آخرین اخبار
۲۳ آذر ۱۴۰۴ - ۰۸:۰۷

روایت دست‌نوشت شهید «آلاچمنی» از اجرای عملیات کربلای ۵

بازدید:۶۳۲
غبارروبی از عکس غواص شهید رضا آلاچمنی اصل در وسط یکی از خیابان‌های شهر زنجان توسط مادر شهید، صحنه‌ای از عاشقانه‌ترین ارتباط دنیا بین مادر و فرزند به وجود آورد.

شهید غواص «رضا آلاچمنی اصل» در شانزدهمین روز از بهمن سال ۱۳۴۵ در زنجان دیده به جهان گشود و در عملیات کربلای پنج آسمانی شد. از ویژگی‌های این شهید دست به قلم بودن است.

 

 

مادر شهیدی که عاشقانه‌ترین رابطه مادر و پسری را به نمایش گذاشت + فیلم و وصیت نامه

اخیرا فیلمی از مادر این شهید حاجیه خانم «عالیه حبیبی» در شهر زنجان منتشر شده است که وی در وسط بلواری از این شهر مشغول تمیز کردن تصویر فرزندش است. 

 
 

ماجرای شهید گمنام

سنگر‌ها و پایگاه‌های دشمن یکی پس از دیگری سقوط کرده و دشمن شکست مفتضحانه‌ای را متحمل شده بود و تجهیزات و خودرو‌های دشمن که اغلب منهدم شده بود، چهره خاصی به منطقه عملیات داده بود. در این میان رزمندگان اسلام نیز با خوشحالی و با همان گشاده‌رویی مشغول پاکسازی سنگر‌های دشمن بودند و با خمپاره‌های غنیمتی روزگار بعثیون را سیاه کرده بودند.

در دلم خیلی خوشحال بودم و خدا را شکر می‌گفتم که این همه پیروزی و سرافرازی نصیب لشکریان اسلام کرده و دشمنان اسلام و قرآن را به دست این عاشقان کربلای حسینی خوار و ذلیل کرده. به علت کار‌هایی که داشتم به فکر افتادم که به عقب بیایم و کارهایم را روبراه کنم. ولی جاده‌ای نبود و اگر می‌خواستم از آنجا که نیرو‌ها آمده‌اند برگردم راه خیلی طولانی می‌شد و یک روز طول می‌کشید پس با خود فکر کرده گفتم چطور است که از همین جا مستقیم به طرف کوه لری بروم که نزدیک‌تر خواهد شد.

به همین منظور به راه افتادم از خدا می‌خواستم که قوتم را بیافزاید تا بتوانم زودتر این مسیر را بپیمایم و به بالای کوه لری برسم که بلندترین کوه در منطقه بود. در بالای آن نیز چند تن از برادران سنگر داشتند به یاد خدا حرکت می‌کردم و از لابلای جنگل‌ها و درختان بلوط می‌گذشتم و هر چقدر می‌آمدم گویا راه طولانی‌تر می‌شد و آنطور که من از دور دیده بودم نزدیک نبود.

پس از طی یک ساعت به رودخانه عزلجه رسیدم؛ که بین کانی‌مانگا و فری جریان دارد. از دیدن آب صاف و زلال رودخانه که با لطافت خاصی جریان داشت، لذت می‌بردم و با دیدن این همه کوه و جنگل و رودخانه به عظمت خدا پی می‌بردم و اینها همه بر ایمانم می‌افزود و به یاد آن شعر می‌افتادم که برگ درختان سبز در نظر هوشیار/ هر ورقش دفتری است معرفت کردگار.

از آب رودخانه وضو ساختم و آماده نماز شدم و در آن خلوت وحشتناک که از وجود شیاطین جنی و انسی می‌رفت به خدا پناه بردم و بیشتر از همیشه به یاد خدا بودم و شکر خدا می‌کردم که به یاد خدا هستم و در دلم با خود می‌گفتم که الهی رضاً برضائک و تسلیماً لامرک و خدایا درست است که هر که را دوست داشته باشی به رنج و درد و زحمت می‌اندازی تا تضرع و زاری او را بشنوی.

