روزگار جبهه برای رزمندگان، روزگاری پر از عشق و صفا بود که خاطرات آن هنوز که هنوز است برای آنها شیرین است؛ خاطراتی پر از حماسه و ایثار که برخی از رزمندگان سعی کردند تا در دفتر خاطرات خود، آنها را به رشته تحریر دربیاورند و ماندگار کنند؛ بنابراین گذری بر دفتر خاطرات آنها میتواند بیانگر خیلی از حقایق روزهای دفاع مقدس را برای نسلهایی باشد که آن دوران را درک نکردهاند.
سردار شهید «بهروز مرادی» خالق تابلوی معروف خرمشهر است؛ همان تابلویی که پس از آزادی این شهر، روی آن نوشته شده بود: «به خرمشهر خوش آمدید. جمعیت ۳۶ میلیون نفر»؛ او علاوه بر کارهای هنری، مرد جنگیدن هم بود و برای همین به این رزمنده همهفن حریف، لقب «شکارچی تانک» را داده بودند. این شهید والامقام در خاطرات روزانه خود از دوران دفاع مقدس، به توصیف حال و هوای خاص دنیای جبهه پرداخته است که در ادامه آن را میخوانید.

حال و هوای خاص دنیای جبهه
بسمه تعالی
نمیدانم حرفهایی که مینویسم تکراری است یا برای شما تازگی دارد؛ اما خوب هرچه باشد، ما نوی دنیای خودمان هستیم، با این تفاوت دنیایی که ما در آن هستیم، دیوارهایش شکسته و اتاقهایش سقف ندارد، و خانههای او را بهغارت بردهاند، و محلههای آن را با لودر و بولدوزر صاف کردهاند، و دور آن را سیمهای خارداری کشیدهاند که روی آن نوشته شده: الغام = یعنی مین.
توی کوچههایش از شیکترین اتومبیلها جز جنازهای از آهنپاره باقی نمانده و حضور اتومبیلی شیک در کوچه پس کوچهها و یا خیابانش، حالتی مسخره دارد، و توی این کوچهها بهترین ماشینها یک ریال ارزش ندارد، و اگر یک آدم کراواتی اتو کشیده سر و کلهاش ظاهر شود، همه به او میخندند، در این دنیا دیگر از ژیگولهای مقوایی خبری نیست و اگر کسی بخواهد لاف مردانگی بزند که آی ملت ما چریکیم، و الگویمان فلان است و فلان، جنسش یک پول خریدار نخواهد داشت؛ زیرا آنها که چریک بودند، در خیابان جنگیدند، هنوز که هنوز است حماسهشان ورد زبان است و هرچه بخواهیم کوتاه سخن کنیم، باز این کلاف، پیچ در پیچ است و کسی را به پایان آن امیدی نیست؛ زیرا ماجرا عمق دارد و آنقدر حماسه بیپایان است که قلم از نوشتن خسته و پیر قصهگو عمرش کوتاه میاید و باید بازگویی را به آینده واگذارد که این قصه سری دراز دارد.