به گزارش صد آنلاین ، زن جوان برای از روزهای سخت زندگی میگوید.
*چه مدتی است ازدواج کردهای؟
۱۲ سال قبل شوهر کردم. فکر میکردم خوشبخت میشوم اما اصلا نتوانستم رنگ خوشبختی را ببینم.
*چرا تصوراتت درست نبود؟
من برای اینکه بتوانم زندگی خوبی داشته باشم، هر کاری کردم. حتی چندین بار روی خطاهای شوهرم چشمپوشی کردم.
*مگر شوهرت چه کرده بود؟
او سه بار به من خیانت کرد. من دو بار او را بخشیدم و بار سوم دیگر نتوانستم این کار را بکنم. بنابراین تصمیم گرفتم طلاق بگیرم.
*بچه دارید؟
بله ما دو پسر داریم من به خاطر پسرهایم تصمیم به بخشش گرفته بودم. هر دو بار هم سعی کردم انتقاداتی را که شوهرم از من میکند، جدی بگیرم و برطرف کنم تا شوهرم در زندگی مشترک بماند.
*چطور متوجه خیانت شدی؟
وقتهایی که با زن دیگری رابطه داشت، سعی میکرد به من خیلی محبت کند.این کارش برایم نشانه بود. چون عذاب وجدان میگرفت، سعی میکرد از این راه خودش را آرام کند.
*حالا که قصد جدایی داری، همسرت چه نظری دارد؟
او به من می گوید باز هم ببخشمش و قول میدهد این کار را نکند اما من قبول نکردم.
*چرا قبول نکردی؟
چون میدانم دروغ میگوید و باز هم خیانت خواهد کرد. او هر بار به من احساس ناکافی و ناکامل بودن میدهد. من هر بار که مورد خیانت قرار گرفتم تا مدتها تحت نظر دکتر بودم. نمیخواهم دیگر این حس را تجربه کنم.
*بچههایت چه میگویند؟
مسلما ناراحت هستند اما برای خودشان هم بهتر است که با مادری زندگی کنند که برای خودش ارزش قاپل باشد.
*بعد از جدایی چه میکنی؟
من خانهای اجاره کردم. چون کار میکنم، میتوانم اجاره خانه بدهم. اگر نتوانم اجازه بده به شهرستان میروم و در ملک پدریام زندگی می کنم تا بتوانم دوباره سر پا شوم./ اعتماد آنلاین