واقعا چه لذت دارد که انسان در لحظات درد و رنج به خدای خود پناه برد و به خدا امیدوار باشد و مصلحت را از آن خدای باریتعالی بداند و هرچه غیر خدا هست از دل بیرون کرده و بگوید یا الله و چه حلاوت و شیرینی دارد که انسان در نهایت بی کسی و غربت و درد و رنج به خدا امیدوار باشد و کس بی‌کسان را خدا بداند و …

پس از اتمام نماز و شکر خدا آتشی روشن کرده و مقداری از بلوط‌ها که زیر درخت ریخته بود، جمع کردم و مائده‌ای ساده فراهم کرده سپس اسلحه کلاش را برداشته قله کوه لری روان شدم در بین راه که از میان درختان سر سبز بلوط می‌گذشتم هیچ آثاری از موجود زنده نبود و گویا کسی بدین پا نگذاشته است و فقط هرچندگاهی صدای پرنده‌ای و یا موجود وحشی دیگری بود که سکوت را می‌شکست و من هم همچنان قدم‌هایم را به یاد خدا برمی‌داشتم و از میان سنگلاخ‌ها و شیار‌ها و درختان می‌گذشتم و هرچه بیشتر می‌رفتم منطقه بیشتر حالت وحشتناکی به خود می‌گرفت و احتمال وجود عناصر ناپاک ضدانقلاب می‌داد و اسلحه را بیشتر در دستم می‌فشردم و با توکل بر خدا قلبم آرامش می‌گرفت و پیش می‌رفت.

در حدود دو ساعتی راه آمده بودم و تقریبا نصفه‌های راه را طی کرده بودم که ناگهان دیدم یک نفر زیر درخت خوابیده است. بلافاصله اسلحه را در دستم آماده دفاع نگهداشتم و بر خدای بزرگ توکل کردم و در آن لحظه فکر‌های گوناگونی از ذهنم خطور کرد. کم کم پیش آمدم و نزدیک که شدم دیدم این فرد قیافه یک پاسدار ما دارد و شهید شده است. اشک در چشمانم حلقه زد و مظلومیت شیعه در تاریخ در نظرم مجسم شد و با خود گفتم‌ای خدای مهربان اینجا که هیچ آثاری از انسانیت و موجود زنده نیست.

این شهید مظلوم اینجا چه می‌کند و از کجا بدنیا آورده شده است دیدم که در کنارش یک برانکارد، کوله پشتی، یک جفت پوتین، دو عدد خشاب و یک اورکت سپاه وجود دارد و وجود این وسایل سبب می‌شد که فکر‌های مختلفی از ذهنم خطور کند. با خود گفتم اصلا چطور شد که من از این راه آمدم تا این شهید مظلوم را ببینم. با یاد خدا گفتم مصلحت از آن خداست.

واقعا این خدای مهربان بود که مرا بدین راه هدایت کرد تا درس عبرت بگیرم و در میان درد و رنج و بلا‌ها آبدیده شوم و سوختگان راه کربلای حسینی را ببینم و به مظلومیت حسینیان و به بی‌رحمی و دنائت و پستی یزیدیان عینا پی ببرم. مشاهده این شهید با آن حالت بر ایمانم می‌افزود و احساس می‌کردم که روحم، ایمانم و روحیه‌ام قوی‌تر از همیشه است و آماده ایثار و فداکاری جانبازی هستم و آن لحظات لحظاتی بود که قلم از بیان آن عاجز و فقط باید انسان در متن اینگونه مسائل باشد تا آن حالت روحی و عرفانی را درک نماید.

مقداری از وسایل کنار شهید را جست‌و‌جو و بررسی کردم تا به هویت او بیشتر پی ببرم دیدم که در روی کوله پشتی نوشته شده است (بهروز جبرائیلیان) و نشانی دیگری نبود. با خود گفتم که بروم و انشاءا… با چند نفر دیگر از دوستان و رزمندگان بیاییم و این شهید را ببریم و با دلتنگی و ناراحتی از این مسئله که نمی‌توانستم او را با خود بیاورم.

