۲۰۲۰ توافقنامهی آتشبس بین آذربایجان و ارمنستان امضا شد. توافقی در ۹ بند و آن چیزی که در ایران از این توافقنامه بسیار مشهور است، بند ۹ آن مبنی بر ایجاد یک دالان بین جمهوری نخجوان و آذربایجان است. اما در بند چهارم این توافقنامه در مورد خط اتصال خانکندی و ارمنستان یعنی کریدور لاچین بحث شده و مسوولیت حفظ صلح این کریدور به عهدهی روسیه گذاشته شده است. اما با وجود توافق آتش بس، درگیریهای مختصر و تنش بین آذربایجان و ارمنستان وجود داشته است. زمستان سال گذشته که آذربایجان دالان لاچین را بست، ارمنستان، دولت آذربایجان را متهم به پاکسازی قومی کرد. اتهامی که باکو آن را رد کرده و چنین اتهامی به خاطر ساکنین ارامنه قرهباغ است. تنشها در هفتههای اخیر بالا گرفت و عملیات نظامی محدود آذربایجان به سمت خانکندی را در پی داشته است که حتی از آن به عنوان جنگ سوم قرهباغ نام برده شده است. از نظر حقوقی قرهباغ متعلق به آذربایجان است اما ادعای ارمنستان این است که قرهباغ بخاطر جمعیت ارامنه ساکن و پیشینه تاریخی آن به شکل خودمختار اداره شود تا حقوق ارمنیها حفظ شود.
در هفتهی گذشته انتخاب رییسجدید برای این منطقه توسط نیروهای خودمختار واکنش تند ترکیه و آذربایجان را برانگیخت و اتحادیهی اروپا هم این مساله را تایید نکرد. اما در این بین بررسی نقش و نگاه بازیگران بینالمللی به این موضوع بسیار اهمیت دارد. یکی از بازیگران مهم در قفقاز ترکیه است. ترکیه مهمترین و اصلیترین حامی جمهوری آذربایجان در روند تاریخی بررسی مناقشهی قرهباغ به حساب میآید. ترکیه هم در جنگهای ۱۹۹۳ تا ۱۹۹۴ از آذربایجان حمایت کرد و هم در جنگ ۲۰۲۰ پشتیبان اصلی اقدام نظامی آذربایجان برای آزادسازی اراضی خودش بود. این پشتیبانی از جنبهی فکری، سیاسی، تجهیزاتی و نظامی و بین المللی انجام گرفت.
در بررسی مفهومی، روابط ترکیه و جمهوری آذربایجان از دوران حیدر علیاف تعبیر «یک ملت، دو دولت» برای نشان دادن نوعی همبستگی بین دو کشور استفاده میشده است. اخیرا نیز رجب طیب اردوغان رئیس جمهوری ترکیه در مجمع عمومی سازمان ملل این مساله مورد تاکید قرار داد و گفت، شعار ما و جمهوری آذربایجان این است که ما یک ملت هستیم که دو دولت داریم و آنکارا از اقدامات باکو برای حفظ تمامیت ارضی خود حمایت می کند.
بنابراین دیدگاه ترکیه به کلیت مناقشهی قرهباغ حفظ تمامیت ارضی و حاکمیت ملی آذربایجان در تمام منطقهی قرهباغ است. ترکیه با به وجود آمدن استان خودگران یا خودمختار موافق نیست. آذربایجان هم در اقدام اخیر خود که آن را عملیات ضد تروریستی خواند مدعی شد که ارمنستان، ارمنیهای ساکن قرهباغ را تجهیز میکند و آنها اقدامات تروریستی انجام میدهند. اما دیدگاه ترکیه را میتوان به دو بخش تقسیم کرد. یک بخش همین منظر حقوقی و قانونی تمامیت ارضی آذربایجان است.
بخش دوم محدود به تنشهای قرهباغ نخواهد شد، بلکه به مسائلی کلانتر در قفقاز جنوبی باز میگردد یعنی مسائل مربوط به ایجاد دالان ارتباطی میان نخجوان و بخش اصلی جمهوری آذربایجان از خاک ارمنستان است. دالانی که اکنون از آن با نام "دالان زنگزور" نام می برند و محدودهی ۴۰ کیلومتری در امتداد خاک ارمنستان در بر می گیرد و در بند ۹ توافقنامهی آتشبس نوامبر ۲۰۲۰ به آن اشاره شده است. پرسش اینجاست که چرا ترکیه با شدت بیشتری پیگیر ایجاد خطوط مواصلاتی نخجوان به جمهوری آذربایجان است؟ هدفی راهبردی برای ترکیه که توان ژئوپلیتیکی این کشور را در قفقاز و آسیای مرکزی افزایش خواهد داد و کانال ارتباطی ترکیه با آسیای مرکزی هم خواهد بود.
