به گزارش صد آنلاین ، علیرغم سقوط اسد، روسیه از طریق اهرم بدهی، پایگاه نظامی و میانجیگری امنیتی نفوذ خود را حفظ میکند.
در یک سفر تاریخی به واشینگتن، احمد الشرع، رئیس جمهور انتقالی، اولین رهبر سوریه بود که از کاخ سفید دیدن کرد. این سفر قرار است نمادی از نقطه عطفی در روابط سوریه با ایالات متحده باشد، زیرا دمشق آماده میشود تا به ائتلاف تحت رهبری ایالات متحده علیه داعش بپیوندد. با این حال، این سفر به جای نشان دادن یک تغییر اساسی در ژئوپلیتیک، منعکس کننده استراتژی گستردهتر الشرع برای حفظ «بدون دشمن خارجی» است که در سفر او به کرملین یک ماه قبل از آن برجسته شد. این رویکرد مشروعیت بینالمللی فزاینده او را تضمین کرده، اما همچنین بر تعادل شکننده قدرتی استوار است که حفظ آن در بحبوحه منافع خارجی متفاوت، به طور فزایندهای دشوار خواهد بود.
روی آوردن الشرع به مسکو اوج ماهها تعامل دیپلماتیک فزاینده بود که طی آن روسیه ارسال گندم و نفت به سوریه را از سر گرفت و موافقت کرد که از طریق گزناک، همان ارائه دهندهای که در زمان اسد استفاده میشد، اسکناسهای جدید سوریه را چاپ کند. این نزدیکی روابط توسط برادر شرع، ماهر، متخصص زنان و زایمان که بیش از دو دهه در روسیه زندگی و کار کرده و اکنون به عنوان دومین مقام ارشد سوریه فعالیت میکند، تسهیل شده است.
اگرچه این دیدار به عنوان یک تجدید روابط در نظر گرفته شده است، شرع متعهد شد که به تمام توافقات گذشته احترام بگذارد و از قصد خود برای تعمیق روابط دوجانبه خبر داد. این توافقات پایگاههای نظامی روسیه در حمیمیم و طرطوس و همچنین ادامه قراردادهای انرژی و بازسازی که در زمان رژیم اسد منعقد شده بود را شامل میشود که بسیاری از آنها تحت تأثیر بدهیهای اجباری سوریه به مسکو قرار داشتند. این اتحاد نوظهور به احیای وابستگیهای ساختاری که دوران اسد را تعریف میکرد، و به همراه آنها، بازگشت نفوذ روسیه اشاره دارد.
میراث نفوذ
با ظهور خاورمیانه به عنوان میدان نبرد کلیدی در جنگ سرد، اتحاد جماهیر شوروی با حمایت از جنبشهای چپگرا و پانعرب، به ویژه بعثیها پس از به قدرت رسیدنشان در سال ۱۹۶۳، به دنبال گسترش نفوذ خود در سوریه بود. ارزش استراتژیک سوریه برای اتحاد جماهیر شوروی در دهه ۱۹۷۰، به ویژه پس از جنگ اعراب و اسرائیل در سال ۱۹۷۳ و چرخش بعدی مصر به سمت ایالات متحده، به طور قابل توجهی افزایش یافت. با از دست دادن دسترسی به بنادر مصر، اتحاد جماهیر شوروی به طور فزایندهای به بندر طرطوس سوریه متکی شد و دمشق را به عنوان مشتری اصلی عرب خود قرار داد.
مسکو با جبران خسارات میدان نبرد سوریه، تأمین سلاحهای پیشرفته، گسترش برنامههای آموزشی و ارائه پشتیبانی فنی و لجستیکی پایدار، همکاری نظامی را تعمیق بخشید. این کمکها حافظ اسد را قادر ساخت تا کنترل خود بر نیروهای مسلح را تثبیت کند و گامی حیاتی در تضمین حکومت خود با توجه به سابقه کودتاهای نظامی سوریه بردارد. همچنین معماری دفاعی سوریه را به سیستمهای شوروی پیوند داد و ۱۳٫۴ میلیارد دلار بدهی برای دمشق باقی گذاشت. مسکو بعداً در سال ۲۰۰۵ بخش زیادی از این بدهی را در ازای دسترسی ترجیحی به قراردادهای انرژی و زیرساختها بخشید.
این روابط دیرینه، حمایت اولیه روسیه از رژیم اسد پس از قیام ۲۰۱۱ را شکل داد و زمینه را برای مداخله نظامی آن در سال ۲۰۱۵ فراهم کرد. کمپین روسیه در سوریه که کمتر از یک سال پس از الحاق کریمه آغاز شد، با هدف حفظ جایگاه استراتژیک خود در منطقه و نشان دادن تجدید حیات خود به عنوان یک قدرت جهانی آغاز شد. در سال ۲۰۱۷، این کشور به مدت ۴۹ سال کنترل عملیاتی رایگان بر پایگاه هوایی حمیمیم و پایگاه دریایی طرطوس را به دست آورد و بستری برای اعمال قدرت در مدیترانه شرقی و پشتیبانی لجستیکی برای عملیات در آفریقا شد.
