به گزارش صد آنلاین، فهمیمه مدت طولانی است که پیگیر طلاق است. او از دلایل این جدایی میگوید.
*چه مدتی با همسرت زندگی کردی؟
ما سه سال با هم زندگی کردیم.
*بچه هم دارید؟ یک پسر دو ساله داریم. *چطور با هم آشنا شدید؟ ما هر دو به عنوان مسافر با یک تور گردشگری به سفر رفته بودیم که آشنا شدیم.
*خیلی زود هم بچهدار شدید؟
بله چون من سنم بالا رفته بود شرطم این بود که زود بچهدار شویم.
*حالا چرا میخواهی طلاق بگیری؟
شوهرم دو سال از من کوچکتر است. مادرش از اول هم مخالف ازدواج ما بود. آنقدر با کارهایش در زندگی ما دخالت کرد که ما را به بنبست کشاند.
*چه دخالتی میکرد؟
من را مدام اذیت میکرد. زخم زبان میزد. وقتی هم میگفتم دوست ندارم با مادرت رفت و آمد کنم، شوهرم ناراحت میشد و میگفت تو وظیفه داری به مادر من احترام بگذاری.
*چرا این کار را میکرد؟
از اول هم با من خوب نبود. نمیدانم چرا من را دوست نداشت.
*شما بچه دارید. فکر نمیکنی باید بیشتر به این موضوع فکر کنی؟
من میخواهم زندگی خوبی داشته باشیم اما شوهرم همکاری نمیکند. او نه من را طلاق میدهد نه زندگیام را درست میکند. چرا بچه باید در محیط پرتنش باید زندگی کند؟ حداقل با یکی از ما باشد میتواند آرام باشد.
*حالا تنها زندگی میکنی؟
در خانه پدرم هستم. پدرم یک اتاق به من و پسرم داده و آنجا زندگی میکنیم. اینطوری خیلی راحت هستیم. پسرم هم آرامش بیشتری دارد.
*چقدر میخواهی این پرونده را پیگیری کند؟
هرچقدر لازم باشد. من مطمئنم دیگر نمیخواهم با این مرد زندگی کنم./ اعتماد آنلاین