به گزارش صد آنلاین ، از بین رفتن چرخههای مختلف زیستی و غذایی، از بین رفتن گونههای جانوری و حیات وحش، به خطر افتادن معیشت مردم، مهاجرتهای گسترده بهسمت شهرهای بزرگ و گسترش حاشیهنشینی و مشکلات متعاقب آن، تنها نمونههایی از عواقب این خشک شدگیها هستند؛ ضمن اینکه این نکته را هم باید در نظر گرفت که کم شدن رطوبت نسبی که در پی از بین رفتن تالابها اتفاق میافتد به خشکتر شدن محیط انجامیده؛ زمین خشک میشود و ترک برمیدارد و حالا نوبت ریزگردهایی است که از این کفهای خشک، برخیزند و به مرزهای جغرافیایی هم اهمیتی ندهند.
حتما نام دریاچه ارومیه و زاینده رود برای شما آشناست؛ رودی که دیگر زاینده نیست و دریاچهای که زمانی قایقهای بزرگ و حتی کشتیها را در پهنه خود جای میداد حالا در یکی از بحرانیترین شرایط زیستی خود قرار دارد. اما با گذشت سالها نه تنها مشکلات این دریاچهها و رودها و رودخانهها کم نشده که بر شمارشان افزوده شده و همنوعان دیگری در گوشه گوشه کشور سر برآوردهاند؛ از تالاب انزلی بگیرید و تالابهای دیگری مثل هشیلان در کرمانشاه تا هامون که تالابی بینالمللی بوده و قطع جریان آب رودخانه هیرمند به عنوان مهمترین شاهرگ حیاتی تامین آب این تالاب در خشکی آن تاثیری جدی داشته.
بحث هامون و حقابه هیرمند که مطرح میشود موضوع اختلافاتی که میان کشور ما و حاکمان افغانستان بر سر حقابه هیرمند، به وجود آمد، مطرح میشود؛ موضوعی که شباهتی هم با حقابه خزر دارد؛ دریایی که دیگر پایین رفتن تراز آن، شوخی بردارد نیست؛ در این مورد هم موضوعاتی در خصوص رود ولگا مطرح شد و اینکه ورودیهای دریای خرز از سوی کشورهای همسایه بسته شده است مخصوصا ورودی رود ولگا توسط روسیه. اما موضوع مورد بحث در خصوص مسائل دیپلماتیک در حوزه حقابهها نیستند. در این مقال میخواهیم نگاهی کوتاه به دلایل خشک شدن تالابها و دریاچهها و دریاها بیندازیم؛ لااقل با توجه به آنچه مسئولان گفتهاند.
از آخرین خبرها شروع میکنیم؛ روز گذشته خبرآمد که هشیلان در آستانه خشکی کامل است؛ تالابی در کرمانشاه و مدیرکل حفاظت محیط زیست استان کرمانشاه، که وجود چاههای غیر مجاز در مجاورت سرابها و تالابها و کشاورزی غیر اصولی و عدم نظارت جهاد کشاورزی بر فعالیت کشاورزان را مهمترین عامل خشک شدن تالابهای استان دانسته و گفته: تالاب هشیلان در روزهای آینده بهطور کامل خشک خواهد شد. احد جلیلیان در گفتوگویی که با ایلنای کرمانشاه داشته، وجود چاههای غیر مجاز در اطراف تالاب هشیلان را علت اصلی خشک شدن این تالاب دانسته که برای مسدود کردن این چاهها جلسات زیادی با حضور مسئولان آب منطقهای و معاونت پیشگیری از وقوع جرم دادگستری استان تشکیل شده است.
او توضیح داده: سال گذشته ۲۳ چاه غیر مجاز در اطراف تالاب هشیلان شناسایی شد که آب منطقه ۴ چاه را مسدود کرد و امسال هم به گفته مسئولان این سازمان ۱۰ چاه دیگر مسدود شده است و در حال حاضر ۹ چاه غیر مجاز دیگر وجود دارد. به گفته مدیرکل حفاظت محیط زیست استان کرمانشاه علت دیگر خشک شدن تالاب هشیلان را رعایت نکردن الگوی کشت از سوی کشاورزان است با این توضیح که: متاسفانه شاهد آن هستیم که در مجاورت این تالاب و حدودا در پنج کیلومتری آن کشاورزان، در زمینهای خود دو الی سه کشت را انجام میدهند و بسیاری از این کشتها محصولات پر آببر مانند ذرت و چغندر قند هستند که آب بسیار زیادی صرف آنها میشود.