دوباره راه افتادم و، چون راه مشخصی نبود مستقیم از میان شیار‌ها و سنگلاخ‌ها و درختان جنگلی به طرف قله لری مسافت را می‌پیمودم و همه‌اش بیاد این شهید گمنام و مظلوم بودم و خدا را شکر می‌کردم که او را دیدم و انشاءا… خواهیم آورد و خانواده‌ای را خوشحال خواهیم کرد و با خود می‌گفتم‌ای خدای بزرگ شاید اگر من از اینجا نمی‌آمدم کس دیگری به اینجا نمی‌آمد و این شهید عزیز در اینجا می‌ماند که البته خدا مرا وسیله کرد.

در این لحظات قلبم به یاد خدا آرامش می‌گرفت و شکرخدا می‌کردم که (الا بذکرا… تطمئن‌القلوب) همچنان راه را ادامه دادم و پس از ساعت‌ها به بالای کوه لری رسیدم به همانجایی که صدامیان شکست خورده پایگاهی مستحکم در آنجا داشتند و در عملیات والفجر ۴ به دست غیورمردان اسلام فتح شده بود در آنجا مسئله را به برادران تعریف کردم و قرار شد که در فرصت مناسب برویم و آن شهید را بیاوریم از آن پس همیشه به فکر او بودم و شب‌ها خوابم نمی‌گرفت تا اینکه چند روز بعد به همراه چند تن از برادران تخلیه شهدا و به همراه سه رأس قاطر رفتیم و شهید مظلوم را آوردیم.

مادر شهیدی که عاشقانه‌ترین رابطه مادر و پسری را به نمایش گذاشت + فیلم و وصیت نامه

وصیت نامه شهید

***

اعوذباالله من‌الشیطان الرجیم

بسم‌ا… الرحمن الرحیم

رب‌اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقده من لسانی یفقهه قولی

یا ا… یا محمد یا علی یا فاطمه یا حسن یا حسین شهید: علیه السلام

خداوندا چطور وصیت‌نامه بنویسم در حالی که مرا از پا گناه و روسیاهی مرا فراگرفته است و خدایا راضی به مردن نیستم تا که خودم را آماده سازم و خود را پاک کنم. برادران عزیز من چیزی بلد نیستم که به شما عزیزان بگویم، چون که چیز‌ها را من از شما برادران گرامی یاد گرفتم. فقط یکی دو ساعت که من به شما عرض می‌کنم که انشاءا… همه با هم این چند مسئله را انجام می‌دهیم. انشاءا…

و از خداوند منان می‌خواهیم که توفیق عمل به این چنین مسائلی را به تمام مؤمنان بدهد. برادران عزیز اگر ما بتوانیم به بزرگ‌ترین دشمن خود غلبه کنیم همیشه و در همه جا پیروزیم با توفیق پروردگار عالم و این بزرگ‌ترین دشمن ما هم نفس اماره ماست. معمولا هر انسانی سه نوع نفس داریم؛ اما نفس اماره دوم نفس لوامه سوم نفس مطمئنه هستند.

نفس اماره انسان همیشه امر به کار‌های بد می‌کند. مثلا امر می‌کند که آیا آقای ایکس از تو کوچک‌تر است چرا تو به او سلام کنی باید او به من سلام کند یا چیز‌های دیگر که من گناهکار نمی‌توانم همه آنها را بنویسم. دوم نفس لوامه آیا این نفس چیز این نفس نفسی است که انسان وقتی که کار خطایی از او سر زد انسان خود را سرزنش می‌کند. مثلا وقتی که روی کسی فریاد می‌زند بعدا با خودش می‌گوید که چرا من این کار بد را انجام دادم و ناراحت می‌شود.

سوم نفس مطمئنه است که انسان بر نفس خودش اطمینان دارد که نفس نمی‌تواند مرا به کار‌های بد امر کند و همیشه کار‌های خوب می‌کند. پس برادران بیایید با هم این دشمن بزرگ را به زمین بزنیم. آیا چطور می‌شود که انسانی نفس اماره خودش را بر زمین بزند با کمک خداوند تعالی برادران گرامی بدون کمک حق تعالی نمی‌توانیم بر نفس خود پیروز شویم، چون که نفس انسان از خود انسان قوی است.

