نویسنده: ابوالفضل خرم روز، کارشناس علوم سیاسی از دانشگاه اصفهان
در پی بیش از دو سالی که طالبان در افغانستان روی کار آمده است، دولتهای جهان، خصوصا شرقی کم و بیش سعی در معاشرت و کنار آمدن با این شبه حکومت کردهاند. طبیعتا بنا بر اینکه افغانستان به عنوان کشور و ملتی که علقهی تاریخی وثیقی با ایران دارد، کشورمان نمیتواند از تعامل با همسایهی شمال شرقی خود به آسانی بگذرد. بماند که گروهک طالبان، یک سیستم مشخصِ علمی و کارکردی ندارد و مبنای عملکردی آنان به قول خودشان شریعت اسلامی، و به قول آکادمیک بنیادگرایی اسلامی است.
ابتدا بنیادگرایی را تشریح کنیم و سپس به مسئلهی مهم آب و اینکه چرا ایران نباید با طالبان بنای تخاصم بگذارد، میپردازیم. بنیادگرایی یا فاندامنتالیسم، به اندیشهای گفته میشود که میخواهد به صورت بنیادین و ریشهای با مسائل پیشِ رویش درگیر شود و آنها را حل و فصل کند. نمونهی جنبشهای فاندامنتال یا بنیادگرا، جنبشهایی هستند که در چهارچوب اسلام سیاسی رادیکال از جمله سلفیگری مثلا داعش یا القاعده و طالبانیسم قرار میگیرند. جنبشهایی که با خشونت تمام میخواهند به اصل اسلام ناب محمدی بازگردند و به این خاطر است که به آنها سلفی میگویند. یعنی میخواهند به سَلَف و گذشتهی اسلام رجوع کنند. البته طالبانیسم از مکتب دیوبندی تعذیه میکند و داعش از مکتب سلفی که از وهابیت تغذیه میکند. اما این دو در بازگشت به اندیشه صدر اسلام مشترکاند. این جنبشها چون به دنبال اصل اسلام هستند با هر نوع پدیدهی مدرن و امروزیی به مخالفت میپردازند. مثلا میبینید که آلات موسیقی یا آثار تمدنی غیر اسلامی رو از بین میبرند. جلوی تحصیل دختران را میگیرند و اعتقاد دارند مثل صدر اسلام جای دختر بخاطر حفظ کرامتش در خانه است نه مکتب و دانشگاه و امثالهم.
شاید برایتان سوال پیش آید که فرق سلفیگری و مکتب دیوبندی طالبان چیست؟ مهمترین فرق این دو در ارتباط با شیعه است. سلفیون شیعه را رافضی و کافر و خونش را حلال میدانند؛ اما در مکتب دیوبندی چنین نگاهی به تشیع وجود ندارد. به همین خاطر هست که تاکنون جسته گریخته با طالبان همکاریهایی صورت گرفته است.
برای روشن شدن مسئله باید گریزی به تعامل چین با افغانستان بزنیم. افغانستان کشوری است که غنیترین معادن مس و سایر فلزات و مواد معدنی ارزشمند از جمله لیتیوم را در دل خود جای داده است. طبق آمار سال ۲۰۱۹ وزارت معادن افغانستان و سازمان زمینشناسی آمریکا، افغانستان دارای ۱.۶ میلیارد بشکه نفت، ۱۶ تریلیون فوت مکعب گاز، ۵۰۰ میلیون بشکه مایعات گازی، ۶۰ میلیون تن مس، ۲۲۰۰ میلیون تن سنگ آهن، ۴.۱ میلیون تن مواد معدنی کمیاب و ۲۷۰۰ کیلوگرم طلا است که بر اساس آمارهای سال ۲۰۱۰ ارزش ذخایر افغانستان ۳ تریلیون دلار برآورد شد که الان با توجه به تغییر قیمتها قطعا ارزش آنها بیشتر شده است. چین که نگاه و رویکردش کنترل دنیا با کمک به توسعهی آنهاست، قصد دارد طالبان را با سرمایهگذاریهای کلان در معادن افغانستان خنثی نگه دارد. چرا که افغانستان در غرب چین است و در غرب چین منطقهی مسلمان نشین سین کیانگ یا همان ایغورها قرار دارند. چین ترس از این دارد و مرتبا هم از تریبون عمومی آن را اذعان کرده است که مبادا خطر تروریسم از آسیای مرکزی از جمله کشور افغانستان به این منطقه از کشورش نفوذ کند. یکی از دلایل شکلگیری سازمان شانگهای در سال ۱۹۹۵ هم همین بود. جلوگیری از نفوذ تروریسم در کشورهای مربوطه.
حال برگردیم سر مشکل جمهوری اسلامی با طالبان، آب. طبق معادهای که در بیست و دوم اسفند ۱۳۵۱ در کابل بین نخست وزیر وقت ایران، امیرعباس هویدا و محمد موسی شفیق، صدراعظم افغانستان به امضا رسید، قرار شد آب منطقهی سیستان از طریق رود هیرمند «هلمند» تامین شود و دولت افغانستان در این کار کوتاهی نورزد. (ماده ۵ معاهده هیرمند) و در ماده نهم این معاده تصریح شده که در صورت بروز اختلاف تفسیری یا اجرایی در معاده طرفین باید از طریق دیپلماتیک یا مساعی جمیلهی «پادرمیانی» طرف ثالث این مسئله را حل کنند و اگر این دو راه میسر نبود باید به حکمیت «احتمالا منظور دادگاه بینالمللی لاهه و امثال آن است» رجوع شود.