به گفته این مسئول «اگر نکاتی که گفته شد یعنی مسدود سازی چاههای غیر مجاز و رعایت الگوی کشت از سوی کشاورزان اعمال میشد ممکن بود تالاب هشیلان نجات پیدا کند و یا خشکسالی آن به تعویق بیفتد اما متاسفانه در این زمینه کمکاریهایی انجام گرفت و خشک شدن تالاب هشیلان بهطور کامل بزودی اتفاق خواهد افتاد.» به گفته احد جلیلیان در حال حاضر تنها ۱۰ درصد از تالاب هشیلان خشک نشده است.
اما خشکی تالاب هشیلان پدیده تازهای نیست بلکه در سالهایی که کم بارانی بوده است این اتفاق افتاده و این خشکسالی نه تنها در استان کرمانشاه بلکه در تمامی کشور وجود دارد. این مسئول در کرمانشاه به دریاچه ارومیه اشاره میکند که با آن عظمت نیز خشک شده است، اما نباید به راحتی از خشک شدن تالابها و دریاچهها گذشت زیرا این خشک شدنها در سراسر کشور اثرات زیست محیطی مخربی نه تنها بر جانداران بلکه برای مردم هم بههمراه خواهد داشت و حیات را با مشکل روبهرو خواهد کرد. به گفته جلیلیان «اگر این تالاب برای همیشه خشک شود قطعاً به یک کانون ریزگرد تبدیل خواهد شد که سلامت مردم را تحت تاثیر قرار خواهد داد.»
اما بشنوید از دریای خزر، دریایی که ۲۴ درصد کوچکتر خواهد شد. تسنیم بر اساس نتایج پژوهشها نوشته «کاهش تراز آب دریای خزر در سواحل شمالی خزر بهویژه روسیه و قزاقستان بهدلیل شیب ملایم و عمق کم آبهای ساحلی، تبعات بسیار شدیدتری خواهد داشت.» در رابطه با مهمترین عوامل پسروی آب دریای خزر، مجتبی ذوالجودی، معاون محیط زیست دریایی و تالابهای سازمان حفاظت محیط زیست، گفته: آبهای سطحی حدود ۷۴ تا ۸۵ درصد آب ورودی خزر را تأمین میکند که طبق برآوردها، رودخانه ولگا با حدود ۲۵۰ میلیارد مترمکعب از کل ۳۲۰ میلیارد مترمکعب، تأمینکننده حدود ۸۰ درصد آب ورودی به خزر است.
او با بیان اینکه کل رودخانههای حوضه آبریز جنوبی خزر (سواحل ایران) حدود ۵ درصد از کل ورودی را تأمین میکند، ادامه داده که کاهش آبدهی رودخانه ولگا و افزایش تبخیر آب خزر بههمراه افزایش حرارت از مهمترین عوامل کاهش تراز و پسروی آب خزر در سالهای اخیر هستند.
ذوالجودی با اشاره به افزایش ۴ درصدی میزان تبخیر از سطح دریای خزر نسبت به میانگین ۲۰ سال اخیر توضیح داده که «این وضعیت تاحدودی در سواحل شرق خزر در منطقه میانکاله و خلیج گرگان تا تالاب گمیشان در آبهای ایران وجود دارد بهطوری که کاهش تراز آب موجب پسروی آب در خلیج گرگان و تالاب گمیشان شده و خسارات زیستمحیطی و اقتصادی ـ اجتماعی را بههمراه داشته است.»
عملیات لایروبی کانالهای ورودی خلیج گرگان، طرح پمپاژ آب از نکارود به خلیج گرگان، مطالعات جهت کاهش اثرات تغییرات اقلیم، برنامه بهینهسازی و کاهش مصرف آب بخشهای کشاورزی و شیلات توسط وزارت جهاد کشاورزی و افزایش ورودی آب به خلیج، پایش محیط زیست منطقه و بررسی روند تغییرات از جمله اقداماتی هستند که به گفته مسئولان برای کاهش پس روی آب در نظر گرفته شده.
اما عواقب و پیامدهای کاهش تراز آب دریای خزر اگر بخواهید بدانید باید به این موارد اشاره کرد که معاون محیط زیست دریایی و تالابهای سازمان حفاظت محیط زیست برمیشمرد؛ خشک شدن تالابها، خلیجها و زیستگاههای ساحلی، تخریب اکوسیستمها، افزایش مخاطرات زیستمحیطی (خلیج گرگان و میانکاله در سواحل شرق خزر در ایران، خلیج ترکمنباشی ترکمنستان، خلیج باکو آذربایجان و...)، افزایش غلظت آلودگیها و آلایندههای دریای خزر در آبهای ساحلی، خلیجها و تالابهای ساحلی، اثرات مخرب بر منابع آبزی و کاهش ذخایر شیلاتی، کاهش و تخریب تنوع زیستی بهویژه در نواحی ساحلی و تالابهای ساحلی، اثرات منفی بر تأسیسات ساحلی از جمله بنادر و اسکلهها، افزایش پهنههای ساحلی خشکشده و ایجاد پدیده ریزگرد از این نواحی و ایجاد معضلات و چالشهای اجتماعی، اقتصادی و ناشی از پسروی آب خزر هستند.
