آخرین اخبار
۰۱ مرداد ۱۴۰۴ - ۰۸:۵۲

شب‌های تاریک پاتوق خلافکاران

شب‌های تاریک پاتوق خلافکاران
بازدید:۳۴۵
صد آنلاین | جوان ۲۹ ساله‌ای که پس از سال‌ها اعتیاد، طلاق و بیکاری به سرقت روی آورده بود، در پاتوق خلافکاران دستگیر شد و اکنون با اظهار پشیمانی از گذشته تلخ خود، در انتظار رسیدگی قضایی است.
کد خبر : ۱۷۷۰۹۷

 به گزارش صد آنلاین ، جوان ۲۹ ساله ای که به اتهام سرقت در پاتوق خلافکاران دستگیر شده است، درباره سرگذشت خود به کارشناس اجتماعی کلانتری شهید نواب صفوی مشهد گفت: ۱۰ ساله بودم که مادرم به خاطر بیماری کلیوی از دنیا رفت و پدرم تک و تنها همه ما را بزرگ کرد. من که برخلاف دیگرخواهر و برادرانم به درس و مدرسه علاقه ای نداشتم، در مقطع راهنمایی ترک تحصیل کردم و به کوچه گردی روی آوردم.

پدرم کارگر یک فروشگاه بزرگ پخش محصولات کشاورزی بودکه بازنشسته شد. خواهرها و برادرهایم همه ادامه تحصیل دادند و به جایی رسیدند و ازدواج کردند. اما من از همان دوران کودکی بسیار بازیگوش و اهل رفیق بازی بودم. وقتی مادرم فوت کرد، غم بزرگی روی سینه ام نشست چون ته تغاری خانواده بودم. اطرافیانم خیلی به من توجه می کردند. در واقع پسری لوس و نُنر بودم که با رفتن مادرم انگار بی کس شدم و به یک باره از مرکز توجه دیگران بیرون افتادم. با این که پدرم مرد خوبی بود و به من توجه می‌کرد اما نمی توانست جای مادرم را بگیرد.دراین شرایط هر روزدرکوچه و خیابان با بچه های همسایه بازی می‌کردم و بی خیال روزگار بودم .

خلاصه بعد از این که همه خواهران و برادرانم سروسامان گرفتند پدرم با خانم جوانی ازدواج کردتا تنها نباشد. آن زمان من ۱۶ ساله بودم و در اوج هیجان های دوران بلوغ قرارداشتم. همسر پدرم زن خوبی بود اما من همچنان داغدار مادرم بودم و نمی توانستم او را به جای مادرم بپذیرم .به خاطر فشار روحی روانی وکمبود مهرو محبت مادری و همچنین خلأ عاطفی که داشتم با تعارف یکی از دوستانم به استعمال سیگار روی آوردم. به این ترتیب تباهی و اعتیاد من شروع شد .۲۰ سالم بود که «شیشه» و «بنگ» هم می کشیدم. پدرم چندین بار مرا به مرکزترک اعتیاد فرستاد اما پس از گذشت چند ماه از پاک بودن، مجدد شروع به کشیدن مواد می کردم . قدرت تصمیم گیری خودم را از دست داده بودم فکرم درست کار نمی‌کرد اصلا نمی‌دانستم چه کار می کنم. هنوز با فراق مادرم کنار نیامده بودم و پدرم نیزدیگر ازعهده من برنمی آمد... بنده خدا عاصی شده بود ...

یک روز که به خانه برگشتم دختر جوانی از اقوام همسرجدید پدرم را دیدم که درمنزل ما مهمان بودند. درآن مهمانی وقتی نگاهم به نگاه او افتاد درلحظه عاشقش شدم. به پدرم گفتم برایم «رحیمه» را خواستگاری کند. از من قول گرفت ترک کنم و سرکار بروم تا دستم درون جیب خودم باشد بعد.

خلاصه تنها انگیزه من برای ترک موادمخدرصنعتی در۲۱ سالگی فقط رسیدن به «رحیمه» بود. دوباره راهی مرکز ترک اعتیاد شدم و بعد ازآن درکلاس های مخصوص معتادان شرکت کردم و پاک شدم. از طریق پدرم در همان جایی که او سابق کار می کرد، به عنوان نگهبان مشغول به کار شدم. چند ماه بعد به خواستگاری رفتیم و مراسم عقدکنان برگزار شد. روزهای خیلی خوبی داشتیم پر از عشق و محبت و دوستی ....

یک سال از دوران نامزدی ام گذشته بود که شبی در نوبت نگهبانی، دست یکی از نگهبانان سیگار دیدم. شیطان گولم زد و وسوسه شدم. وجدانم از درون نهیب می زد تو ترک کردی اما دوباره شروع به مصرف مواد کردم. دیرتر به خانه برمی‌گشتم تا اثرش از بین برود ولی عصبی و بدخلق می شدم .دیگر به «رحیمه» توجه نمی کردم و او را اصلا نمی دیدم ...تا این که بعد از گذشت یک سال از این ماجرا پدرش متوجه اعتیادم شد و تقاضای طلاق را در دادگاه مطرح کرد. این گونه بود که من و همسرم در دوران عقد به دلیل اعتیاد شدید ازهم جدا شدیم.

آن موقع داغ بودم و چیزی نمی فهمیدم اما بعد ازرفتن «رحیمه» دوباره دنیا دربرابرم تیره و تار شد. مدتی بعد ازکارهم اخراج شدم و ازپاتوق دوستان ناباب سردرآوردم. کم کم به سرقت هم آلوده شدم و در واقع شغلم دستبرد به اموال مردم شده بود. در یک شب تاریک که همه دوستان در یک پاتوق جمع شده بودیم و برای سرقت از یک مکان نقشه می کشیدیم، ناگهان نیروهای گشت کلانتری نواب صفوی از راه رسیدند و همه ما را دستگیر کردند. الان هم پشیمان از اعمال و رفتار مجرمانه خود هستم، اما ای کاش ...

با دستور سرهنگ علی ابراهیمیان(رئیس کلانتری نواب صفوی مشهد ) تحقیقات افسران دایره تجسس برای ریشه یابی سرقت های این متهم جوان و همدستانش آغازشد./ رکنا

اشتراک گذاری:
گزارش خطا
ارسال نظر
تازه‌ها
پربیننده‌ها پربحث‌ها