به گزارش صد آنلاین ، غروب سیزدهبهدر امسال، اولین و آخرین باری بود که دو جوان، یکی لاغراندام و دیگری چاق، یکدیگر را در یکی از بوستانهای مشهد دیدند. علت این دیدار یک نزاع بود که در نهایت جوان چاق با ضربات مهلک چاقوی جوان لاغر در خون خود غلتید و جان داد.
اما علت این درگیری چه بود؟ پسر جوان شبانگاه آشفته در پلیسراه طرق ایستاده بود. او بهدنبال وسیلهای میگشت تا بدون جلب توجه، خودش را درون آن جا دهد و بهسمت سرنوشتی غریب بگریزد. هیچ خودرویی او را سوار نمیکرد تا اینکه یک کامیون باری که به دلایلی کنار جاده ایستاده بود، توجه پسر جوان را به خود جلب کرد. لحظاتی بعد درحالی خودرو باری در جاده بهسمت سیستانوبلوچستان در حرکت بود که همان جوان آشفته، روی صندلی شاگرد نشسته بود و همچون شهرزاد قصهگو، داستانی طولانی از سرنوشتی روایت میکرد تا توجه راننده را جلب کند و در نیمهراه پیاده نشود. بهدنبال یک رد گروه جنایی از لحظهای که هویت متهم شناسایی شد، متوجه شد کار سختی پیشرو دارد. متهم پسر «سمیر»، یکی از خلافکاران قدیمی مشهد بود که در مخمصه بدی افتاده بود. مأموران میدانستند از ناحیه خانواده قاتل به جایی نخواهند رسید، برای همین وقتشان را تلف نکردند و سایر اقداماتفنی را در دستور کار قرار دادند. پیگیریهای کارآگاهان با هدایت قاضی صادق صفری، بازپرس جنایی، ادامه یافت و مشخص شد که «سجاد میم» پس از اینکه در مشهد حوض خون به راه انداخته، فیلش یاد هندوستان کرده و با شناختی که از سیستانوبلوچستان در زمان خدمت سربازی داشته، خودش را به این استان رسانده است تا راهی کشورهای همسایه شود. اعزام بهسوی خطر سروان عظیمی که مستقیم روی پرونده قتل مرحوم «محمدرضا میم» کار میکرد، پس از مشخصشدن فرار متهم به استان جنوبشرقی، با هماهنگیهای قضایی راهی این دیار شد تا پیش از خروج متهم از کشور، او را با خودش به مشهد بیاورد. روزها یکی از پس دیگری میگذشت و شناسایی محل اختفای متهمی که فهمیده بود پلیس برای دستگیریاش به سیستانوبلوچستان آمده است، سختتر شده بود.
در ادامه، اطلاعات مهمی در اختیار پلیس قرار گرفت و مشخص شد که متهم بین دو شهرستان سرباز و ایرانشهر رفتوآمد میکند. باتوجهبه ابعاد امنیتی امکان بیگدار به آب زدن وجود نداشت و پلیس باید با اطلاعات جامع بهسراغ متهم میرفت تا اینکه رابطی که قرار بود متهم را به خارج از کشور منتقل کند، شناسایی شد و با اطلاعات مهمی که به پلیس داد، گره از این پرونده گشوده شد و متهم در عملیاتی غافلگیرانه دستگیر شد. صدای من بلند بود، ولی... «سجاد میم» پس از انتقال به مشهد در برابر مقام قضایی و باتوجهبه شواهد موجود، جرمش را که قتل «محمدرضا میم» بود، پذیرفت و مقتول را آغازگر نزاع خونینشان در بوستان امت مشهد معرفی کرد و جزئیاتی از پرونده را بازگو کرد و علت اختلافشان را صدای بلند خودش دانست. بازسازی یک جنایت «ساعت شش یا هفت عصر بود، هوا هنوز تاریک نشده بود. داشتم با دوستم بلندبلند در کنار پارک جلو دستشوییها صحبت میکردم که همان خدابیامرز از داخل سبزهها پرید درون پیادهرو و داد کشید کدام بیهمهکسی دارد بلندبلند حرف میزند. من هم صدایم را بالا بردم و گفتم خوب چرا فحش میدهی، اما او فحشهای بدتری داد. جلو رفتم که یهو به من حمله کرد و با ته چاقو ضربهای به سرم زد. داخل سبزهها افتادم و سرم خونی شد. از من درشتتر و چاقتر بود و تنهایی نمیتوانستم کاری بکنم. بهسمت دکه فروش تنقلات در حاشیه پارک دویدم تا سوئیچ موتورم را بردارم و بروم دنبال رفقایم، اما ناگهان چشمم به چاقوی بزرگی افتاد و همانجا نقشه حمله را کشیدم و با چاقو بهسمت جوان چاق و دوستش رفتم. چاقو را کلنگی نگرفتم، چون میدانستم که فرومیرود و طرف میمیرد. آنها هم با چاقو به من حمله کردند. بیهدف سمت گردن و شانهاش زدم و چند ضربه چاقو هم خوردم. وقتی او افتاد و زمین خونی شد، ترسیدم و پا به فرار گذاشتم. اتفاقا کنار یک درخت زمین خوردم و چاقو را همانجا انداختم. پارک شلوغ بود، اما کسی دنبالم نکرد. شب هم یکی از دوستانم زنگ زد و گفت که طرف مرده است، من هم فرار کردم و به سیستانوبلوچستان رفتم.» متهم به قتل به همه پرسشهای قاضی ویژه قتل پاسخ داد و همه جزئیات نحوه ضربات و حتی اینکه چاقو را زیر کاپشنش مخفی کرده است تا مقتول نبیند، برای قاضی صفری تشریح کرد و با اعلام پایان بازسازی، متهم به زندان منتقل شد تا پرونده مراحل مقدماتیاش را پشتسر بگذارد.
4461/س