نویسنده: محمد مامونی العلوی
دولتهای متوالی فرانسه تمام تلاش خود را برای حفظ جایگاه مسلط این کشور در آفریقای فرانسوی زبان، در راستای خدمت به منافع اقتصادی و سیاسی خود و حفظ آخرین دژی انجام دادهاند که عظمت مرتبط با میراث امپراتوری را به آنها یادآوری میکند.
متاسفانه رویدادهای ژئوپلیتیک اخیر، رهبری سیاسی فرانسه را وادار نکرد تا با واقعیت آشتی کند، دیدگاه برتری جویانه استعماری را کنار بگذارد و سیاست خارجی فرانسه را به گونهای سازماندهی کند که بیش از حد بر آفریقا متمرکز نباشد.
دوره ریاست جمهوری امانوئل مکرون از نظر ماهیت روابط با کشورهای آفریقایی بحرانی بود. سفرهای متعدد او به مستعمرات سابق فرانسه به همراه بازرگانان فرانسوی برای اصلاح سیاست فرانسه در قبال این منطقه موفق نبود بلکه این کار دشوار بود به طوری که نه تنها آفریقاییها بلکه دیپلماتهای عملگرای فرانسوی را نیز ناامید کرد. نتایج آن را درحال حاضر در نیجر، بورکینافاسو و مالی مشاهده میکنیم.
فرانسه از زمان پایان استعمار از حضور امنیتی خود برای اعمال نفوذ در کشورهایی که در آنها منافع دارد استفاده کرده است؛ اما در سالهای اخیر به دلیل مداخلههای سیاسی، مسلحانه و دسیسههای مستمر هسته های مشورتی در ریاست جمهوری فرانسه، احساس ناخشنودی علیه فرانسه استعمارگر تشدید شده است.
کاهش نفوذ فرانسه در آفریقا یک واقعیت است؛ اما پاریس چندین اهرم و نقاط اتکا در حوزه روابط امنیتی، اقتصادی و فرهنگی و روابط سیاسی با آفریقا دارد. با این حال، میتوان یک بار برای همیشه به این نفوذ پایان داد؛ چرا که سیاستمداران پاریس همچنان همان رابطه استعماری را که تغییرات در حال وقوع را به رسمیت نمیشناسد دنبال میکنند.
سیاستهای سرسختانه و متکبرانه سیاستگذاران فرانسوی و شیوههای ناپخته آنها در برخورد با مسائل قاره آفریقا و کشورهای آن بهویژه مراکش به تشدید مخالفت مردمی و دولتی آفریقایی در قبال حضور فرانسه کمک کرد. کاهش نفوذ فرانسه در این مناطق شوکی است که ظرفیت درک نتایج آن را رهبری فرانسه در کاخ الیزه نخواهد داشت.
منبع:العرب