به گزارش صد آنلاین، نکته قابل تأمل، انتخاب آگاهانه این زوج برای ادامه زندگی تحت یک سقف - نه به عنوان شریک عاطفی، بلکه در قامت "دو همخانه" - صرفاً به دلیل نگرانی برای تأثیر طلاق بر روان فرزندشان است.
آنها با وجود سکوت و فاصله عاطفی، نمایشی از یک خانواده "عادی" را برای دو دهه حفظ کردند تا پسرشان "ضربه نخورد". این تصمیم، هرچند از نیت محافظت از فرزند سرچشمه میگرفت، پرسشهای مهمی درباره هزینههای روانی چنین فداکاریهایی ایجاد میکند: آیا این سکوت طولانیمدت واقعاً از پسر در برابر آسیب محافظت کرد، یا صرفاً شکل دیگری از رنج را برای همه اعضای خانواده به همراه آورد؟
سیما به صراحت اشاره میکند که پسرشان تا امروز از تصمیم طلاق بی خبر است، زیرا او اکنون در انگلستان مشغول تحصیل است. این بخش از ماجرا تناقضی دردناک را نشان میدهد: والدینی که سالها برای "حفظ خانواده" ایثار کردند، اکنون همان الگو را با پنهانکاری ادامه میدهند. تصمیم آنها برای بهتعویق انداختن اطلاعرسانی تا بازگشت پسر به ایران، شاید ناشی از ترس مواجهه با واکنش او یا احساس گناه باشد، اما این پرسش را برمیانگیزد که آیا این شفاف نگری دیرهنگام خود بهانهای برای ایجاد شکاف بین پسر و والدین نخواهد شد؟
از سوی دیگر، استقلال مالی سیما نکته کلیدی دیگری است. اشاره او به داشتن خانه ارثی، شغل و درآمد ثابت، نشان میدهد که چرا پس از این همه سال توانسته تصمیم به جدایی بگیرد. این موضوع، اهمیت استقلال اقتصادی زنان در توانایی بازسازی زندگی پس از طلاق - به ویژه در بافتارهای فرهنگی که زنان اغلب به دلیل وابستگی مالی در روابط ناسالم میمانند - را پررنگ میکند.
پایان بندی صحبتهای سیما - "ما هر کدام حق داریم زندگی شاد داشته باشیم" - گویای تحولی اساسی در نگرش اوست: از ایثار مطلق بهعنوان مادر، به حق طلبی شخصی به عنوان یک انسان. اما این گذار، خود با چالشهای عمیقی همراه است. آغاز دوباره در میانسالی، بازتعریف هویت خارج از چارچوب همسری و مادری، و مواجهه با جامعهای که طلاق را - حتی پس از سالها رنج کشیدن - نوعی شکست میپندارد، همگی موانعی هستند که سیما و همسرش حالا باید با آنها روبرو شوند.
این روایت در نهایت، تصویری چندوجهی از پیچیدگی های ازدواجهای ناکام، تعارض بین وظیفه والدینی و حق فردی برای شادی، و تابوی اجتماعی طلاق در جوامع محافظه کار را ترسیم میکند. هرچند تصمیم نهایی سیما و همسرش ممکن است از نظر برخی دیرهنگام تلقی شود، اما شاید دقیقاً همین گذر زمان و رسیدن پسر به استقلال بوده که به آنها اجازه داده بدون بار گناه "تخریب خانواده"، جسارت بازپس گیری زندگی خود را پیدا کنند./رکنا