برادران ما‌ها از چند راه می‌توانیم بر نفس خود غلبه کنیم اول با خواندن نماز شب، عمل کردن به مستحبات و عمل نکردن به مکروهات با روزه مستحبی گرفتن شب‌ها با وضو خوابیدن و با چندین راه دیگر می‌توانیم به نفس خود غلبه کنیم. آیا چه می‌شود ما صبح نیم ساعت قبل از اذان بیدار شویم و دو سه رکعت نماز مستحبی یا نماز شب بخوانیم برادران ما‌ها عادت کردیم که شب اول وقت تا ساعت ۱۲ یا ۲ شب اگه شد بیدار باشیم اگر چه هم نماز صبح ما از وقت مقررش گذشته باشد.

برادران اول شب بیدار مانده هیچ اجر پاداشی برای ما ندارد گرچه با وضو هم باشیم بلکه گناه و غیبت هم می‌کنیم. آیا چه می‌شود که ما به مستحبات عمل کنیم چرا به مکروهات عمل می‌کنیم آیا نمی‌توانیم کار‌های خوب انجام دهیم چرا کار‌های بد زننده انجام می‌دهیم این از بدبختی خودمان است بیدار باشید برادران که در روز قیامت حساب من و تو از دیگران جدا است چرا؟ چون که بسیجی و یا پاسدار انقلاب هستیم.

مادر شهیدی که عاشقانه‌ترین رابطه مادر و پسری را به نمایش گذاشت + فیلم و وصیت نامه

ما‌ها هنوز نمی‌دانیم که آیا به جبهه‌می‌رویم برای چه می‌رویم به خاطر چه می‌رویم. برادران گرامی من خودم را می‌گویم من به اسم بسیجیا چیز دیگری هستم، چون که شرایطی دارد. بسیجی بدون پاسدار یا بودن شرایطی دارد که آیا چه کار‌هایی را باید انجام بدهیم و یا چه کار‌هایی را باید انجام ندهیم. برادران من شما گاهی کار‌هایی می‌کنیم که به نظر خودمان خوب است ولی به باطن این کار نگاه کنید می‌بینیم که کار حرام یا مکروه انجام دادیم.

برادران بسیجی یا پاسدار نباید از یاد خداوند تعالی غفلت کند. به سخن امام امت نگاه کنید که می‌گوید خداوند تعالی در آسمان ملائکه را دارد و در روی زمین بسیجی را پس باید من شما در روی زمین نمونه باشیم که مثل من بسیجی اسم شما عزیزان را خراب کرده است. برادران عزیز دعا را فراموش نکنید، چون که دعا سلاح مؤمن است اگر ما در این جنگ پیروز می‌شویم دعا‌های مادران شهدا است. دعا‌های خواهران داغدیده است و دعا‌های بچه‌های یتیم است.

برادران این دعا را فراموش نکنید اگر می‌توانید همیشه این دعا را بکنید انشاءا…

اللهم لاتکلنی الی نفسی طرف عین.

یعنی خدایا مرا یک آن به خودم وامگذار

برادران خلوص داشته باشید اگر برای نگهبانی می‌آیید اول وضو بگیرید بعداً سلاح را تحویل بگیرید اول نیت کنید بعدا راه بروید به قول یکی از برادران پایگاه اگه می‌خواهید یک چوب کبریت را از جای اولش یک متر به جای دیگر بکشید اول بگویید خدایا به خاطر تو این کار را انجام می‌دهم. برادران عزیز از شما خواهش می‌کنم که این دعا‌های توسل، کمیل و ... را فراموش نکنید این مسلمین هرچه دارند از دعا‌ها دارند برادران هر وقت دست خالی شویم زیارت عاشورا بخوانیم قرآن بخوانید به نماز‌های جماعات بروید البته این را بدانیم که من خودم قرآن بلد نیستم و نمی‌توانم بخوانم.

برادران بسیجی باز من روسیاه از شما خواهش می‌کنم که نماز شب بخوانید، چون که نماز شب سلاح مؤمن است.

