در نظریههای جامعهشناسی سیاسی، «هنجار» زمانی تبدیل به «ارزشِ عامِ پذیرفته» میشود که در وهله نخست به اجماعِ نخبگی برسد و سپس فرایندِ درونی شدنِ هنجار در لایههای اجتماعی ایجاد شود. (Internalized) ارزشهای درونیشده، منشأ هویتهای جامعه هستند و هویتهای جامعه، رفتار و منافع جامعه را توضیح میدهد. آنچه مفهوم جامعه (Society) را قابل درک میکند، همین ارزشهایی هستند که در جامعه درونی شده و به مثابه ملاتهای ساختمانی، عامل پیوند عناصر جامعه میشوند، چه اینکه بدون این ارزشها، پیوندی در برقرار نخواهد شد و دیگر نمیتوان اطلاقِ جامعه به مجموعهای داشت بلکه آن مجموعه، اجتماعاتی از عناصر متفرق است. (Community) توافق 10 مارس 2023 ایران و عربستان که حالا در گامهای عملیاتی به بازگشایی سفارتخانهها و دیپلماسی مستقیم سیاسی انجامیده است، «اراده سیاسی مستظهر به سرمایه اجتماعی در جهان اسلام» است. اگر جهان اسلام را جامعه اسلامی در نظر بگیریم که ارزشهای عامی را در خود تکوین داده است و لایههای هویتی ایجاد کرده است، آنگاه میتوانیم نتیجهگیری کنیم، این لایههای هویتی، سرمنشأ اصلی تصمیم راهبردی تهران و ریاض برای احیاء روابط فیمابین بودهاند. لایه هویتی در جهان اسلام رفتار و منافع دولت ایران و دولت عربستان را تعریف کرده است. حسب ظاهر، توافق 10 مارس محصول تصمیم تعدادی از نخبگان سیاسی بوده است اما در اصل، محصول لایههای هویتی بوده است که در یک فرایند بطئی در جهان اسلام شکل گرفته است. این لایههای هویتی عبارتند از:
1) وحدت،
2) ثبات،
3) صلح.
وحدت و نیاز به ثبات و صلح؛ هنجارهایی است که در خاورمیانه طی دهههای اخیر فرایند جامعهپذیری خود را طی کردهاند و به مثابه هنجارهایی در سطح جوامع اسلامی به ارزشهای عام و در نتیجه لایههای هویتی تبدیل شدهاند. جوامع و دولتهای اسلامی؛ وحدت، نیاز به ثبات و صلح را ضرورت اجتنابناپذیری برای همزیستی مسالمتآمیز مسلمانان با یکدیگر میدانند. تجارب استعمار، استثمار، هژمونطلبی قدرتهای بزرگ، جنایات تکفیریها، مصائب حاصل از جنگهای بیشمار و تعارضات ساختاری در فرایند جامعهپذیری این ارزشها نقش موثری داشتهاند. استقبال گسترده دولتها و تودههای مردم در کشورهای مسلمان از احیای روابط ایران و عربستان فارغ از تعارضات ذاتی ایدئولوژیک میان تشیع و وهابیت و تقابلهای ژئوپلوتیک و رقابتهای تاریخی؛ ریشه در این ارزشهای درونی شده در جوامع و دولتهای اسلامی یعنی وحدت، ثبات و صلح دارد. این تحول نشان میدهد:
1) مفهوم جهان اسلام یعنی یک کل و پیکره واحد با هویت مشخص (به پشتوانه ارزشهای وحدتطلبی و ثباتخواهی و صلحطلبی دولتها و ملتها) در حال تکوین و شکلگیری است. بنابراین میتوانیم به جای مفهوم جوامع اسلامی از جهان اسلام صحبت کنیم.
2) تصمیم دولتمردان ایران و عربستان برای احیائ روابط فیمابین؛ اینبار دارای پشتوانههای هویتی در سطح ملتها و دولتهای اسلامی (جهان اسلام) است و این تفاوت احیائ روابط دو کشور با دورههای پیشین است. در دورههای گذشته، احیای روابط فیمابین متأثر از الزامات ژئوپلوتیک در سطح منطقهای (مانند اشتراک منافع پس از حمله صدام به کویت 1991-2003) و یا اراده نخبگان سیاسی (دیپلماسی شخصی آقای هاشمی رفسنجانی و امیرعبدالله) بود. مقاطعی که با تغییر موازنه قدرت، الزام تقابل میان ایران و عربستان حاکم میشد و مجددأ رقابتها و تنشهای فیمابین آغاز میشد. (مانند تغییر توازن قدرت به سود ایران پس از سقوط صدا 2003 و شبهانقلابهای عربی 2010)
3) فصل جدید روابط احیائ روابط ایران و عربستان طی نیم قرن گذشته نیز مانند ادوار گذشته، ریشه در تصمیات نخبگان سیاسی و الزامات ژئوپلوتیک دارد اما در این مقطع مستظهر به یک سرمایه اجتماعی نیز هست. این سرمایه اجتماعی، هویت نوظهور جهان اسلام است که بر مبنای ارزشهای وحدت، ثبات و صلح شکل گرفته است.
4) نتیجه اینکه مبنا و استوانههای روابط جدید ایران و عربستان علاوه بر ارادههای سیاسی، ارادههای اجتماعی در سطح جهان اسلام نیز هست و تهران و ریاض میتوانند، بنای جدید روابط خود را در زمینی محکم و نه شنی برسازند. این امیدواری وجود دارد که در فصل جدید روابط سیاسی ایران و عربستان، بادهای مخرب سیاسی نتوانند بنای در دست احداث را به سادگی تخریب کنند.
5) بنای جدید روابط ایران و عربستان میتواند و ضرورت دارد که در سطح اجتماعی ساخته شود. سطح اجتماعی یعنی همان پیشبرد روابط همسایگی با بهرهمندی از بازیگران غیر دولتی به گونهای که دولتها، مراودات بازیگران اجتماعی اعم از تجار، مراکز علمی و...را تمهید و بسترسازی کنند و بازیگران اجتماعی پیوندها را برقرار کنند. چنین سازهای در آینده در مقابل طوفانها مقاوم خواهد بود.
211/3