به گزارش صد آنلاین ، پرونده آتشسوزی یک خانه و کشف جسد پسری جوان در حالی با یک متهم به دادگاه کیفری تهران رفت که مرد جوان منکر هر گونه دخالت در این حادثه است.
اواسط سال 1402 گزارش آتشسوزی خانهای در خیابان گرگان به مأموران آتشنشانی تهران اعلام شد. پس از حضور امدادگران و مهار آتش جسد پسر جوانی که هویتش قابل شناسایی نبود، کشف شد. آتشنشانان در گزارشی حریق را عمدی تشخیص دادند و جسد با دستور قضایی برای مشخص شدن هویت و علت مرگ به پزشکی قانونی منتقل شد.
شناسایی هویت
فردای روز حادثه مرد سالمندی با مراجعه به پلیس اعلام کرد که خانه آتش گرفته متعلق به پسرش بوده است. با معرفی مرد سالمند به پزشکی قانونی و انجام آزمایش DNA مشخص شد جسد سوخته متعلق به پسرش وحید بوده است.
از آنجا که حریق عمدی گزارش شده بود، مأموران با بررسی آنتنهای مخابراتی و بازبینی دوربینهای مداربسته به مردی به نام بهرام رسیدند که با وحید مراوده مالی داشت.
دستگیری و اعتراف به قتل
به این ترتیب بهرام دستگیر شد و در همان بازجوییهای اولیه به قتل اعتراف کرد و در تشریح ماجرا گفت: «از وحید طلبکار بودم و او حاضر به پس دادن پولم نبود. روز حادثه صورتم را با ماسک پوشاندم و از دیوار بالا رفته و وارد خانهاش شدم. ابتدا با چاقو او را مجروح کردم و سپس ملحفهای را آتش زدم و تلفن همراه و لپتاپ و یک شیشه مشروب از خانهاش برداشتم و از آنجا فرار کردم.»
با اعتراف صریح متهم و بازسازی صحنه جرم برای بهرام به اتهام مباشرت در قتل عمد، سرقت مقرون به آزار و مباشرت در حریق عمدی کیفرخواست صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه 3 دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
در دادگاه چه گذشت؟
در ابتدای جلسه برادر، خواهر و پدر مقتول به عنوان اولیای دم درخواست قصاص کردند. پس از آن پدر مقتول به قضات گفت: «همسرم در جریان رسیدگی به پرونده از دنیا رفت و پسر و دخترم به عنوان وارث اولیای دم شدند. درخواست همسرم هم قصاص بود.»
بعد از آن متهم به جایگاه رفت و با رد اتهاماتش گفت: «من اصلاً نمیدانم چرا متهم هستم. چون هیچوقت به آن خانه نرفته بودم حتی برای میهمانی.»
قاضی سؤال کرد: «پس در زمان جنایت در محل جرم چه میکردی؟»
متهم جواب داد: «رفته بودم مواد مخدر تهیه کنم. خانه من چند کوچه پایینتر از خانه وحید بود و قطعاً تلفن هردو ما از یک دکل آنتن دهی داشته و جای تعجب ندارد. کلاً در آن محدوده یک دکل بیشتر نیست.»
قاضی گفت: «شما در همان بازجوییهای اولیه با صراحت به قتل اعتراف کرده بودی. حتی گفتی مقتول در حال بازی با لپ تاپش بود که وارد خانهاش شدی و به او گفتی چرا پولم را خوردی و باید پس بدهی. در جای دیگری هم گفتی قبل از آنکه به سراغ وحید بروم در کوچه از کنار پدرش رد شدم. اگر جرمی مرتکب نشده بودی چرا اعترافاتت با جزئیات دقیق بوده؟»
متهم جواب داد: «من تحت فشار روانی ناشی از بازجویی بودم. اعترافات دقیقی نداشتم.»
قاضی پرسید: «اما در دادسرا و پیش بازپرس هم با صراحت به جرمت اعتراف کرده ای.»
بهرام پاسخ داد: «آنجا از ترس اینکه دوباره من را به اداره آگاهی بازگردانند، اعتراف کردم.»
قاضی سؤال کرد: «چه مراوده مالی با وحید داشتی؟»
متهم گفت: «ما تولیدکننده سیم لحیم بودیم و وحید هم فروشنده و باهم کار میکردیم.»
پس از آن وکیل متهم به جایگاه رفت و گفت: «از آنجا که به نظر میرسد مرحوم نارسایی قلبی داشته و مواد صنعتی در معدهاش بوده، میتواند فرضیه سکته و مرگ را پررنگ کند. البته در گزارش کمیسیون 5 نفره آمده است که موضوع میتواند قتل باشد اما نگفته که قطعاً قتل است. با اینکه چاقویی که همراه موکلم بوده قابلیت جراحت مرگبار را نداشته و تصاویر دوربینها هم واضح نیست.»
بعد از آن وکیل اولیای دم در پاسخ به اظهارات وکیل متهم گفت: «متهم در همه مراحل بازجویی و حتی بازسازی صحنه قتل به صراحت و با جزئیات کامل اعترافاتش را بیان کرده و حالا موضوع را انکار میکند. کمیسیون 5 نفره پزشکی قانونی اعلام کرده که کار متهم میتوانسته قتل باشد. متهم با فرار از اتهامش میخواهد خودش را تبرئه کند.»
با پایان جلسه قضات برای صدور رأی وارد شور شدند./ایران