برادران به جبهه رفتید حتما نماز شب بخوانید. البته این را بدانید که نماز شب در پشت جبهه هم باید خوانده شود. در صورتی که به جبهه رفتید نماز شب برای انسان واجب می‌شود. البته برای پاسدار و یا بسیجی، چون که در میان مردم نمونه است برادران نماز شب کلیه سعادت دنیا و آخرت من و شما‌ها است برادران پایگاه این وصیت مرا حتما عمل کنید که آن هم اهمیت زیاد دادن به واجبات خدا و یا خواسته‌های خداوند متعال می‌باشد، چون که من و تو هر چه از خدای متعال خواستیم داده است پس باید ما‌ها هم خواسته‌های خدا را نیز انجام بدهیم چرا، چون در آخرت سود این همه عبادت‌ها را در روز قیامت خواهیم دید.

البته نه خدا به واجبات من و تو نیاز دارد، چون که خداوند متعال چند چیز را از انسان خواسته که سودش برایخ ود انسان باشد. انشاءا… که حتماً به خواسته‌ها و گفته‌های خدا گوش می‌دهیم انشاءا…

مادر شهیدی که عاشقانه‌ترین رابطه مادر و پسری را به نمایش گذاشت + فیلم و وصیت نامه

برادران من روسیاه از شما عزیزان خواهش می‌کنم که همیشه و همه وقت در حفظ بیت‌المال کوشا باشید خصوصاً در جبهه‌ها اگر در پایگاه یک اورکت که به تو برادر بسیجی می‌دهند شرعاً تو یا من بی‌لیاقت وظیفه داریم که آن اورکتی که از خون هزاران شهید به خون غلتیده به دست من و تو رسیده است حفظ کنیم چرا از مال یا وسایل خودمان مواظبت می‌کنیم چرا از مال مسلمین مواظبت نکنیم برادران عزیز چرا در حفظ بیت‌المال مؤمنان سستی می‌کنیم به کتاب استاد عزیز مظاهری مراجعه کنید که درباره بیت‌المال چه نوشته است.

استاد مظاهری می‌گویند: اگر خدای نکرده یک پاسدار یا بسیجی در عمل کار خود و یا در جبهه در حفظ اموال بیت‌المال کوتاهی و سستی کند اگر در جبهه نیز کشته شود، شهید نیست؛ و مردم در روز قیامت حق خود را از آنهایی که در حفظ بیت‌المال مسلمین کوتاهی کردند خواهند گرفت و برادران همه ما می‌دانیم که خداوند تعالی از حق خودش می‌گذرد ولی از حق‌الناس محال است درگذرد. پس برادران گرامی پایگاه در حفظ بیت‌المال حتما کوشش کنید انشاءا… که می‌کنید ولی من خیلی بدبخت هستم که تا به حال نتوانستم تا آنجایی که باید رعایت می‌کردم نکردم، انشاءا… با دعا‌های شما عزیزان پایگاه خدای منان از گناهان من روسیاه درگذرد انشاءا…

برادران مخلص اگر من و تو در نگهبانی یک گلوله بی‌جا شلیک کنیم در آخرت باید جواب پس بدهیم یا که اگر در جبهه هستیم اگر لباس یا چیز دیگری اضافه گرفتیم باید حساب پس بدهیم یا که اگر از بیت‌المال مسلمین پولی و پیش ما‌ها است اگر بی خود بی جهت یک تومان خرج کنیم باید حساب پس بدهیم پس برادران عزیز انشاءا… با توفیق خداوند تبارک و تعالی رعایت بیشتری در حفظ حق مسلمین یا بیت‌المال کرده باشیم و یا بکنیم انشاءا… البته با کمک خدای تعالی حتما.

مادر شهیدی که عاشقانه‌ترین رابطه مادر و پسری را به نمایش گذاشت + فیلم و وصیت نامه

چند خصوصیاتی که خداوند به مجاهدین عطا می‌فرماید:

مجاهدان هنگامی که قصد جهاد می‌کنند خداوند برای آنان برات آزادی از آتش می‌نویسد. وانگاه که آماده سفر برای جهاد می‌شوند، خداوند درم قابل ملائکه به وسیله آنان مباهات می‌کند. پس هنگامی که با خانواده خود خداحافظی می‌کنند در و دیوار و خانه‌ها برایشان می‌گریند؛ و از گناهان خارج می‌شود آنچنانکه مار از پوستش خارج می‌شود؛ و خداوند بر هر سربازی چهل ملک می‌گمارد که او را از رو‌به‌رو و پشت سر و چپ و راست محافظت کنند.

