عملیات ویژه روسیه در اوکراین در عین حال که تاکنون خسارات صدها میلیاردی برای مسکو، کیف و غرب داشته و کشته و زخمی شدن نزدیک به دویست هزار نفر از طرفین منازعه را موجب شده است در وضعیتی غامض و پیچیده ادامه دارد. برای کرملین گزینه اصلی پایان عملیات وابسته به پیروزی، بیطرفی اوکراین و تضمین عدم پیوستن به ناتوست و برای کیف راه حل نهایی باز پس گرفتن سرزمین های از دست رفته و الحاق کریمه یعنی بازگشت به مرزهای 2014، محاکمه رهبران روسیه و گرفتن غرامت است که در وضعیت موجود دستابی هر کدام از دو طرف به خواسته های خود اگر نگوییم غیر ممکن است؛ باید اذعان کرد که بسیار سخت است. در عین حال آمریکا و انگلیس به عنوان برندگان ملموس این جنگ همچنان به طرق مختلف با بکارگیری قدرت سخت و نرم و تبلیغ گسترده آماده شدن اوکراین برای ضد حمله گسترده بر این آتش خانمان سوز می دمند.
جنگ غرب و نظم امنیتی آمریکا و اروپا علیه پوتین پس از جنگ سرد در اوت 2008 با جنگ گرجستان، چند ماه پس از اجلاس سران ناتو در بخارست آغاز شد که در آن اعلام شد که اوکراین و گرجستان با توجه به دموکراتیک و خواست حاکمیتی، درهای اتحاد به روی آنها باز است. این خط قرمزی بود که پوتین میخواست نشان دهد که غرب دیگر نمیتواند از آن عبور کند، پس از آنکه تقریباً تمام اروپای شرقی پساکمونیستی خواستار پیوستن به آن بودند و اکثرین این کشورها به عضویت ناتو در آمدند.
عملیات روسیه در 20 فوریه 2014 و با نفوذ نیروهای نظامی در کریمه، الحاق شبه جزیره و دامن زدن به جنگ تجزیه طلبانه در دونباس آغاز شد که به دلیل توافق شکننده و ضعیف مینسک 2 در سال 2015 با میانجی گری فرانسه و آلمان به طور موقت متوقف شد. آنچه از 24 فوریه 2022 می بینیم، فقط مرحله جدیدی است، در مقیاسی بسیار بزرگتر، از جنگ پوتین و هژمون جهانی که 15 سال پیش آغاز شد و به نظر می رسد عملیات ویژه اوکراین، تهدیدات علیه جمهوری مولداوی و سایر کشورهای اروپایی و مجموع رویکرد ستیزه جویانه طرفین تا صحبت از آخرالزمان هسته ای و جنگ سوم جهانی در جغرافیایی گسترده پیش می رود.
واقعیت این است که جنگ در اوکراین با تسلیم هیچ ارتشی به پایان نمی رسد، همچنان که با یک سازش/آتش بس در نقطه ای که واقعیت نظامی روی زمین را منعکس می کند، پایان نخواهد یافت. ناشناخته بزرگ این است که روسیه پسا اوکراین و نظم بین المللی چگونه خواهد بود؟ البته با تداوم جنگ طیف الیگارش و بخشی از سیستم قدرت روسیه که در سال های اخیر با سبک زندگی غربی و مصرف گرایی لوکس مآبانه عجین شده است زودتر متوجه خواهد شد که تغییر برای آنها و خانواده هایشان مفیدتر از ادامه وضع کنونی خواهد بود. در عین حال که عادی سازی روابط اقتصادی و لغو تحریم ها با وجود پوتین مقتدر و مسلط بر اوضاع در کرملین و حمایت اکثریت مردم از جنگ، غیرممکن است.
بر کسی پوشیده نیست که غرب همواره خواهان استقرار دموکراسی و مدینه فاضله امپریالیستی در جغرافیای شوروی سابق بوده که در این رویکرد تلاش محور یورآتلانتیک برای تغییر حاکمیت های قانونی این کشورها از طریق انقلاب های مخملی و تقویت سازمان های مردم نهاد تحت عنوان جامعه مدنی پویا از 2000 میلادی به بعد بر جسته بوده است که نمونه های بارز آن را در کشورهای اوکراین، گرجستان، قزاقستان، روسیه سفید و غیره تا 2021 میلادی به کرات شاهد بودیم.
آینده روسیه بیش از هر چیز به جامعیت و شخصیت رهبری کرملین 2024-2025 بستگی دارد و در حالت ایده آل، آنقدر قوی خواهد بود که تندروها و افراط گرایان ضد غربی را از قدرت دور نگه دارد و به اندازه کافی میانه رو باشد که گرفتار همان توهم ایدئولوژیک امپریالیستی نشود. موضوع مهم این که روسیه در بنیان تمدنی نه اروپایی است و نه آسیایی همچنین که نه ویژگی غربی دارد و نه شرقی، و موضوع مهمتر این که نه از طریق مدرنیته و لیبرالیسم مانند غرب، و نه از طریق سنت های هزار ساله سخت کوشی، انضباط و اطاعت مانند چین همسایه، نمی تواند توسعه یابد.
در مورد اوکراین شرایط کاملا متفاوت است کشوری که به دلیل قرار گرفتن در جغرافیای حد فاصل منازعه غرب و روسیه نتوانست خود را وجه المصالحه قرار ندهد و در نتیجه در طول جنگ 444 روزه قربانیان زیاد داده و جغرافیای اقتصادی این سرزمین به ساختاری سوخته و ویران تبدیل شده و حداقل 70 درصد زیرساختارهای خود را ازدست داده و جمعیت میلیونی بویژه نخبگان اوکراینی به غرب مهاجرت کرده و در شرایط جاری حیات و مماتش به کمک های غرب بویژه واشنگتن وابسته است.
جمع بندی:
واقعیت دیگر این که نظم بین الملل پسا اوکراین بیش از هر چیز به نحوه پایان یافتن عملیات ویژه روسیه وابسته است که در حال حاضر سه سناریوی پیروزی روسیه، پیروزی اوکراین و مصالحه محتمل است که با در نظر گرفتن جمیع مولفه های میدانی و تحولات منطقه ای و بین المللی و تاثیرات شگرف نتایج این رویارویی بر جهان هزاره سوم گزینه های اول و دوم حداقل در کوتاه مدت از شانس کمتری برخوردار بوده و برخی عقلای جهانی نظیر چین که بیشترین درس را از این کارزار گرفته و حتی فرانسه و آلمان که هزینه زیادی داده و کشورهایی نظیر ترکیه و عربستان و غیره که منتفع نسبی بوده اند بر گزینه سوم متمرکز شده اند. به هر حال کاملا مشخص است که در شرایط کنونی بیشتر کشورهای بزرگ و کوچک صرفا بر اساس منافع ملی و دراز مدت موضع و جایگاه خود را با این منازعه تنظیم کرده اند و بدون شک نگاه اصلی به دوره پسا بحران و قربانی نشدن در هر نوع توافق پنهان قدرت های بزرگ جهانی است.
9009