در همین حال، سوریه بدهی خارجی قابل توجهی به روسیه داشت که از آن برای به دست آوردن سهام غالب و امتیازات بلندمدت در بخشهای کلیدی استراتژیک استفاده شده است. یکی از برجستهترین شرکتهای روسی فعال در سوریه، استرویترانسگاز، زیرمجموعهای متعلق به گنادی تیمچنکو، یک الیگارش روسی و دوست نزدیک ولادیمیر پوتین، است. توافقات این شرکت مدیریت بندر طرطوس، سرمایهگذاری در میادین نفتی، بهرهبرداری از کارخانههای کود و یک قرارداد ۵۰ ساله برای بزرگترین معادن فسفات سوریه را شامل میشود. در حالی که شرایط این معاملات همچنان مبهم است، مشخص شد که ۷۰ درصد از درآمد حاصل از تولید فسفات به این شرکت روسی میرسد و تنها ۳۰ درصد به شرکت دولتی گکوفام سوریه اختصاص مییابد – این موضوع این نگرانی را ایجاد میکند که سایر توافقات نیز با شرایط استثمارگرانه مشابهی تنظیم شدهاند.
دشمنان سابق، منافع همگرا
اولویت فوری روسیه حفظ پایگاههای نظامی خود در سوریه است، زیرا جایگزینی کامل آنها در کوتاهمدت همچنان غیرممکن است. تلاشها برای ایجاد دسترسی دریایی جایگزین در لیبی و بندر سودان در بحبوحه بیثباتی سیاسی، عدم قطعیتهای قانونی و موانع لجستیکی متوقف شده است. حضور مسکو در طرطوس به سال ۱۹۷۱ برمیگردد؛ حتی در شرایط مطلوب، توسعه زیرساختها و ظرفیت عملیاتی برای رقابت با آن در جاهای دیگر سالها طول میکشد. کرملین همچنین به دنبال مهار تهدید ناشی از جنگجویان چچنی و قفقاز شمالی است که در سوریه باقی ماندهاند و این کار را از طریق نظارت و همکاری اطلاعاتی محتاطانه با دمشق انجام میدهد. بازگشت احتمالی آنها خطر بیثباتی قفقاز شمالی را به همراه دارد، نگرانیای که با گزارشهای مداوم از وخامت حال رمضان قدیروف، رهبر چچن، تشدید شده است. فراتر از این الزامات، مسکو بیش از شش دهه است که روابط گستردهای با سوریه در حوزههای دیپلماتیک، نظامی و اقتصادی برقرار کرده و بعید است که داوطلبانه از موقعیت خود دست بکشد. از دست دادن سوریه همچنین نشاندهنده فرسایش گستردهتر نفوذ جهانی روسیه، به ویژه در زمانی است که محدودیتهای منابع ناشی از جنگ در اوکراین افزایش یافته و رویارویی با غرب تشدید شده است.
روی آوردن شرع به مسکو، منعکس کننده یک استراتژی گستردهتر برای بازسازی نهادهای نظامی و دولتی سوریه و ایجاد مشروعیت خارجی در بحبوحه شکنندگی داخلی مداوم است. او که فاقد انحصار قدرت و کنترل کامل سرزمینی است، به دنبال تحکیم قدرت از طریق قدرت نظامی به جای مصالحه سیاسی است. اگرچه ترکیه در حال حاضر نقش امنیتی مرکزی ایفا میکند، اما دخالت آن بر اساس اولویتهای استراتژیک خود شکل میگیرد و فاقد ظرفیت نهادی و مادی برای انجام بازسازی جامع نیروهای مسلح سوریه است. مسکو به دلیل روابط نظامی دیرینه خود با دمشق، یکی از معدود شرکای امنیتی جایگزین مناسب است که به کاهش وابستگی بیش از حد به آنکارا قادر است. برخلاف قدرتهای غربی، مسکو همچنین توسط چارچوبهای قانونی یا نگرانیهای اعتباری مرتبط با حمایت از یک رژیم سرکوبگر محدود نمیشود. مهمتر از همه، طرد مسکو میتواند تهدیدی جدی باشد، زیرا چندین مقام ارشد رژیم سابق – بهویژه از جامعه علویان – در آنجا در تبعید باقی ماندهاند. کرملین میتواند حمایت مالی، نظامی یا اطلاعاتی را به جناحهای مخالف شرع، به ویژه در منطقه ساحلی که علویان با حاشیهنشینی فزاینده و سرکوب شدید روبهرو بودهاند، ارائه دهد.
