این زن از زندگیاش میگوید.
*چه مدتی با شوهرت زندگی کردی؟
ما ۱۳ سال زن و شوهر بودیم.
*چرا تصمیم گرفتید جدا شوید؟
ما در این مدت خیلی با هم درگیری و دعوا داشتیم. چارهای وجود ندارد مجبوریم جدا شویم.
*بچه هم دارید؟
بله یک دختر داریم.
*شغل شوهرت چیست؟
شوهرم فلافلی دارد.
*خودت هم شغل داری؟
وقتی ازدواج کردم دیپلمه بودم ولی بعد درس خواندم و دانشگاه رفتم. در این مدت که دانشگاه رفتم کار دانشجویی هم پیدا کردم و حالا هم شغل خوبی به من پیشنهاد شده است.
*چرا بعد از این همه سال تصمیم گرفتی جدا شوی؟
چون میخواهم زندگی که دوست دارم تشکیل دهم. شوهرم هیچ درکی از من ندارد. او با من با تحقیر برخورد میکند.
*دخترت چه میشود؟
تصمیم گرفته با پدرش زندگی کند. من هم مخالفتی ندارم.
*خانوادهات چه میگویند؟
آنها در جریان زندگی من هستند و مخالف جدایی هستند ولی تصمیم خودم را گرفتم. من میخواهم به دنبال آرزوهایم بروم.
*مگر با داشتن شوهر نمیشود آرزو برآورده کرد؟
با شوهری که درکی از من ندارد نمیتوانم کاری بکنم .من میخواهم به آرزوهایم برسم./اعتماد آنلاین