به گزارش صد آنلاین ،ا مهتاب از دلایل جداییاش میگوید.
*چه مدتی است با هم زندگی میکنید؟
ما دخترعمه و پسردایی هستیم. در واقع از کودکی با هم بودیم ولی زندگی مشترک ما ۱۵ سال است.
*چطور شد تصمیم گرفتید با هم ازدواج کنید؟
من در آن سالها قصد نداشتم ازدواج کنم. وقتی رسول خواستگاری کرد، به نظرم موقعیت خوبی آمد، تصمیم گرفتم قبول کنم. آن موقع تازه دانشجو شده بودم.
*پس دوستش داشتی؟
بله ما همدیگر را دوست داشتیم که ازدواج کردیم.
*حالا چرا میخواهی جدا شوی؟
وقتی که ازدواج کردیم به تهران آمدیم و زندگی خوبی را شروع کردیم. اولش به خاطر تحصیل من آمدیم اما بعد ماندگار شدیم. چندسالی است که رسول میگوید میخواهد به شهرمان برگردد. من قبول نمیکنم. حالا خانه را ول کرده و رفته که مثلا من را وادار کنم برگردم. من هم میخواهم طلاق بگیرم
*چرا با شوهرت نرفتی؟
چون دخترانم در اینجا درس میخوانند. سرنوشت آنها تحت تاثیر قرار میگیرد. نمیشود که بگویم به من ربطی ندارد.
*راهی بجز طلاق نیست؟
رسول سه ماه است ول کرده و رفته پول هم نمیدهد. میگوید میخواهی زندگی کنی بیا اینجا. من هم نمیروم. راهی بجز طلاق وجود ندارد.
*بجههایت چه میگویند؟
آنها ناراحت هستند ولی در یک شهر کم امکانات نمیتوانند خوب درس بخوانند و تحصیل کنند. راه چاره ماندن در تهران است. رسول لجبازی میکند. من هم لجبازی میکنم و نمیروم./اعتماد آنلاین