تنها مظنون قتل مرد ثروتمندی که برای دیدن اقوامش از آمریکا به ایران آمده بود پس از گذشت 8ماه قفل سکوتش را شکست و اسرار جنایت را فاش کرد.
اوایل امسال مأموران پلیس پایتخت در جریان ناپدید شدن مردی ثروتمند قرار گرفتند. این مرد مقیم آمریکا بود و چند روزی بود که برای دیدن اقوامش به ایران آمده بود اما آخرین بار که برای دیدن یکی از دوستانش به نام یاسر خانه را ترک کرده بود، ناپدید شده و دیگر کسی از او خبر نداشت. با شروع تحقیقات پلیسی، تیمی از مأموران اداره چهارم پلیس آگاهی تهران وارد عمل شدند تا اینکه چند روز بعد جسد سوخته مرد گمشده توسط چوپانی در بیابانهای اطراف کرج پیدا شد. بررسیها نشان میداد که مرد ثروتمند ابتدا با ضربات چاقو به قتل رسیده و سپس جسدش به آتش کشیده شده بود. نخستین مظنونی که در این پرونده وجود داشت، یاسر، دوست مقتول بود. همان کسی که مقتول آخرین بار برای دیدن او خانه را ترک کرده بود. در ادامه تحقیقات مشخص شد که یاسر در همان روزی که مقتول گم شد، سوار بر خودروی وی دیده شده بود. سرایدار ساختمان مقتول آن روز دیده بود که یاسر ماشین مردگمشده را در مقابل خانه وی پارک کرده، از آن پیاده شده و با عجله محل را ترک کرده بود. بهگفته سرایدار، یاسر بهشدت دستپاچه و سراسیمه بود و ادعا کرد که مقتول مشغول انجام کارهایش است و از او خواسته ماشینش را به مقابل خانهاش منتقل کند. به این ترتیب ظن پلیس به این فرد بیشتر و دستور بازداشت یاسر صادر شد اما وقتی مأموران به محل زندگی او رفتند، معلوم شد که وی آنجا را ترک کرده و متواری شده است. در این شرایط از آنجا که احتمال داشت تنها مظنون جنایت از کشور فرار کند، حکم ممنوعالخروج شدن وی صادر و تحقیقات برای دستگیری او ادامه یافت. انکار عجیب چند روز پس از این ماجرا بود که معلوم شد متهم فراری با تهیه بلیت قصد رفتن به ترکیه را داشته است.
او اما به محض حضور در فرودگاه متوجه شد که ممنوعالخروج است و با عجله فرودگاه را ترک کرده و از تهران خارج شده است. بررسیها نشان میداد که خودش را به یک شهر مرزی رسانده و قصد دارد بهصورت غیرقانونی کشور را ترک کند اما پلیس که سایه به سایه در تعقیب وی بود، با حضور در شهر مرزی و محاصره مخفیگاه متهم، او را دستگیر کرد. متهم خرداد امسال و پس از دستگیری به تهران منتقل شد اما در بازجوییها به طرز عجیبی قتل را انکار میکرد. این درحالی بود که کارتهای بانکی مقتول نیز در جیبهای وی کشف شده و بررسیها نشان میداد که او بهصورت روزانه 50تا 100 میلیون تومان از حساب مقتول برداشت میکرده است. با همه این شواهد مرد جوان منکر قتل شد و گفت: با مقتول در یک باشگاه ورزشی آشنا شدم و اگرچه تفاوت سنی داشتیم اما بهتدریج رابطه ما صمیمی شد تا جاییکه او کارتهای بانکیاش را در اختیارم قرار داد تا کارهای مالی او را انجام بدهم. وی ادامه داد: من رستوراندار هستم و وضع مالی خوبی دارم و اصلا نیازی به سرقت اموال مقتول نداشتم. آخرین بار هم با مقتول برای صرف کله پاچه قرار گذاشتیم و با هم صبحانه خوردیم و بعد از صرف صبحانه او را به یکی از مناطق تهران رساندم، چرا که گفت باید چند تا کار انجام بدهد. او از من خواست