به گزارش صد آنلاین ،سرکرده یک باند سرقت مسلحانه که به منازل شهروندان اهوازی دستبرد می زدند، در حالی با رصدهای اطلاعاتی کارآگاهان پلیس آگاهی خراسان رضوی در مشهد دستگیر شد که به زندگی مخفیانه خود در یکی از سوئیت های اجاره ای هسته مرکزی شهر ادامه می داد.
خودت را معرفی می کنی؟
بله «امید –ب» هستم.
درس هم خوانده ای؟
تا کلاس اول راهنمایی تحصیل کردم.
اهل کجایی؟
در اهواز به دنیا آمدم.
چندساله هستی ؟
متولد ۱۳۷۵ هستم.
چندخواهر و برادر داری؟
۳ برادر و ۲ خواهر دارم که همه آن ها ازدواج کرده اند.
پدرت چه شغلی دارد؟
پدرم مکانیک خودرو بود اما در سال ۱۳۹۰ از دنیا رفت.
متاهلی؟
بله! یک دختر و یک پسر هم دارم.
با همسرت چگونه آشنا شدی؟
ازدواج فامیلی داشتیم، همسرم دختردایی ام است.
عاشق شدی؟
نه! من روی حرف مادرم حرف نمی زنم. وقتی دختر برادرش را برای من در نظر گرفت، من هم سکوت کردم.
یعنی دختر دیگری را دوست داشتی؟
بله! به دختر یکی دیگر از بستگانم علاقه مند بودم ولی مادرم صلاح ندانست که با او ازدواج کنم!
این خالکوبی شمع وغیره که روی دستانت خودنمایی می کند به همین خاطر است؟
بله! آن زمان عاشق آن دختر بودم ولی بازهم می گویم من هیچ وقت حرف مادرم را دو تا نمی کنم!
چه سالی ازدواج کردی؟
فکر کنم ۹۶ عقد کردیم و ۹۷ هم بعد از یک سال نامزدی، زندگی مشترکمان شروع شد.
فرزندانت چند ساله هستند؟
دخترم ۳ ساله است و پسرم ۵ سال دارد.
بعد از ترک تحصیل چه کارمی کردی؟
چون پدرم مکانیک بود من و برادرانم نیز وارد همین شغل شدیم ولی من علاقه ای به تعمیر خودرو نداشتم. به همین دلیل هم به خرید و فروش خودرو روآوردم.
بیشتر توضیح می دهی؟
من از همان دوران کودکی علاقه عجیبی به خودرو داشتم. در واقع عاشق خودرو بودم. وقتی ترک تحصیل کردم به جست وجو در سایت های واسطه گر پرداختم و خودروهای تصادفی و دارای نقص فنی را می خریدم، دستی به رویش می کشیدم و زمانی که شیک و بی نقص می شد آن را در همان سایت های واسطه گر می فروختم. درآمد بدی هم نداشتم.
سیگار هم می کشی؟
نه! اهل هیچ دودی نیستم.
سربازی هم رفتی؟
نه! به خاطر کفالت مادرم معاف شدم.
سابقه کیفری هم داری؟
بله!
چه شد که درگیر ماجرای سرقت های مسلحانه شدی؟
دوستانم مرا درگیر این موضوع کردند.آن ها بالای ۵۰ فقره سابقه سرقت دارند.
چرا به مشهد فرارکردی؟
وقتی یکی از دوستانم به نام «محمد-ح»توسط کارآگاهان پلیس آگاهی اهواز دستگیر شد، من درصدد شناسایی شاکیان او بودم که بتوانم رضایت آن ها را بگیرم ولی فهمیدم که او همدستی مرا هم اعتراف کرده است.
چگونه این موضوع را متوجه شدی؟
حدود یک ماه از دستگیری دوستم می گذشت که روزی از زندان با من تماس گرفت و به طور رمز آلودی به من فهماند که مرا اعتراف کرده است. به همین دلیل تاکید کرد تا فرارکنم. چون معتقد بود اگر فرارنکنم ممکن است من هم موارد دیگری را لو بدهم وپرونده او سنگین تر شود.
درمشهد چه می کردی؟
زندگی مخفیانه داشتم. در سوئیت های اجاره ای زندگی می کردم تا شناسایی نشوم.
هزینه زندگی را چگونه تامین می کردی؟
من با خودروی پژو وبه همراه خانواده ام به مشهد گریخته بودم و با همین خودرو در تاکسی اینترنتی مشغول کار بودم.
طبق تحقیقات پلیس قصد داشتی سرقت های مسلحانه را در مشهد ادامه بدهی؟
نه! چنین قصدی نداشتم.
پشیمانی؟
خیلی! در واقع به خاطر «هیچ» آینده خودم و خانواده ام را تباه کردم. کاش دیگرانی که در این مسیر قرارمی گیرند، این حرف ها را درک کنند.
فکر می کردی پلیس را خواب ،بالای سر خودت ببینی؟
اصلا ! از کارآگاهان پلیس خراسان رضوی خیلی شنیده بودم اما هیچ وقت تصور نمی کردم این گونه مرا غافلگیر کنند./رکنا