به گزارش صد آنلاین، ۱۵ ساله بودم که مفهوم ازدواج را هنوز به درستی درک نمیکردم که خودم را پای سفره عقد مردی دیدم که ۲۰ سال ازمن بزرگتر بود ازدواج با مردی که هیج کدام از خواسته هایم چندان برایش اهمیت نداشت.
پدرم ازترس اینکه من درخانه بمانم و هیچ خواستگاری نداشته باشم با اولین خواستگار که هیچ درکی ازهم نداشتیم مرا وادار به ازدواج با او کرد.
مادم رهم درکنار پدر میگفت بعد از ازدواج همه چیزدرست میشود وبه زور لباس عروسی را بر تن من کردند. من وفریدون هیچ ربطی بهم نداشتیم من دختری هیجانی وسرشار از احساسات بودم، اما او کاملا خشن و درون گرا بود...
من دوست داشتم حرف بزنم وکسی به حرفهایم گوش بدهد او تنهایی به سفرهای خارجه میرفت ومن تنها درخانه میماندم تا اینکه بچه هایم یکی پس ازدیگری به دنیا آمدند فکر میکردم اوضاع بهتر شود، اما هر روز بدتر بدتر میشد. ۲۱سال از عمرم زیر یک سقف با این مرد گذشت تا اینکه دیگر تصمیم خودم را گرفتم تا یکباربرای همیشه از او جدا شوم. این تصمیم با سه فرزند برایم خیلی، سخت بود ولی دیگر چارهای نداشتم رفتارهای خودخواهانه همسرم هرروز بیشترو بیشتر میشد. در این مدت هم پدرومادرم در یک تصادف رانندگی جان باختند و من تنهاتر از همیشه سیاه پوش شدم.
فریدون مانع طلاق بود و دلش بیشتر به من میسوخت، اما من دیگر تصمیمام را گرفته بودم تا اینکه این تصمیم به سرانجام خودش رسید و من خوشحال از این جدایی تصمیم گرفتم کار کنم و سه فرزندم را تحت سرپرستی خودم بزرگ کنم.
فریدون آنقدر بی مسئولیت بود که بدون هیچ احساس پدرانه سرپرستی آنها را به من واگذار کرد.
برای تامین مخارج آنها باید کار میکردم با کمک یکی از آشنایان در یک کارگاه تولیدی کار پیدا کردم.
چند ماهی نگذشته بود که پسر جوانی با قدی بلند که مسئولیت باربری آنجا را برعهده داشت پس از ارتباطهای کاری که باهم داشتیم از من خواستگاری کرد.
من هم قبول کردم قبل از مراسم عقد بود که متوجه شدم این آقا ۱۶سال از من کوچکتر است اعتراض کردم و میخواستم عقدمان بهم بخورد، اما او با جملات محبت آمیز مانع این کار شد و ما زندگی عاشقانههای را شروع کردیم.
در مدت کوتاهی من پی به خیانت میلاد بردم و متوجه شدم او با زنان زیادی رابطه دارد.
وقتی خواستار طلاق شدم او بازهم با زبان بازی مرا منصرف کرد بعد ازمدت کوتاهی من باردار شدم.
دراین مدت درگیریهای زیادی با میلاد داشتم تا جایی که او دراین شرایط مرا به شدت کتک زد چند روزی به زایمانام نمانده بود ولی بازهم بامیانجگیری این ماجرارا هم نادیده گرفتم.
بعد ازدنیا آمدن دخترم ابن بار خانواده میلاد آتش دعوای مارا به راه انداختند مادر میلاد که دلخوری زیادی آزمون داشت و تقریبا باهم هم سن بودیم مدعی، بود که من پسرش را سحرو جادو کردم تا با او ازدواج کنم.
درگیریهای ما بالا گرفت تا جایی که میلاد ازخانه بیرون زد و دو ماه از رفتنش میگذشت که دیگر من درخواست طلاق دادم. خانه را جابه جا کردم.
من حالا چهار فرزند دارم با کلی خواسته و توقع که دیگر با این روحیهای که دارم نه توانایی پاسخ به آنها رادارم و نه از پس خودم درمی آیم.