منتظرش نمانم و ماشینش را به مقابل خانهاش ببرم و تحویل سرایدار بدهم. من هم دستورش را اجرا کردم و بعد از آن دیگر از سرنوشت او بیخبر بودم. وی درباره برداشت پول از حساب مقتول نیز گفت: ما با هم کار میکردیم و مراودههای مالی داشتیم به همین دلیل کارتش پیش من بود و با درخواست او از حسابش پول برداشت کردم. متهم همچنین درباره انگیزهاش از فرار از کشور نیز توضیح داد: من ازسرنوشت مرد گمشده بیخبر بودم و با تهیه بلیت، قصد سفر به ترکیه را داشتم تا به دیدن خواهرم که آنجا زندگی میکند بروم اما در فرودگاه متوجه شدم ممنوعالخروج هستم. فکر میکردم بهخاطر بدهیام به اداره مالیات ممنوعالخروج شدهام. بعد از آن به شهرستان سراب رفتم تا یکی از دوستانم را ببینم اما پلیس تصور کرد که میخواهم قاچاقی و از طریق مرز زمینی از کشور خارج شوم اما اینطور نبود. درحالیکه متهم مدعی بود با درخواست مقتول از حساب وی پول برداشت میکرده و با وی مراوده مالی داشته اما بررسیها نشان میداد که تمام برداشتها بعد از مرگ مرد ثروتمند انجام شده است. دلیل دیگری که حکایت از قاتل بودن مرد مظنون داشت، نقشه او برای فرار از کشور بود. از سوی دیگر اظهارات سرایدار درباره سراسیمه و دستپاچه بودن متهم و همه شواهد دیگری که بهدست آمده بود، نشان میداد که کسی جز وی قاتل نیست. بنابراین او به دستور بازپرس جنایی بازداشت شد و در اختیار مأموران اداره دهم پلیس آگاهی تهران قرار گرفت اما تا مدتها حاضر نشد اعتراف کند. مکث شکستهشدن سکوت 8 ماهه یاسر هربار در بازجوییها به عجیبترین شکل ممکن قتل را انکار میکرد تا اینکه صبح دیروز سکوتش را شکست و اسرار جنایت را فاش کرد. وی گفت: مقتول ورزشکاری حرفهای بود و آشنایی ما هم در یک باشگاه بدنسازی شکل گرفت. در این مدت رابطه خیلی صمیمانهای داشتیم؛ بهطوریکه او همه حرفهایش را به من میزد. میدانستم وی مقیم آمریکاست و ثروت زیادی دارد. هرچه در آمریکا پول بهدست میآورد در ایران ملک میخرید و به همین دلیل بود که ثروتمند شده بود.
اما نقطه ضعفش این بود که به راحتی به افراد اعتماد میکرد.به طوریکه فردی سرش را کلاه گذاشت و زمین 2600متریاش را که ارزش زیادی داشت، تصاحب کرد. وقتی این موضوع را شنیدم تصمیم گرفتم کمکش کنم. اتفاقا موفق هم شدم و توانستم ملک را به مقتول برگردانم و توقع داشتم وی در ازای این کار مبلغ قابل توجهی به من بدهد اما نداد. همین باعث شد که از او کینه به دل بگیرم. تا اینکه روز حادثه مقتول را به بهانه چیدن توت به یک باغ بردم و در آنجا به او گفتم که باید دستمزد خوبی برای بازگرداندن ملکش به من بدهد اما قبول نکرد. من هم عصبانی شدم و با هم درگیر شدیم و با چاقو به او ضربه زدم. سپس جسدش را به کرج بردم و در بیابانهای آن محدوده آتش زدم. وی ادامه داد: پس از جنایت، کارتهای عابربانک مقتول را دزدیدم و با آنها چند صد میلیون تومان دلار از صرافی خریدم. متهم گفت: پس از جنایت بلیت ترکیه خریدم و میخواستم از کشور خارج شوم اما متوجه شدم ممنوعالخروج هستم. در مرحله بعد میخواستم قاچاقی از ایران بروم که نشد و دستگیر شدم. با اعتراف متهم، معمای پرونده حل شده و تحقیقات در اینباره ادامه دارد.