به گزارش صد آنلاین،در اولین روز از خردادماه سال جاری، مأموران یکی از کلانتریهای تهران با بازپرس کشیک قتل تماس گرفتند و از مرگ مشکوک مردی ۶۰ ساله خبر دادند. این گزارش، سرآغاز پروندهای جنایی شد که در ادامه، ابعاد پیچیدهای از روابط خانوادگی و انگیزههای پنهان را آشکار کرد.
بازپرس ویژه قتل، بلافاصله پس از دریافت این خبر، دستور اعزام تیمهای بررسی صحنه جرم را صادر کرد و خود نیز به همراه تیمی از کارآگاهان به محل حادثه در یکی از محلههای تهران رفت. آنچه در محل حادثه انتظار مأموران را میکشید، صحنهای غرق در خون بود؛ جسد مردی میانسال روی زمین افتاده که با ضربات متعدد چاقو به قتل رسیده بود.
بر اساس گزارش اولیه، مقتول که حجت نام داشت، جلوی در خانهاش غرق در خون، پیدا شده بود. خانواده حجت در جریان تحقیقات اولیه به مأموران توضیح دادند خانه او اینجا است اما عملا ساکن یکی از شهرستانها بود و بهندرت برای دیدار با خانواده به تهران میآمد. به گفته آنها، شب حادثه، زمانی که زنگ در به صدا درآمد، یکی از اعضای خانواده در را باز کرد و با بدن خونآلود حجت مواجه شد. خانواده مدعی شدند که حجت احتمالاً قربانی خفتگیرانی شده و به دلیل مقاومت در برابر سارقان، با ضربات چاقو به قتل رسیده است. این روایت در نگاه اول منطقی به نظر میرسید، اما برای کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی، این ادعا چندان قابلقبول نبود.
تحقیقات اولیه کارآگاهان، شک و تردیدهایی را در مورد روایت خانواده برانگیخت. بررسیهای دقیقتر نشان داد که هیچ نشانهای از سرقت در صحنه جرم وجود ندارد؛ نه کیف پول مقتول گم شده بود و نه وسایل شخصی او دستخورده به نظر میرسید. این موضوع، فرضیه خفتگیری را به شدت زیر سؤال برد. در ادامه، کارآگاهان سراغ دوربینهای مداربسته اطراف محل حادثه رفتند. تصاویر ضبطشده و تحقیقات میدانی در محله نشان داد که هیچگونه درگیری یا نزاعی در خیابان رخ نداده است. این شواهد، کارآگاهان را به این نتیجه رساند که قتل احتمالاً در محیطی خصوصیتر، شاید حتی در داخل خانه، رخ داده باشد.
با کنار هم قرار دادن این سرنخها، فرضیه جنایت خانوادگی قوت گرفت. کارآگاهان با دقت بیشتری به بررسی روابط خانوادگی مقتول پرداختند و در نهایت، پسر جوان خانواده بهعنوان مظنون اصلی پرونده مورد توجه قرار گرفت. او که در ابتدا هرگونه دخالت در قتل پدر را انکار میکرد، پس از بازجوییهای مستمر و مواجهه با شواهد غیرقابلانکار، لب به اعتراف گشود. این اعتراف، پرده از انگیزهای شخصی و کینهای قدیمی برداشت.پئذ
پسر جوان که پس از ۱۸ روز لب به اعتراف گشود در اظهارات خود گفت: «پدرم مدتها بود که ما را ترک کرده بود. او به شهرستان رفته و آنجا برای خودش زندگی جدیدی ساخته بود. هر چند وقت یکبار به خانه میآمد، اما این دیدارها برای من و خانوادهام چیزی جز درد و رنج به همراه نداشت. احساس میکردم او ما را فراموش کرده و هیچ اهمیتی به ما نمیدهد.»
او ادامه داد: «روز حادثه، وقتی خواهرم به من خبر داد که پدرم به خانه برمیگردد، خشم تمام وجودم را گرفت. زمانی که او کلید را در قفل چرخاند تا وارد خانه شود، دیگر نتوانستم خودم را کنترل کنم. چاقو را برداشتم و به او حمله کردم.»
این اعترافات، زوایای تاریک روابط خانوادگی را روشن کرد، هرچند به نظر میرسید که سالها دوری و بیتوجهی پدر، کینهای عمیق در دل پسر جوان کاشته بود که در نهایت به فاجعهای خونین منجر شد، اما پس از ثبت اعترافات، بازپرس پرونده دستور داد تا متهم برای انجام تحقیقات تکمیلی در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار گیرد. گروهی از ماموران اداره دهم وظیفه دارند جزئیات بیشتری از انگیزهها و شرایط وقوع این جنایت را روشن کنند./سایت جنایی