اختلافات بر سر احداث چنین دالانی بسیار جدی است و ظرفیت تبدیل به یک تنش منطقهای را دارا است. ارمنستان هنوز نهایی شدن ایجاد دالان موسوم به زنگزور موافقت نکرده است. نگاه ایران به این دالان بسیار مهم و پر ملاحظه است و مسئولان ایران در سطوح عالی تاکید کرده اند با هرگونه تغییر ژئوپلیتیک در حوزه قفقاز جنوبی مخالف دارند. اما سیاستهای راهبردی آذربایجان و ترکیه فشار سیاسی و نظامی بر ارمنستان برای پذیرش احداث دالان ارتباطی است. بنابراین می توان اینگونه تحلیل کرد که بخشی از مناقشهی جاری در هدفگذاری ترکیه و آذربایجان برای در تنگنا گذاشتن ارمنستان قرار داشته است که اگر چنین باشد تنش های حوزه قفقاز را پیچیده تر خواهد کرد.
وزارت دفاع جمهوری آذربایجان در بیانیهای از توقف جنگ و توافق اولیه مسئولان جمهوری خودخوانده در قرهباغ مبنی بر تحویل سلاحها و ترک مواضع نظامی در این منطقه و احتمال انجام گفتگو طرفین خبر داد است. این اتفاق به معنای پیشبرد و پیروزی باکو در طراحی عملیات نظامی در قره باغ است. اما با توجه به روند تاریخی گره ی این مناقشه به سادگی باز نمیشود و حل آن وابسته به متغیرهای متفاوتی از توافق دوجانبه در قره باغ تا لحاظ کردن نقش و نفوذ بازیگران منطقه ای و حتی بین المللی است. شرایط نشان می دهد که بار دیگر و به احتمال قوی پای روسیه در میانجیگری دیگر و این بار برای حل مناقشه قره باغ در میان است. ممکن است روسیه مکانیزم منطقه ای و بدون دخالت کشورهای غربی را برای پایان مناقشه دیرینه قره باغ جستجو کند. زیرا از جنبه ماهیت بحران، حوزه قفقاز جزیی از مناطق نفوذ نزدیک روسیه است و مسکو نمی خواهد نقش غرب در این حوزه پررنگ شود. درباره نقش دیگر بازیگران منطقه ای لازم است به تلاش های اردوغان برای برگزاری نشستی چهار جانبه متشکل از ارمنستان، آذربایجان، ترکیه و روسیه اشاره کرد که راه حلی برای به صلح بیابد، اما راه حل مد نظر ترکیه و باکو تامین خواست تبیین شده آنها است و در این باره به حمایت روسیه به شدت نیازمند هستند. اما از آنجایی که این مناقشه بار قومی دارد و از لحاظ ژئوپلیتیکی هم بر رفتار و سیاست آتی قدرت های بزرگ و به ویژه روسیه در مسائل قفقاز و قره باغ تاثیرگذار است، لذا رسیدن به صلح پایدار سخت و پیچیده است. در سال گذشته قدرت فائقهای که بتواند مشکل قرهباغ را حل کند، وجود نداشته و یا اینکه روسیه هم اهتمام لازم برای حل این مناقشه را نداشته است.
نقش روسیه در معادلات قفقاز
در اینکه روسیه ضامن حفظ صلح در این منطقه بوده بحثی نیست ، مساله ای که در توافقنامهی آتشبس هم آمده است. اما آذربایجان در این مورد گفته است که روسیه نتوانسته به تعهدی که داده عمل کند. دولت باکو می گوید که در رفت و آمدهایی کانال های ارتباطی لاچین سلاح رد و بدل شده است و این نقض تمامیت ارضی آذربایجان است. در طرف دیگر، برخی مقامهای ارمنستان اتکای صرف ایروان به روسیه را خطای استراتژیک خوانده اند شاید به همین دلیل اخیر ارمنستان با مشارکت آمریکا اقدام به برگزاری رزمایشی کرده که برای روسیه رفتار ایروان غیر دوستانه تلقی شده است.