هیچ عمل نیکوئی انجام نمی‌دهد مگر اینکه دو چندان برایش نوشته می‌شود؛ و خداوند می‌نویسد برای او هر روز عبادت هزار مرد که هزار سال عبادت کرده باشند که هر سال ۳۶۰ روز و هر روزش مثل عمر دنیاست. و چون در برابر دشمن قرار گیرند علم جهانیان از ثواب آنها عاجز ماند. پس هنگامی که مبارزه با دشمن شروع می‌شود و نیرو‌ها بکار می‌افتد و تیر‌ها اوج می‌گیرد و مبارزه به دشمن نزدیک می‌شود ملائک بال‌هایشان را بدور او پیچیده و از خدا می‌خواهند که به این جنگ نصرت و ثبات قدم عطا فرماید.

پس منادی ندا می‌دهد که بهشت زیر سایه شمشیر‌ها است. پس ضربت و طعنه برای شهید از نوشیدن آب خنک در روز گرم تابستان گواراتر است. برادران گرامی از این روایات و حدیث‌ها خیلی شنیده‌ایم و یا دیده‌ایم. این ما‌ها هستیم که باید با توفیق خداوند تعالی خودمان را با این شرایط درست کنیم، چون هر انسانی نمی‌تواند این شرایط را داشته باشد باید انسان خودش بخواهد تا باشد و هر انسانی هم شهید بحساب نمی‌آید.

مادرم شهادت برای من عروسی خیلی خوبی می‌باشد و از شما می‌خواهم که در عروسی من شیرینی پخش شود و در بالای سر قبر من همه با روی خندان شرکت کنند و هیچ کس گریه نکند هم شما خانواده عزیزم و هم دوستان و برادران پایگاه ۲۱ آیت‌ا… مطهری انشاءا… حتما

مادرم من یعنی پسر حقیر تو از تو می‌خواهم که صبر را برای خودت پیشه کنید فقط صبر است مرا از شما عزیزان راضی می‌کند.

مادرم حلال کنید مرا.

رضا چمنی در تاریخ ۶۴/۱۱/۱۷

به خانواده محترم حقیر

مادرم من چیزی برای گفتن ندارم

فقط خواهش می‌کنم که اگر خدای منان شهادت را برای این حقیر نصیب کرد هیچ ناراحت نباشید. مادرم با ناراحت شدن شما منافقین شاد می‌شوند. پس با صبر خودتان مشت محکمی بر دهان دشمنان اسلامی و دین خدا بزنید. انشاءا… حتماً. مادرم شما خانواده محترم آرزوی عروسی مرا می‌کشیدید پس خدا شما را ناامید نکرده و برای من حقیر عروسی قسمت کرد.

دست نوشته و وصیت نامه دیگر شهید

بسمه تعالی

با درود بیکران به امام عصر مهدی موعود و نایب برحقش امام عزیز خمینی نور جماران و با سلام به خانواده‌های شهدا و با درود بیکران به خانواده‌هایی که پدر و مادرشان تا به حال چشم براه هستند که جسم پسر قهرمانشان به خانه بیاید و سلام به بچه‌های پدر از دست داده و خواهران داغ دیده.

مادرم و خانواده عزیز من بنده کوچک و حقیر خدا

از شما عزیزان می‌خواهم که مراسم مرا خیلی ساده بگیرید و در صورت امکان در گورستان بالا دفن شود. نماز حقیر را امام جمعه محترم بخواند؛ و مادر عزیزم از تمام فامیل‌ها و آشنایان و دوستان و هر کس که مرا می‌شناخت حلالیت می‌خواهم.

انتهای پیام/ 9119

 
تازه‌ها
پربیننده‌ها پربحث‌ها