آخرین اخبار
۱۱ آذر ۱۴۰۴ - ۱۴:۰۸

سوریه بازیچه ای برای کشورهای اروپایی

سوریه بازیچه ای برای کشورهای اروپایی
بازدید:۳۷
صد آنلاین | سیروس حاجی زاده در یادداشتی می‌نویسد: تحولات اخیر نشان می‌دهد که سوریه در حال تبدیل شدن به هسته آزمایش نظم جدید خاورمیانه است؛ نظمی که در آن امنیت از مسیر پیمان‌های بزرگ، بلکه از طریق شبکه‌ای از توازن‌های موضعی تأمین می‌شود.

به گزارش صد آنلاین ، سقوط نظام بشار اسد در اواخر سال ۲۰۲۴ نقطه‌ای تاریخی در ژئوپلیتیک خاورمیانه رقم زد. این رخداد نه‌تنها پایان بیش از پنج دهه حاکمیت بعثی در سوریه بود، بلکه بنیان‌های بازدارندگی کلاسیک منطقه را نیز فرو ریخت که از سال ۲۰۱۵ به این سو محور تعاملات منطقه‌ای را شکل داده بود.

 

با قدرت‌گیری دولت جدید سوریه به ریاست محمد الجولانی، که ریشه در ساختار هیئت تحریرالشام (HTS) دارد، خاورمیانه وارد مرحله‌ای تازه از بازآرایی نظم امنیتی و موازنه قوا شده است. در این شرایط، مفهوم سنتی «صلح از طریق بازدارندگی» جای خود را به «صلح از طریق تنظیم مجدد موازنه‌ها» داده؛ نظمی که بر کنترل نسبی تهدیدها، تقسیم حوزه‌های نفوذ و تعاملات سیال میان دشمنان تاریخی استوار است.

۱. از بازدارندگی سخت به بازدارندگی سیال

در نظریه رئالیسم ساختاری، بقاء دولت‌ها تابعی از موازنه قدرت و کنترل تهدیدهای محیطی است. دولت‌ها برای حفظ امنیت خود، یا به ائتلاف‌های بازدارنده می‌پیوندند یا ظرفیت‌های خودی را توسعه می‌دهند. در سوریه پس از اسد، ساختار بازدارندگی سخت-که پیش‌تر میان محور مقاومت و اسرائیل برقرار بود-به سمت الگویی چندقطبی و سیال تغییر یافته است.

اکنون چهار محور اصلی شکل گرفته‌اند: ۱. محور ضدهژمونیک منطقه‌ای ایران، حزب‌الله و گروه‌های همسو در قالب یک استراتژی منطقه‌ای عمل می‌کنند تا ضمن مقابله با نظم غرب و پروژه‌های ژئوپلیتیکی اسرائیل-آمریکا، ظرفیت‌های قدرت نرم و سخت خود را برای بازتعریف توازن قوا در خاورمیانه ارتقاء دهند.

۲. محور سازگاری امنیتی: ترکیه و دولت جدید سوریه با هدف ایجاد نظم امنیتی عمل‌گرایانه، منافع خود را با شرایط جدید ژئوپلیتیک تطبیق می‌دهند.

۳. محور بازدارندگی مدیریت‌شده: آمریکا، اسرائیل و متحدان عربی آن، با اتخاذ استراتژی موازنه‌ای مداخله‌ای، تلاش می‌کنند با حداقل مواجهه نظامی مستقیم، ثبات نسبی در منطقه را از طریق ابزارهای غیرمستقیم بازدارندگی و مدیریت شبکه‌ای تهدیدها تأمین کنند.

۴. محور نفوذ ژئواکونومیک اوراسیایی: روسیه و چین با بهره‌گیری از ابزارهای اقتصادی- انرژی، بازسازی، تجارت-به دنبال بازتعریف جایگاه خود در نظم پساآمریکایی هستند. در این نظم چندوجهی، قدرت دیگر متمرکز نیست و به صورت شبکه‌ای از بازدارندگی‌های متقابل توزیع شده است.