اما از جنبه استراتژیک تصور بی اطلاعی روسیه از اقدام و عملیات نظامی جمهوری آذربایجان در قره باغ ساده انگاری است. هرچند این دیدگاه وجود دارد که باکو از درگیری روسیه در جنگ اوکراین به عنوان فرصت برای پایان دادن به مناقشه پر هزینه قره باغ استفاده کرده است، اما اینگونه نیست و فرآیند تحولات نشان می دهد که آذربایجانی ها بدون اطلاع مسکو بی گدار به آب نمی زنند. پس ماهیت رفتار نظامی باکو و نوع نگرش روسیه و ترکیه به شرایط پدید آمده در قره باغ را در رویکرد و جهت گیری های دیگری می توان جستجو کرد. زیرا، روسیه پیشتر به آذربایجان برای بازپس گرفتن مناطق تحت کنترل از ارمنستان، چراغ سبز نشان داده بود. ترکیه هم پشتیبانی همه جانبه جمهوری آذربایجان در مجموعه جنگ های قره باغ بوده است.
اهداف ترکیه در حمایت از جمهوری آذربایجان
بررسی سیاستهای ترکیه و حمایت او از جمهوری آذربایجان در جنگهای قرهباغ این پرسش را مطرح میکند که این کشور به دنبال چه اهدافی است. به نظر میرسد که ترکیه به دنبال نظمی نو در قفقاز جنوبی است. ترکیه به دنبال افزایش وزن و قدرت خود در عرصهی منطقهای است و شاخصهای این نظم نو اینها هستند:
۱ـ روسیه از طریق چهارچوبهایی که آذربایجان و ترکیه تعقیب میکنند با مسائلی مثل ایجاد دالان و بازپسگیری مناطق اشغالی همراهی کند. سکوت روسیه دربارهی طرحهایی که آذربایجان و ترکیه در قفقاز تعقیب میکنند برای ترکیه بسیار مهم است.
۲ـ حفظ تمامیت ارضی جمهوری آذربایجان بسیار اهمیت دارد. ترکیه به دنبال تکمیل فرایند حاکمیت ارضی آذربایجان در همهی مناطق قرهباغ است.
۳ـ ترکیه هم مثل روسیه تمایلی به حضور و نفوذ کشورهای غربی در قفقاز جنوبی ندارد. ترکیه به دنبال گسترش یک نگاه منطقهای مبتنی بر پیشبرد برنامههای خود در این منطقه است. بیشترین اهمیت را هم موافقت ضمنی روسیه با این طرحها دارد. بنابراین برای روسیه هم بسیار مهم است که کشورهای غربی در مناطقی که بخشی از حوزهی حمایت روسیه قلمداد میشوند؛ نفوذی نداشته باشند.
۴ـ خطوط مواصلاتی و اتصالات جغرافیایی است که قرار است ترکیه از طریق نخجوان به جمهوری آذربایجان و از انجا به سمت آسیای مرکزی برود. این مساله برای ترکیه به دو دلیل اهمیت دارد. اول این که اتصال بین کشورهای ترکزبان خواهد بود.آرزوی دیرینهی ترکیه که بتواند ترکزبانها را به هم وصل کند. دوم اینکه ترکیه در چشمانداز سیاست خارجی خود در میان مدت و بلند مدت به دنبال پیشبرد طرحهای کلان اقتصادی در قفقاز و چین است. ترکیه میخواهد در این منطقه نقش محوری ایفا کند. دالانهای اقتصادی که چین هم به دنبال آنهاست نقش ترکیه را پر رنگ تر میکنند.
۵ـ ترکیه به دنبال عادیسازی روابط با ارمنستان و عادی سازی روابط آذربایجان با ارمنستان با کمترین هزینهی ممکن است. ترکیه میکوشد که مسالهی پر هزینه و پر حاشیهی ارامنه را که همواره دامن سیاست خارجی ترکیه را گرفته است تقلیل دهید. یعنی ارمنستان را در وضعیتی قرار دهد که به طرف بهبود روابط با ترکیه حرکت کند.
نگاه باکو به خودمختاری ارامنهی قرهباغ
جمهوری آذربایجان به دنبال حذف عامل جغرافیا به عنوان یک ادارهی محلی برای قرهباغ است. اقلیم سازی را اصلا قبول نخواهد کرد اما شاید شیوه و شکلی از ادارهی محلی که مبتنی بر رسیدگی به وضعیت اداری قرهباغ باشد را بپذیرد. مسالهی حقوق ارامنه و به رسمیت شناختن حقوق شهروندی آنها به لحاظ دینی و فرهنگی محدود به آذربایجان نمیشود. ملاحظات بینالمللی در مورد ارامنه وجود دارد و آنها هم از لابی قدرتمندی در سطح جهانی برخوردارند که نادیده گرفتن آنها هزینهی زیادی برای جمهوری آذربایجان خواهد داشت.
4461/ب