علاوه بر این، سوریه به دلیل تخریب زیرساختهای انرژی خود همچنان با کمبود مزمن برق مواجه است و یکی از بدترین خشکسالیهای خود را در دهههای اخیر تجربه میکند که به ناامنی غذایی و فروپاشی بخش کشاورزی آن منجر شده است. محمولههای اخیر نفت و میعانات گازی و گندم از روسیه، نقش مسکو را به عنوان یک شریان حیاتی اقتصادی برجسته میکند. این امر به توضیح این موضوع کمک میکند که چرا روسیه کنترل قراردادهای کلیدی، به استثنای بندر غیرنظامی طرطوس که به شرکت DP World امارات متحده عربی اعطا شده، را حفظ کرده است. وضعیت موجود به ارث رسیده از سالهای پایانی اسد – فعلاً – همچنان پابرجاست. جریان کالا ادامه دارد و ماهیت مبهم توافقات موجود، فساد و شبکههای حمایتی را که به تقویت اقتدار داخلی الشرع کمک میکنند، ممکن میسازد، در حالی که روسیه پایگاههای نظامی کلیدی، قراردادهای استراتژیک و بدهیهای معوق سوریه را حفظ میکند. با این حال، علیرغم همگرایی منافع، این رابطه همچنان با بیاعتمادی و عدم اطمینان متقابل مشخص میشود که بسته به مسیر سیاسی سوریه ممکن است عمیقتر یا از هم گسیخته شود.
میانجیگری و اعمال نفوذ در یک کشور چندپاره
در طول جنگ، روسیه با طیف وسیعی از بازیگران فراتر از رژیم ارتباط برقرار کرد و در میانجیگری تنشهای منطقهای، به ویژه در جنوب و شمال شرقی، مشارکت داشت. این امر به روسیه اجازه داده است تا در چشمانداز چندپاره سوریه پس از اسد همچنان درگیر بماند و خود را در عرصههای کلیدی نفوذ جای دهد. این رویکرد به گونهای طراحی شده است که به مسکو انعطافپذیری لازم را برای هدایت پویاییهای در حال تغییر و حفظ منافع خود، صرف نظر از اینکه چه کسی در دمشق قدرت را در دست دارد، بدهد.
در ماههای اخیر، مسکو حضور نظامی خود را در فرودگاه قامشلی، واقع در شمال شرقی سوریه تحت کنترل نیروهای دموکراتیک سوریه به رهبری کردها، تقویت کرده است. این امر در بحبوحه خروج جزئی نیروهای آمریکایی، توقف مذاکرات بین نیروهای دموکراتیک سوریه و دمشق بر سر ادغام سیاسی و نظامی و تهدیدات مداوم ترکیه علیه نیروهای کرد رخ داده است. این موقعیت به روسیه فضایی برای میانجیگری بین دمشق، آنکارا و نیروهای دموکراتیک سوریه میدهد، ضمن اینکه در صورت تهدید نفوذش، میتواند روابط خود را با نیروهای کرد تقویت کند.
شرع، به نوبه خود، علاقه خود را به استقرار مجدد پلیس نظامی روسیه در جنوب سوریه برای کمک به مدیریت تنشها با اسرائیل ابراز کرده است. این یادآور نقش قبلی مسکو در زمان اسد است، زمانی که قرار بود نیروهای روسی مستقر در جنوب به عنوان یک حائل بین ایران و اسرائیل عمل کنند. اگرچه این امر تأثیر کمی در جلوگیری از حملات اسرائیل داشت، اما این استقرار به کاهش درگیری و مدیریت بحران محدود کمک کرد. این تحول در بحبوحه بنبست در مذاکرات تحت حمایت ایالات متحده بین سوریه و اسرائیل رخ میدهد، زیرا واشینگتن یا به مهار عملیات اسرائیل قادر نیست یا تمایلی به آن ندارد. در طول سال گذشته، اسرائیل زیرساختهای نظامی سوریه را از طریق حملات هوایی مداوم به طور قابل توجهی تضعیف کرده، در امتداد مرز جنوبی دست به تهاجم زده و حمایت خود را از جامعه دروزی در سویدا گسترش داده است.
اگر استقرار مجدد نیروها محقق شود، روسیه در جنوب، شمال شرقی و منطقه ساحلی سوریه حضور نظامی خواهد داشت. این سه منطقه از نظر استراتژیک آسیبپذیر هستند که دمشق در آنها فاقد اقتدار کامل است یا با چالشهای مداومی در اعمال کنترل مواجه است. جنوب به ویژه حساس است، زیرا راه را به دمشق باز میکند. در این زمینه، نیروهای روسی میتوانند یا به عنوان یک حائل تثبیتکننده یا در صورت وخامت روابط، به عنوان یک نقطه فشار پنهان عمل کنند. این پیکربندی، یک توازن قدرت نامتقارن را تقویت میکند که در آن اقتدار الشرع وابسته به مسکو خواهد بود.
منبع:اندیشکده روسی