۲. دگردیسی دولت سوریه و ظهور «اسلام‌گرایی مصلحت‌گرا»

دولت جدید سوریه، برخلاف برداشت‌های اولیه، صرفاً یک ساختار سلفی نیست، بلکه نماینده نوعی اسلام‌گرایی مصلحت‌گراست؛ جریانی که هویت ایدئولوژیک خود را حفظ می‌کند، اما با واقعیت ژئوپلیتیک منطقه سازگار است. محمد الجولانی، رئیس دولت انتقالی، رویکردی دوگانه اتخاذ کرده است: تعامل دیپلماتیک با ترکیه و قطر و گفت‌وگو با کشورهای عربی، به‌ویژه عربستان و اردن، برای کسب مشروعیت بین‌المللی این رویکرد عمل‌گرایانه، یادآور تجربه طالبان در افغانستان است، با این تفاوت که سوریه در بستر نظامی منطقه‌ای پیچیده و درهم‌تنیده قرار دارد.

۳. پیامدهای سقوط اسد برای معادلات منطقه‌ای

الف) ایران: از عمق راهبردی تا تنگنای ژئوپلیتیکی ایران، به عنوان مهم‌ترین بازیگر محور مقاومت، با سقوط اسد حلقه مرکزی نفوذ خود در مسیر تهران-دمشق- بیروت را از دست می‌دهد. تهران تلاش می‌کند از طریق «تأثیر فرهنگی» و «گسترش شبکه‌های مقاومت» جایگاه خود را حفظ و توسعه دهد. اما در شرایط جدید هرگونه مداخله مستقیم با زاویه نگاه ترکیه، دولت جدید سوریه و برخی کشورهای عربی روبه‌رو خواهد شد.

ب) ترکیه: از مداخله‌گر نظامی به معماری نظم ترکیه با حمایت از بخش‌هایی از دولت جدید سوریه، از یک بازیگر مداخله‌گر به یک بازیگر نظم‌ساز تبدیل شده است. آنکارا با پیوندهای اقتصادی و امنیتی، «منطقه حائل امن» ایجاد می‌کند تا مانع بازگشت کردها به مرزهای جنوبی شود و سوریه را در مدار خود نگه دارد.

ج) اسرائیل: بازدارندگی تنظیمی اسرائیل در برابر دولتی بدون مشروعیت جهانی و دشمنی آشکار، سیاست «حمله پیش‌دستانه» را کنار گذاشته و به بازدارندگی تنظیمی روی آورده است؛ یعنی تهدیدها را از طریق مدیریت ائتلافی و نظارت اطلاعاتی کنترل می‌کند. همچنین، با ترکیه و اردن سازوکار سه‌جانبه‌ای برای نظارت بر مرزهای جنوبی ایجاد کرده است.

د) روسیه و آمریکا: موازنه غیرفعال روسیه نقش خود را از حامی نظامی به «میانجی ژئوپلیتیکی» تغییر داده و حضور محدود نیروها در پایگاه حمیمیم آخرین نماد نفوذ مسکو است. آمریکا نیز با کاهش حضور مستقیم، بر ثبات غیرمستقیم از طریق ائتلاف‌ها تمرکز کرده است. در این نظم جدید، کنش کمتر به معنای تأثیر کمتر نیست.

۴. گذار از دولت‌های مطلق به دولت‌های تنظیمی سوریه نمونه‌ای برجسته از گذار از «دولت مطلق» به «دولت تنظیمی» است؛ مفهومی که در نظریه‌های حکمرانی بحران‌زده کاربرد دارد. در دولت‌های تنظیمی، مشروعیت نه از نهادهای رسمی، بلکه از کارآمدی در مدیریت تهدیدها حاصل می‌شود. دولت الجولانی، با محدودیت‌های ایدئولوژیک، موفق شده تا کنترل سیاسی و اقتصادی بی‌سابقه‌ای برقرار کند، اما چالش اصلی تثبیت نظم مشروع در غیاب نهادهای سنتی مشروعیت‌زاست.

سرنوشت سوریه وابسته به تعامل یا تقابل با بازیگران منطقه‌ای خواهد بود. در مجموع، تحولات اخیر نشان می‌دهد که سوریه در حال تبدیل شدن به هسته آزمایش نظم جدید خاورمیانه است؛ نظمی که در آن امنیت از مسیر پیمان‌های بزرگ، بلکه از طریق شبکه‌ای از توازن‌های موضعی تأمین می‌شود. در این چارچوب:

 

تازه‌ها