به گزارش صد آنلاین، بهاره از زندگیاش می گوید.
*بچه داری؟
بله یک دختر دارم.
*چطور با شوهرت آشنا شدی؟
پدرم معتاد بود. شوهرم هم دوست پدرم بود آنها آمدند خانه ما و پدرم به من گفت پاشو با رضا برو! من 14 ساله بودم. اصلا نفهمیدم ماجرا چه شد.
*عقد کردی؟
بله عقد محضری کردیم.
*علاقهای به شوهرت داشتی؟
نه. او معتاد بود. من چه علاقهای میتوانم به یک معتاد داشته باشم. اختلاف هم داشتیم.
*شوهرت چند سالش بود؟
ما تقریبا 20 سال اختلاف سنی داشتیم. او چند سالی از پدرم کوچکتر بود. خودش زن و بچه داشت که من را عقد کرد.
*چطور شد تصمیم گرفتی طلاق بگیری؟
چندی سال بود با شوهرم زندگی نمیکردم. من و دخترم را ترک کرده بود. من هم با کارگری زندگی میگذارندم تا اینکه یک روز آمد و خواست کاری که پدرم با من کرده بود با دخترم بکند که من اجازه ندادم.
*چه کردی؟
از خانه فرار کردیم. بعد هم یک روز رفتم وسایل را جمع کردم و رفتم حاشیه تهران دیدم. چارهای ندارم بجز اینکه طلاق بگیرم.
*شوهرت خبر دارد؟
من از مکان او خبر ندارم. نمیدانم کجا زندگی میکند. برای همین هم آدرس ندادم.
*دخترت چه میکند؟
خدا را شکر دختر عاقلی است. درس میخواند. من گفتهام تا زمانی که درس بخواند، حمایتش میکنم.
*خانوادهای داری که تو را حمایت کنند؟
پدرم که من را به زور شوهر. برادرم هم که ندارم. اگر خانواده درستی داشتم که این اتفاقها برایم نمیافتاد.ارتباطم غ با همه اعضای خانوادهام قطع کردهام./اعتماد آنلاین