به گزارش صد آنلاین، با گذشت ۱۷سال هنوز اثرات حمله مرگبار عمو بر تن و روح دختر جوان باقی است. دستانش توان گرفتن خودکار و امضای برگه اظهاراتش را ندارد و میگوید: «اثرانگشت میزنم».
با کمک دست دیگرش انگشت جوهری را روی برگه فشار میدهد. وقتی میخواهد درباره ماجرا صحبت کند، تن صدایش پایین میآید و لرزش صدایش کاملا مشخص است. «زندهماندن من معجزه است. عمویم ۵۲ ضربه چاقو به بدنم زده بود اما زنده ماندم. بااینحال هر دو دستم توانش را از دست داده است. ضارب اعدام شده و برای پرداخت دیه من و مادرم دارایی نداشت.» ماجرای این حمله مرگبار به عصر اولین روز خرداد سال ۱۳۸۶ برمیگردد.
مرد جوان به نام سهیل چاقوبهدست وارد خانه برادرش در پاکدشت شد. یکراست سراغ مهناز، برادرزاده ۱۵سالهاش رفت که پشت میز تحریر نشسته و در حال درسخواندن بود. او را از روی صندلی روی زمین انداخت. دختر نوجوان ابتدا تصور کرد این رفتار عمو شاید شوخی باشد اما برق چاقو که به چشمانش خورد، وحشت به جانش افتاد. تیغه چاقو بود که پشتسرهم بدنش را زخمی و او را غرق در خون کرده بود. مادر با دیدن این صحنه برای کمک به سمت دخترش رفت اما با ضربههای چاقو که در پهلویش آرام میگرفت.با صدای کمکخواهی او، پدربزرگ خود را به اتاق رساند.
عروس و نوهاش غرق در خون روی زمین افتاده بودند و پسرش با چاقوی خونی بالای سر آنها ایستاده بود. مرد جوان که انگار شیطان در جلدش رفته بود و خشم درونش با آدمکشی آرام میشد، به پدر حمله کرد و او را با دو ضربه به سینهاش زمینگیر کرد و از خانه و بعد از شهر بیرون رفت. اهالی که متوجه درگیری شده بودند، سه مصدوم را به بیمارستان منتقل کردند. پدربزرگ بهخاطر شدت جراحات جانش را از دست داد. پزشکان به زندهماندن دختر ۱۵ساله امید نداشتند اما معجزهای باعث شد به زندگی برگردد هرچند با نقص عضو.ماموران که با پرونده قتلی روبهرو شدند، جستوجو برای یافتن سهیل را آغاز کرده بودند که یکی از ماموران کلانتری غیاثی تهران با آنها تماس گرفت و اعلام کرد: امروز مردی به کلانتری آمد و مدعی شد سه عضو خانوادهاش را در پاکدشت با چاقو زده و فکر میکند آنها را کشته است.ماموران پلیس آگاهی پاکدشت سریع راهی کلانتری شده و متهم را تحویل گرفته و تحقیقات از او را آغاز کردند. متهم در تحقیقات گفت: از برادرم کینه داشتم و برای اینکه از او انتقام بگیرم، تصمیم گرفتم دخترش را بکشم. او مهناز را دوست داشت و مرگ او بهترین ضربه به برادرم بود. زن برادرم و پدرم خواستند مانعم شوند که آنها را زده و باعث مرگ پدرم شدم.
با تکمیل تحقیقات، پرونده برای رسیدگی به شعبه ۷۱ دادگاه کیفری یک استان تهران ارسال شد. در ابتدای این جلسه اولیای دم برای برای سهیل درخواست قصاص کردند. سپس مهناز و مادرش بهعنوان شاکی در جایگاه ایستاده و برای متهم درخواست مجازات کردند.سهیل وقتی در جایگاه قرار گرفت، در دفاع از خود گفت: مدتی بود بیکار بودم و سر همین با پدر و مادرم اختلاف داشتم. هر وقت عصبی میشدم، شیشههای خانه را میشکستم. خانوادهام حرفهایی پشت سرم زده بودند که آبروی مرا برده بودند. از برادرم کینه داشتم و میخواستم از او انتقام بگیرم. برادرم، دخترش مهناز را دوست داشت. اگر بلایی سر این دختر میآمد، زندگیاش نابود میشد. سه بار برای اجرای نقشهام تلاش کردم اما موفق نشدم تا اینکه آخرین بار او را با چاقو زدم و بعد زنبرادرم و پدرم را زخمی کردم. به تهران رفتم و در خیابانها سرگردان بودم تا اینکه با دیدن کلانتری رفتم خودم را تسلیم کردم.قضات پس از رسیدگی به پرونده، سهیل را بهخاطر قتل پدرش به قصاص و بهخاطر حمله به مهناز و مادرش به حبس و دیه محکوم کرد. این حکم در دیوان عالی کشور مهر تایید خورد و با اصرار اولیای دم اجرا شد.با قصاص قاتل و گذشت ۱۷ سال از این ماجرا، مهناز و مادرش درخواست پرداخت دیه از بیتالمال را مطرح کردند. این بار پرونده برای رسیدگی به شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران ارسال شد. در ابتدای این جلسه مهناز که حالا۳۲ ساله شده درجایگاه ایستاد و گفت:«عمویم به من۵۲ ضربه چاقو زد که بهطور معجزهآسایی زنده ماندم. دو دستم از کار افتاده و با کمک خانوادهام کارهایم را انجام میدهم. عمویم مال و اموالی نداشت که بعد از اعدامش، دیه ما از آن پرداخت شود. دراین سالها کلی هزینه درمان کردیم وحالا درخواست داریم دیه ماازبیتالمال پرداخت شود.»مادرش هم گفت: «متهم دو ضربه به پهلویم زد. اگر قانون اجازه میدهد دیه را از بیتالمال پرداخت کنید. برادرشوهرم اموالی نداشت تا دیه را پرداخت کند.»پس از طرح این درخواست، قضات برای تصمیمگیری وارد شور شدند./ حادثه 24