به هرحال امروزه به هر علتی دوران «جنگ آب» است و خاورمیانه با شدیدترین تنشهای آبی مواجه است که کشور ما نیز بینصیب نیست. به اعتقاد نگارنده، به دلایل مختلفی نباید با طالبان به تخاصم پرداخت. در بخش دوم یادداشت حاضر، به شرح و تبیین بیشتر مسئله و اینکه چه راهکاری به نظر معقول میرسد، میپردازیم.
اخیرا رئیس جمهوری اسلامی ایران، آقای رئیسی با لحنی تحکمی به طالبان گوشزد کردهاند که حقابهی هیرمند سیستان را بدهید وگرنه عواقبی برای شما دارد. طالبان نیز طی یک بیانیهی سیاسی از دولت و رئیس جمهوری خواستهاند که درخواست خود را مودبانه مطرح کنید. به هرحال تاکید کردهاند که آب نیست و شما باید دعا کنید باران بیاید تا بتوانیم حقابه سیستان را بدهیم. این اظهارات طالبان در حالی مطرح میشود که هیئت حاکمهی این گروه بارها تعهد خود را نسبت به عمل به مفاد معاهدهی هیرمند اعلام داشته است. از آنجایی که طالبان یک گروه بنیادگراست، و بیشتر عمر خود را صرف جنگ و جهاد کرده است، نباید انتظار داشت که خیلی دیپلماتیک و قاعدهمند با مسائل اینچنینی برخورد کنند.
در این بین، در کشور ما عدهای هستند که انتظار برخورد تحکمی و احساسی بسیار شدیدی را با طالبان دارند به گونهای که «ادب» شوند. نکتهی حائز اهمیت این است که به طور کلی در روابطبینالملل شما با منطق و نه احساسات سر و کار دارید، خصوصا که این بار افراد پیشروی شما سیاستمداران تحصیل کرده و آشنا به آداب دیپلماسی و کشورداری نیستند.
به این بحث برگردیم که چرا نباید رویکرد تحکمی با طالبان در پیش بگیریم. در ارتباط با آن گروهی که در کشور زمانی که طالبان سر کار آمدند به حاکمیت فشار میآوردند که به کمک ملت افغانستان بشتابید و به گونهای حمله کنید به افغانستان، باید بگوییم در همان زمان، ابرقدرت دنیا، در حال فرار از افغانستان بود. افغانستان را میشود باتلاق ابرقدرتها دانست. شوروی دقیقا دو سال پس از اینکه از افغانستان خارج شد فروپاشید و جنگ افغانستان را یکی از مهمترین علل اضمحلال شوروی میدانند.
طالبان دارای حمایت مردمی گسترده در داخل افغانستان است. این گروه با تمایلات جهادی را باید به نحوهی چین کنترل کرد. زمانی ما در سیستان بلوچستان با پدیدهی عبدالمالک ریگی که مستقیما از پاکستان تغذیه میکرد مواجه بودیم. چه جنایتها که نکردند این گروه «جندالله».
سیستان منطقهی مرزی ما، با اوضاع اقتصادی به شدت ضعیف و تمایلات قومیتی است. چنین مناطقی بهترین خاک را برای رشد بذر بنیادگرایی دارند. اگر ایران با طالبان بخواهد بنای کج بگذارد، طالبانیسم و بنیادگرایی و عملیاتهای تروریستی در منطقهی سیستان و حتی شاید خراسان شروع میشود. کما اینکه دیدیم طالبان کلیپی را با دبهی زرد منتشر کردند و گفتند آب نیست. این دبهی زرد در عملیاتهای انتحاری آنان استفاده میشود.
مسئلهی مهم بالاخره روشن شدن این است که آب وجود دارد یا نه. طالبان میگویند نیست، ایران میگوید ماهوارههای ما دیدهاند که هست. «باید» برای تشریح بهتر اوضاع گروه فنی از ایران بروند و ببیند که اوضاع چگونه است. اگر آب بود، با دیپلماسی و مساعی جمیله باید کار را پیش برد.
بهترین گزینه برای میانجیگری در این رابطه کشور چین است. فراموش نکنیم که امروزه دور دورِ چین است چرا که با سرمایههای کلان خود، کشورهای اطرافش را به خود به شدت وابسته کرده است.
به هیچ عنوان منظور از بنای تحکم نگذاشتن با طالبان این نیست که از حق مردم عزیزمان در سیستان کوتاه بیاییم، بلکه منظور این است که اگر می خواهیم ابرو را درست کنیم، حداقل چشم را کور نکنیم.
به عنوان نکتهی آخر، بنای بد روابط جمهوری اسلامی ایران و طالبان میتواند طالبان را به سمت رژیم صهیونیستی سوق دهد. رژیم صهیونیستی در آذربایجان و آسیای مرکزی لانه کرده است و اگر پایش به افغانستان باز شود خطراتی جدی ایران را تهدید خواهد کرد. کما اینکه در مصاحبهای یکی از سخنگویان گروه طالبان اعلام کردند که ما مشکلی با اسرائیل نداریم.
به هرحال ایران باید با دقت هر چه تمامتر این گروه را نزدیک خود نگه دارد و نگذارد کار به جای باریک بکشد. حداقل رویکرد طالبان در چند روز اخیر در فضای مجازی، نشان دهندهی این است که اگر بنا به زور باشد، آنها هم چندان بیتمایل نیستند که خرابکاریهایی را انجام دهند. ترورها و نماز جمعههای خونین کابل و سایر جاهای افغانستان را از یاد نبریم.
2111