آخرین اخبار
۲۹ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۱۲:۳۰

صحنه قتل مرد ضایعاتی بازسازی شد

صحنه قتل مرد ضایعاتی بازسازی شد
بازدید:۱۱۰
صد آنلاین | بازسازی صحنه جنایت از سوی مرد ضایعاتی که یک ضایعات‌جمع‌کن دیگر را نیمه‌شب کشته بود در بولوار شهید کریمی مشهد انجام شد.
کد خبر : ۱۶۷۰۸۳

به گزارش صد آنلاین،بامداد پنجشنبه دو هفته پیش، با شناسایی پیکر بی جان و غرق در خون مردی پنجاه‌ساله در بولوار کریمی، در حالی فرضیه‌های اولیه پلیس و قاضی وحید خاکشور، بازپرس جنایی، تصادف بود که رد خون این جوان بر روی زمین نشان می‌داد، حادثه در مکانی دیگر رخ داده است.

 

مأموران با گرفتن رد خون به زمینی آسفالت شده در ابتدای کوچه کریمی ۲۰ رسیدند که خون بیشتری روی زمین ریخته بود و با مشخص شدن محل سقوط این فرد، فرضیه تصادف رنگ باخت. هم زمان با مشخص شدن هویت متهم که اعتیاد شدیدی به موادمخدر داشت، مأموران متوجه شدند که این فرد ضایعات جمع کن بوده است. با ورود کارآگاهان جنایی به پرونده زیر نظر سروان آرمین منفرد، اقدامات فنی انجام شد و مأموران به فیلمی دست یافتند که نشان می‌داد این فرد در پی درگیری با یک ضایعات جمع کن دیگر به قتل رسیده است. هم زمان با اقدامات فنی مأموران دو کوچه بالاتر از محل درگیری به پاتوق اعتیادی رسیدند که افراد حاضر در آنجا قاتل (احمد) و مقتول (مجتبی) را به خوبی می‌شناختند. با مشخص شدن هویت متهم به قتل، کارآگاهان جنایی با دستورات تخصصی قاضی خاکشور موفق به دستگیری «احمد. ر» چهل و هفت ساله شدند که اعتیاد دمار از روزگارش درآورده بود. این متهم دیروز به محل جرم منتقل شد تا صحنه جنایت را بازسازی کند و به ابهامات ماجرا پاسخ دهد.

احمد چهل و هفت ساله با هدایت افسران پلیس آگاهی در حالی برابر دوربین قوه قضائیه ایستاد تا به سؤالات قاضی خاکشور پاسخ دهد که مدعی بود آن شب حالش خوب نبوده و همان روز به قصد مسمومیت دوازده عدد قرص آرام بخش خورده است و همین را ریشه وقوع جنایت می‌دانست.

بیهوش بودم که مرا به خانه بردند

او پیش از تعریف آنچه در صحنه جنایت رخ داده بود، ماجرا را به ۲۴ ساعت قبل بازگرداند و مدعی شد: «من از دو سال قبل یک مدل قرص آرام بخش استفاده می‌کنم. شب قبل از حادثه قرصم تمام شده بود برای همین به داروخانه‌ای در بولوار عبدالمطلب رفتم تا قرص بگیرم، اما بدون نسخه، آن قرص را به من ندادند. من هم یک قرص مشابهش را خریدم که تا به حال نخریده بودم. قرص همراهم بود تا فردا صبح که در خانه با برادرم جروبحثم شد، خیلی ناراحت بودم به پاتوق آمدم، آن قدر به هم ریخته بودم که گریه می‌کردم. خسته شده بودم و همان بسته قرص بیست تایی را برداشتم و ده تا دوازده عدد قرص را خوردم که رفقایم متوجه شدند و زدند زیر دستم. کمی بعد حالم بد شده بود و بیهوش بودم که بعد فهمیدم دو سه نفری زیر بغلم را گرفته و من را به خانه مان برده‌اند.

احمد درباره علت برگشتنش به محل جنایت گفت: تا عصر حالم بد بود، سمت عصر کمی به خودم آمدم و متوجه شدم که کیف پول و دیگر وسایلم در پاتوق جامانده است. پول زیادی در کیفم داشتم و برای همین برگشتم. تا شب در پاتوق بودم و نصف شب بود که با خدابیامرز از آنجا بیرون آمدیم. او پول هایم را دیده بود و‌ می‌خواست آن‌ها را از من بگیرد. یک کمربند هم دستش بود که آن را تاب می‌داد تا من را بترساند. وسط کوچه بهش گفتم برو دنبال کارت، مواد هم که برایت گرفتم دیگر از من چه‌ می‌خواهی.

به اینجا (محل وقوع جرم در ابتدای کریمی ۲۰) که رسیدیم من پشتم به مجتبی بود که ناگهان با کمربند دو ضربه به سرم زد. می‌خواستم از خودم دفاع کنم که دست در کیسه بازیافتی‌ها کردم و یک وسیله نیم هلال تسمه‌ای مانند را که مثل خط کش بود و سرش هم یک زایده داشت -همان شانه اش را جر داد- بیرون کشیدم و همین که برگشتم ضربه‌ای به شانه اش زدم و شاید همان ضربه به صورتش هم خورده است.

متهم به قتل در پاسخ به اینکه از کجا فهمیدی ضربه به شانه اش خورده است؟ پاسخ داد: صدای برخورد آن شیء با شانه اش را شنیدم. خود مرحوم نیز داد کشید: «آخ شانه‌ام»، بعد هم به طرف خیابان اصلی دوید و نرسیده به خیابان، توی زمین آسفالت افتاد زمین. آن شیء ضایعاتی بعد از ضربه روی زمین افتاده بود، من بعد از فرار او چند قدمی دنبالش رفتم و بعد که افتاد برگشتم آن وسیله هلالی شکل را برداشتم و در جهت مخالف از محل دور شدم.

‌نمی‌دانستم مرده است
این متهم در برابر این پرسش که چه زمانی متوجه مرگ او شدی، مدعی شد: بعد چهار پنج روز، رفقای توی پاتوق می‌گفتند: «می گویند پسره کاریش شده است.»، من اصلا نفهمیدم برای پسره اتفاقی افتاده است. به مرتضی نامی گفتم: «مرتضی تو که خانه اش را بلدی برو ببین راست است طرف مرده یا نه.» من نمی‌شناختمش. اما دستگیر شدم.

پیدانشدن آلت قتاله یکی دیگر از ابهامات ماجرا بود که احمد در این باره گفت: من همان شب با یک موتوری کیسه بازیافتی‌ها را به انتهای اسماعیل آباد بردم و به یک ضایعاتی فروختم. آن‌ها هر شب بارهایشان را جابه جا می‌کنند و ممکن نیست آن وسیله را در آنجا پیدا کنید./سایت جنایی

 
 
اشتراک گذاری:
گزارش خطا
برچسب ها :
ارسال نظر
تازه‌ها
پربیننده‌ها پربحث‌ها