نگاه کارشناسی
فهیمه محمدیان کارشناس ارشد روانشناسی
دغدغه آدمها به سن و سالی که در آن متولد شدهاند ربط دارد. کسی که در دهه ۵۰ به دنیا آمده باشد، مطمئنا خلقیات و دغدغههای متفاوتی با کسی که در دهه ۷۰ باشددارد. اما شباهت میان دو طرف میتواند میزان رضایتمندی را در روابط طولانیمدت پیشبینی کند. درحالیکه همهی زوجها گاهی اوقات در مورد علایق مشترک و اولویتهایشان باهم بحث میکنند، اما زوجهای دارای اختلاف سنی زیاد معمولا این مسئله را بیشتر از بقیه تجربه میکنند.
سن ممکن است فقط یک عدد باشد یا میتواند به عاملی تبدیل شود که باعث ایجاد تفاوتهای فاحش در نحوه گذراندن اوقات فراغت، چگونگی صرف پول یا تصمیمات دیگر میشود.
هدف زندگی افراد، راه آنها را برای ادامه مسیرشان مشخص میکند. کیفیت زندگی افراد هم همسو با تصمیماتیست که میگیرند. خیلی سخت است که یکی از طرفین رابطه به اهداف کوتاهمدت فکر کند، اما طرف دیگر اهداف بلندمدت داشته باشد.
چنین اهداف ناهماهنگی در یک رابطه، به روابط دارای اختلاف سنی محدود نمیشود، بااینحال برخی از عوامل مربوط به سن میتوانند در تعیین اهداف نقش داشته باشند. یک نظرسنجی از بزرگسالان مجرد آمریکایی نشان داد که ۳۳ درصد از افراد ۱۸ تا ۲۴ ساله، دلیل اصلی ازدواج نکردنشان را «نداشتن آمادگی برای ازدواجر بیشازحد جوان بودن» اعلام کردند، درحالیکه فقط ۱۱ درصد از افرد بالای ۳۵ سال، همین دلایل را برای مجردماندنشان برشمردند.
به عقیده بسیاری از صاحب نظران در ازدواجهای زودهنگام، چون زوجین به بلوغ اجتماعی، فکری، شخصیتی و… نرسیدن، احتمال طلاق افزایش پیدا میکنه. البته عکس این هم برای افرادی که دیر ازدواج میکنن، امکان داره. در واقع، افرادی که ازدواج را به سنهای بالاتر موکول میکنن، با کاهش شرکای بالقوه روبهرو میشن. وضعیتی که ممکنه احتمال تشکیل زندگی با افراد غلط رو افزایش بده. به عبارت دیگه، ازدواج “خیلی دیر” هم ممکنه خطر داشتن یک رابطه آشفته رو بالا ببره. میتونیم بگیم زوجهایی که در اواسط بیست سالگی ازدواج میکنن، بهترین کار رو میکنن، چون این سن ازدواج زمانیه که شما کیفیت و ثبات رو با هم ترکیب میکنید و میدونید از زندگی چی میخواید. پس بهترین سن ازدواج برای بیشتر افراد همون موقع است.
در نهایت ممکنه بهترین سن ازدواج برای هر شخصی با دیگری متفاوت باشه. اما به طور کلی میشه گفت فردی که میخود ازدواج کنه در هر سنی که باشه باید به این موارد دست پیدا کرده باشه: ثبات اقتصادی، احساس مسئولیت پذیری، بلوغ و آمادگی فکری.
هیچکس دیگهای به جز خودتون نمیتونه مشخص کنه که آیا به سن ازدواج رسیدین یا خیر؟
در این پرونده خانم در ازدواج اولش با ۱۵سال اختلاف با همسرش ازدواج میکند بعد لز ۲۱سال به خاطر عدن درک متقابل ازهمدیگر جدا میشوند ودقیقا در ازدواح بعدی هم همان اشتباه را مرتکب میشود زنی که ۴۶سال سن دارد با پسری ازدواج میکند که ۱۶سال از او کوچکتر است این نوع ازدواجهای عجولانه سرانجام خوشی در بر نداردالبته ما معتقدیم هیچ خط کشی سنی برای ازدواج ایده آل وجود نداره، اما تحقیقات در پرونده هاما را به این نتیجه سوق میدهد. /رکنا