به گزارش صد آنلاین ،چندروز قبل آخرین جلسه محاکمه عامل ۳ جنایت هولناک در شعبه پنجم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی به ریاست قاضی «محمدشجاع پورفدکی» و مستشاری قاضی «جوادآسیان یزد»برگزار شد. در آغاز جلسه که صاحبان خون و وکلای مدافع حضور داشتند،پس از توصیه رئیس دادگاه به حفظ نظم و آرامش،اتهامات ارتکاب ۳ قتل عمدی(مرد افغانستانی و مادر و دختر۳ ساله)آدم ربایی ،سرقت مقرون به آزار و مخفی کردن جسد به «حمید-ک»(متهم۳۷ ساله)تفهیم شد وسپس برای دفاع از خود در حالی مقابل میز عدالت قرارگرفت که صاحبان خون تقاضای صدور حکم قصاص کردند و مدعی شدند متهم نه تنها از ارتکاب جنایت ها پشیمان نشده، بلکه به دنبال قتل های بیشتر نیز بود که اگر دستگیر نمی شد شاید دست به جنایت های دیگری هم می زد!
در همین حال متهم جوان با خونسردی در برابر قضات باتجربه دادگاه ایستاد و در پاسخ به سوال درباره چگونگی قتل زن جوان و دختر ۳ساله وی گفت:آن قتل را در اواخر اسفند سال ۹۳ انجام دادم. آن زمان تازه ازدواج کرده و نامزد بودم ولی پولی نداشتم به همین خاطر با مشکلات مالی دست وپنجه نرم می کردم، این بود که به قصد سرقت اموال مردم ،صبح زود از خانه بیرون آمدم. درنظرم بود که منازل خالی از سکنه را پیدا کنم که کسی در خانه نباشد یا افراد خانه در خواب باشند که متوجه حضور من نشوند! با این تصور به خیابان خواجه ربیع رفتم و زمانی که مردی صبح زود برای رفتن سرکار از خانه خارج شد من هم از روی تیر برق و از پشت بام به داخل منزل رفتم . مشغول جمع آوری لوازم و تلویزیون بودم که ناگهان زن جوان از خواب بیدار شد و سر وصدا کرد . در این هنگام کاردی را که به همراه داشتم بیرون کشیدم و او را روی تخت انداختم سپس ضربات متعدد کارد را بر پیکرش فرود آوردم تا ساکت شد ولی در همین لحظه ،دختر ۳ ساله او که در کنارش خواب بود چشمانش را باز کرد . از ترس این که مرا شناسایی کند او را هم با روسری خفه کردم و بعد هم مقداری مایع ظرفشویی را روی دست زن جوان ریختم که بتوانم النگوهایش را به راحتی خارج کنم.سپس با برداشتن گوشی نوکیا و طلاها از آن جا فرارکردم و آن ها را به یک طلافروشی فروختم.
متهم مذکور درباره ماجرای سومین قتل خود نیز گفت:مرد افغانستانی را حدود ۹سال بعد از این ماجرا به قتل رساندم. مهر سال ۱۴۰۲ بود که به این نتیجه رسیدم که افغانستانی ها فرصت های شغلی را از ما گرفته اند. به هرکجا برای کار می رفتم یک افغانستانی درآن جا مشغول بود و ما نمی توانستیم کاری برای خودمان پیدا کنیم. به همین دلیل درصدد برآمدم تا به هر مقداری که بتوانم آن ها را سربه نیست کنم!
با این تصور به سرگذر کارگرانی رفتم که آن جا افغانستانی ها منتظر رفتن به سرکار بودند . مرد افغانستانی را به بهانه کارگری به باغ انگور پدربزرگم در اطراف شهرک مهرگان کشاندم و از پشت سر با کلوخ (سنگ)به سرش کوبیدم .سپس جسد او را درون اتاقک مخروبه ای که سقف نداشت زیرتکه ای ایزوگام و سنگ و آجر پنهان کردم.بعد هم دوباره به بیمارستان روان پزشکی رفتم و درآن جا خودم را بستری کردم تا این که پلیس به سراغم آمد و مرا دستگیر کردند.
درحالی که متهم سعی داشت خود را در ارتکاب جنایت ها مسلوب الاراده(بدون اراده)نشان دهد اما وقتی با پرسش های هوشمندانه قضات باتجربه دادگاه روبه رو شد که اگر اراده ای از خودت نداشتی پس چگونه راه فرار را پیدا کردی؟چرا از تیر برق پایین آمدی و خودت را از پشت بام رها نکردی؟یا چگونه موفق شدی با ریختن مایع ظرفشویی النگوها را از دست مقتول خارج کنی و … چنان او را در تنگنای مخمصه ای خودخواسته انداختند که متهم فقط حیرت زده و شوک گونه به قضات دادگاه می نگریست و جز سکوت پاسخ دیگری نداشت!
محاکمه درحالی به پایان رسید و قضات شعبه پنجم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی برای صدور رای وارد شور شدند که اهالی منطقه خواجه ربیع هنگام بازسازی صحنه جنایت مادر و دختر خردسال و در گفت و گو با خبرنگار ارشد روزنامه خراسان،تقاضای صدور حکم قصاص نفس در ملأعام را داشتند تا درس عبرتی برای دیگر جانیان شود./روزنامه خراسان