در خصوص دریای خزر هم بد نیست که به این صحبت مدیرعامل سازمان بنادر هم اشاره کنیم که روز گذشته گفت: کاهش تراز آب خزر لایروبی در بنادر شمال را ۱۳ درصد افزایش داد. علی اکبر صفایی همچنین به این نکته اشاره کرد که «برای حفظ و تحکیم سازههای دریایی در خزر مطالعات جدیدی را شروع کردهایم.»
اما به خزر که اشاره کردیم بد نیست سری هم به تالاب انزلی بزنیم که این روزها دوباره به موضوع داغ خشک شدن تالابها بدل شده؛ شبکه شرق از زبان محمد کهنسال، کنشگر محیط زیست در پاسخ به این سوال که عقبنشینی دریای خزر چگونه میتواند تالاب انزلی را تهدید کند، نوشته: «در حال حاضر بحث پسروی تراز دریاچه کاسپین مهمترین تهدید و معضلی است که به آن پرداخته نشده و هیچ توجهی هم تاکنون به آن نشده است. از 5 سال پیش بسیاری از کنشگران این مساله را مطرح کردند و بعضی معتقدند نقشهای که برای آینده تالاب بررسی میشود باید این انعطافپذیری را داشته باشد که اگر روزی دریاچه کاسپین عقبنشینی کرد و تالاب دیگر یک تالاب ساحلی نبود هم بتوان به صورت مستقل آن را دید و برای از دست نرفتنش برنامهریزی کرد.»
حالا این پرسش مطرح میشود که پایین رفتن سطح آب دریاچه کاسپین چگونه میتواند تالاب را تهدید کند؟ کهنسال گفته: «در گزارشهای زمینشناسی که انجام شده گوش ماهی که از دریای کاسپین میآید در بعضی روستاهای صومعهسرا در جنوب تالاب در عمق دو متری دیده شده که نشان از پایین بودن تراز آب تالاب نسبت به دریای کاسپین است: «وقتی تراز آب در کاسپین پایین بیاید اتفاقی که میافتد، این است که به محض شروع بارندگی آب شیرین از رودخانهها به تالاب میرود و چون آب دریا پایینتر است به سرعت طول تالاب را طی میکند و در دریا تخلیه میشود اما وقتی آب شور بالا باشد مانند یک سد جلوی خروج آب شیرین به دریا را میگیرد. این آب شیرینی که در تالاب میماند، کمک میکند فاضلابهایی که در تالاب هستند توسط خود تالاب پالایش و پاکسازی شوند، اما وقتی سریع میآید و میرود دیگر نمیتواند آن تاثیر گذشته را داشته باشد.»
در خصوص تالاب انزلی تنها مساله خزر مطرح نیست، بحث فاضلاب هم به طور جدی مطرح میشود با این توضیح که «فاضلابهایی از شهرهای رشت و انزلی به تالاب میریزد یعنی فاضلابهای دو شهر پرجمعیت استان؛ شهرهایی که بیشترین مراکز اداری و بیمارستانی را در خود دارند و باید حجم فاضلابی که گردشگران در آخر هفته انزلی تولید میکنند و افرادی که از استانهای همجوار برای امور بیمارستانی به رشت میروند را هم در آن محاسبه کنیم. باید گفت که اطراف حوزه تالاب هم یکی از پرتراکمترین مناطق پرورش دام است.
همانطور که میبینیم سهم عوامل انسانی در این خشک شدنها سهم قابل توجهی هستند. برای نمونه کارشناسان در سال گذشته آمار دادند که سهم عوامل طبیعی در خشک شدن دریاچه ارومیه ۳۱ درصد و سهم عوامل انسانی ۶۹ درصد است که شامل توسعه کشاورزی و احداث سدها و افزایش برداشت از منابع آب زیرزمینی میشود. با این حساب نقش مشوقهای دولتی و ایجاد امکانات جهت بهرهبرداری اصولی و حرفهای از منابع طبیعی که از تخریب طبیعت ممانعت کند و سیاستهای تشویقی آگاهی بخشی در کنار سیاستهای بینالمللی در خصوص حقابهها، پررنگتر از همیشه به چشم میخورد.