به گزارش صد آنلاین ، این زن ماجرا را شرح داده است.
* چرا قصد جدایی داری؟
شوهرم مسألهای مهم را از من پنهان کرده است. او بچه دارد و فرزندش بیمار است اما این موضوع را به من نگفته بود.
*چطور متوجه نشدی شوهرت فرزند بیمار دارد؟
وقتی با من ازدواج کرد از همسرش جدا شده بود. من این موضوع را میدانستم قبول کرده بودم. قرار بود بچه پیش مادرش بماند اما اینکه بچه بیمار است و نیاز به مراقبتهای خاص دارد، را به من نگفته بود.
*بچه او چند ساله است ؟
۵ ساله. پسر شیرینی است.
*یعنی بچه را دیدهای؟
بله دیدهام اما نمیدانستم بیمار است تا اینکه مدتی شوهرم مرتب دیر به خانه میآمد و بالاخره فهمیدم فرزندش بیمار است و او باید همیشه مراقب پسرش باشد.
*واکنش تو چه بود؟
واقعا شوکه شدم. تا یک هفته گیج بودم. شوهرم نمیتواند برای زندگی با من وقت بگذارد و همیشه گرفتار فرزندش است. البته این را درک میکنم که آن کودک به مراقبت نیاز دارد.
*پس چرا میخواهی جدا شوی؟
چون شوهرم دروغ گفت. او گفته بود پسرش پیش همسر سابقش میماند و در زندگی ما نقشی ندارد. به خودش هم گفتم که برای دروغش جدا میشوم.
*چرا چنین دروغی گفته است؟
گفت میترسیده من قبول نکنم با او ازدواج کنم .
*چطور با هم آشنا شدید؟
در یک سفر گروهی آشنا شدیم.
*تحصیلاتت چیست ؟
لیسانس دارم.
*در طلاق جدی هستی؟
این ازدواج دوم من بود. میخواستم زندگی خوبی برای خودم بسازم ولی نشد. برایم سخت است دوباره شکست را قبول کنم اما این کار را میکنم تا راحت زندگی کنم./اعتماد آنلاین