این تحلیلگر اسرائیلی افزود، زمانی «آندره امالریک» شخصیت مخالفت شوروی سابق یک مورخ جوان در دانشگاه مسکو بود، کتاب جنجالی خود تحت عنوان "آیا اتحاد جماهیر شوروی تا سال 1984 باقی خواهد ماند؟" را منتشر کرد، این کتاب در سال 1970 منتشر شد و پیش بینی او امری خیالپردازانه توصیف شد، اما این فرد سقوط امپراطوری سرخ را پیش بینی کرده بود و فقط 7 سال در تاریخ این تحول اشتباه کرد.
امروز اسرائیل 2025 هم چیزی شبیه به آنچه امالریک از پیش بینی کرده بود را روبروی خود میبینیم ضربه شدیدی را در شکم خود دریافت کردهایم، جنگی طولانی، خسته کننده و فرسایشی همانند کاری که رهبران بی تدبیر شوروی انجام داده و تمام منابع دولت شوروی و مشروعیتش را در خود بلعید، این در حالی است که ساختار اطلاعاتی شوروی جنگ با چین را به جای گرفتار شدن در باتلاق افغانستان پیش بینی کرده بود، دقیقا مشابه ارزیابیهای اطلاعاتی اسرائیل که حمله از شمال را به جای جنگ در جنوب پیش بینی کرده بود.
این تحلیلگر صهیونیست در ادامه مقاله خود به فرمایشات رهبر معظم انقلاب اسلامی استناد کرده و مینویسد، هر چه میگذرد این پرسش ذهن افراد را به خود مشغول میکند که آیا حق با رهبر ایران است که پیش بینی کرده است اسرائیل سال 2040 را نخواهد دید و شرایط به این شکل پیش خواهد رفت.
به هر شکل اتحاد جماهیر شوروی هم با جنگ جهانی هستهای دچار فروپاشی نشد بلکه از درون از هم گسیخت.
هیچ راه حلی هم برای از هم گسیختگی داخلی وجود ندارد نه میتوان لایههایی از سامانههای پدافندی برایش ایجاد کرد و نه با حملات دور برد به جنگ آن رفت.
شاید برخی بگویند که بعد از بیست ماه از جنگ، شرایط پایداری اسرائیل هویدا شده است، شیکل با ثبات، بیکاری در سطح پایین و سواحل و رستورانهای تلآویو مملو از مراجعه کننده باشد، قتل عام و گرسنگی در غزه هم فقط در رسانههای بین المللی منتشر میشود و چندان ارتباطی به جریان غالب اسرائیل ندارد، تنها شکوه و شکایت این جریان هم بالا بودن قیمت بلیتهای پروازهای خارجی است.
با این حال اگر به شکل بهتری به اوضاع نگاه کنیم، علامتهای واضحی از فروپاشی(رژیم صهیونیستی) را میتوان دید، جرم و جنایت گسترش یافته، چند دستگی داخلی شدت گرفته و ناامیدی هم پررنگ تر شده است.
تکیه بر آمریکا به شکل صد در صدی شده است به نحوی که حتی جریان چپ اسرائیل هم رئیس جمهور نامتوازن آمریکا را فرشته صلح میداند، دقیقا همانطور که جریان راستگرا هم به طور کامل به او دل بسته است.
برای مقابله با نگرانیهای روز افزون عمومی، سران اسرائیل رفتارهایی بی ارتباط با واقعیتهای موجود از خود نشان میدهند، نخست وزیر هم فقط سعی میکند تا نظریههای توطئه را در رابطه با تهاجم حماس منتشر کند و به شدت میکوشد تا مخالفانش را خیانتکار توصیف و از این طریق از زیر بار مسئولیت شکست 7 اکتبر فرار کند.
با این حال تصور نمیشود نتانیاهو در این رویکرد خود راه به جایی ببرد، زیرا حتی اگر تمام رهبران حماس کشته شوند، تمام غزه تخریب شود و او به هر شکل ممکن در قدرت باقی بماند باز هم در اسرائیل همه او را به عنوان رهبری که اسرائیل را به لبه فروپاشی برده به یاد خواهند آورد، و در جهان هم او را رهبر قتل عامهای دسته جمعی با سندرم فرار از مسئولیت شناخته میشود.
فرد گرایی که نتانیاهو سعی در نهادینه کردن آن به عنوان جایگزین نهادهای رسمی است انزوای اسرائیل را بیشتر کرده و نگرانی از دشمنان خیالی را جایگزین توجه به دشمنان واقعی کند.
امروز ساختار سیاسی حاکم بر اسرائیل در حال تعمیق چند دستگی داخلی است و این کار را جایگزین تلاش برای خارج کردن اسرائیل از زیر آوار کودتای قضایی و جنگ ابدی کرده است.نتانیاهو هم نه میخواهد و نه میتواند راه حلی در این رابطه ارائه بدهد./تسنیم